«میخواهم قاضی شوم.»
سرتاپایش را پوشانده و فقط دو چشماش از پشت نقاب نمایان است. ناماش فاطمه است و برای اینکه کسی او را نشناسد صورتاش را پنهان کرده است. در مزدحمترین مکان شهر هرات، قوطی رنگ به دست دارد و به مردان چهارطرفاش میگوید: «کفشها شما رنگ کنم؟».
سالهاست وقتی به هر گوشه شهر میبینی شماری از دختران و پسران خردسال، بستههای ساجق، قوطی اسپند، دستمال و مواد پاككننده برای تمیز كردن شیشه موترها را در دست دارند كودكانی كه رفتن به مکتب، شادی كودكانه و بازیهایشان در روی جاده خلاصه میشود.
فاطمه نیز از کودکانی است که از چهار سال به اینسو نانآور خانوادهاش است. او چهارده ساله و دانشآموز صنف نهم مکتب است.
فاطمه در صنفاش از جمله دانشآموزان با استعداد بوده و در گروه الف قرار دارد.
میگوید، زمانیکه پدرش از دنیا رفت. چشم و امید مادر و برادر بیمارش به سوی او دوخته شد.
درامد او در روز بین یک تا دوصد افغانی است و به گفتهی خودش این مبلغ کفاف زندگی و درمان مادر و برادر بیمار او را نمیکند.
او از برخورد مردم در سطح شهر راضی است و میگوید تاکنون آزار و اذیتی را تجربه نکرده است اما در روز چندین ساعت گشتوگذار پاهای این کودک را خسته کرده و تنها آروزیش این است که تمام وقتاش را صرف خواندن درس کند.
فاطمه با مادرش به نهادهای مختلف کمکرسان رفته است اما هیچ نهادی تاکنون به آنان کمک نکرده است.
او میافزاید نهادهای کمکرسان به آنان گفته اند شمارخانوادههای نادار زیاد شده و آنان توان کمک به همه را ندارند.
با آنکه فاطمه روزهای دشوار زندگیاش را سپری میکند اما با لبخند میگوید در آینده میخواهد قاضی «دادستان» شود.
همانگونه كه پیش از این و در طول سالهای اخیر رسانهها از زوایای مختلف به معضل و پدیده دردآور كودكان كار پرداخته اند، متاسفانه نه تنها چاره سازی نشده كه می توان ادعا كرد، شمار کودکان کار افزایش یافته است چنان که تنها در ولایت هرات بیش از 9هزار کودک کار وجود دارد.
گزارشگر: ضیاگل عظیمی