آزارجنسی کودکان؛ پدیدهی آشنا با قربانیان خاموش
آزار جنسی کودکان در افغانستان، پدیدهیی آشنا با قربانیان خاموش است. جامعهی به شدت سنتی کشور و آگاهی جنسی کم کودکان سبب شده است تا صحبت در این مورد، همچنان تابو بماند و جامعهیی که در بسیاری از موارد، مهر بدنامی را به پیشانی قربانی میزند نه آزارگر. تابو بودن صحبت در مورد آزار جنسی و تجاوز جنسی بر کودکان سبب شده تا به جز در مواردی که رسانهها به آن پرداخته اند، در این مورد صحبت نشود.
آسیبهای روانی ناشی از آزار جنسی در افراد تا سالها ممکن است وجود داشته باشد و در برخی دیگر، حتی تا پایان عمر دوام میکند. تجربهی آزارجنسی یا تجاوز، فقط یک تجربه نیست و تبعات آن تا مدت طولانی و یا حتی تا آخر عمر باقی میماند.
کودکآزاری زمانی اتفاق میافتد که هرگونه فعل و یا ترک فعل قابل اجتناب، سلامت جسمی، روانی و عاطفی کودک را تحت تأثیر قرار دهد. (تعریف گیلمور)
هرگونه بدرفتاری فیزیکی و یا عاطفی، سو استفاده جنسی، غفلت یا رفتار همراه با بیتوجهی یا استثمار تجاری یا سایر انواع استثمار، که منجر به آسیب واقعی یا احتمالی به سلامت، بقا، رشد یا کرامت کودک در زمینهی روابط یا مسؤولیت، اعتماد یا قدرت شود.(تعریف سازمان جهانی بهداشت)
پیش از این، وزارت کار و امور اجتماعی در آماری که به یکی از رسانههای افغانستان داده بود، گفته بود که حدود دو میلیون کودک کار در سراسر افغانستان وجود دارند که از میان این دو میلیون، ۱٫۳ میلیون آن مشغول کارهای شاقه اند و در خطر جدیترین آسیبها از جمله، آزارهای جنسی، قاچاق و کارهای خلاف قانون قرار دارند.
در افغانستان کودکآزاری به پیمانهی زیادی اتفاق میافتد. کمتر دختری وجود دارد که در کودکی تجربهی آزار جنسی را نداشته باشد. اما در بسیاری از موارد، هیچ شاکی وجود ندارد. چرا؟
چندی پیش، خبر آزار جنسی بیش از 5صد کودک در شش مکتب ولایت لوگر از سوی یکی از رسانهها منتشر شد که واکنشهای زیادی را در پی داشت. پس از پخش خبر و شناسایی کودکان، برخی از قربانیان از سوی خانوادههای شان به قتل رسیدند.پرسش این است که چگونه بیش از 5صد کودک مورد آزار جنسی قرار میگیرند و کسی دم بر نمیآورد تا اینکه یک فعال مدنی این موضوع را افشا میکند. اینهمه قربانی و نبود هیچ شکایتی به چه معناست؟
هنوز هم در افغانستان به دلیل عدم آگاهی خانواده و کودکان از آسیبهای آزار جنسی، قربانیان سکوت میکنند و این سکوت، سبب قربانی شدن صدها کودک دیگر میشود. ترس از ملامت شدن عمدهترین دلیلی است که قربانیان سکوت را ترجیح میدهند و کسانی هم که این تجربه را داشته اند، بار شرم و ننگ را به دوش میکشند.
تا زمانی که بار ملامت روی دوش قربانیان باشد و آگاهی جنسی نزد کودکان و خانوادهها وجود نداشته باشد و کودکان در مورد بدن شان نداشته باشند، وضعیت از این نیز بدتر خواهد شد و چه بسا زمینهی سو استفادهی بیشتر را افراد مریض جنسی مهیا میکند.
تجربههای آزار جنسی و تجاوز جنسی در مکانهای آموزشی چون مسجدها و مکتبها ثابت کرده است که اگر کودکان آگاهی جنسی نداشته باشند، سکوت کنند، یا به سکوت واداشته شوند و در موقعیت نادرستی قرار گیرند، به راحتی آسیب میبینند.
حل این چالش، نیازمند آگاهی بیشتر خانوادهها در مورد آسیبهای آزار جنسی و یا تجاوز جنسی است. حکومت، رسانهها، فعالان حقوق زن و فعالان مدنی باید برای شکستن تابوی صحبت در مورد آزار جنسی، هر کدام در حوزههای خود دست به کار شوند. به جز آن دسته از کودکانی که به شبکههای تلویزیونی جهانی فارسیزبان که در مورد ایمنیهای جنسی به کودکان آگاهی میدهند، شمار زیادی از کودکان در مورد آگاهی جنسی، میزان آسیبپذیری شان و نقاط حساس بدن خود ندارند.
نویسنده: سیمین صدف