خشونت پنهان

بسیاری از زنان افغان علاوه بر محدودیت‌های بسیاری که از طرف جامعه از گذشته تا به امروز با آن‌ها مواجه هستند، از حمایت خانواده نیز برای تحصیل و اشتغال بی‌بهره هستند؛ چه بسا بسیاری از زنان و دختران در سن آموزش با منع خانواده از تحصیل نیز روبه‌رو می‌شوند. با نگاهی عمیق‌تر می‌توان به این حقیقت پی برد که منع نمودن زنان در امر تحصیل مصداق آشکار خشونت بر زنان است.
بسیاری از زنان با وجود استعدادهای فراوان در آموزش و تعلیم یافتن، به‌خاطر خشونتی که خود آن را مصلحت خانوادگی می‌نامند،‌ از تحصیل باز می‌مانند.
تحصیل از حقوقی است که دولت‌های معاصر رفته رفته زمینه‌های برابری در آن را فراهم کرده‌اند، اگرچه ممکن است شرایط تحصیل نابرابری داشته باشد، اما وجودش برابر است.
در حال حاضر در جوامع شهری هیچ مشکلی بزرگی از سوی مدیریت نهادهای آموزشی برای ادامه تحصیل و داشتن سند تحصیلی برای زنان وجود ندارند،. اما از بین بردن چنین فرصت‌هایی برای زنان موجب تغییر در روش زندگی آن‌ها، تغییر در نگرش آن‌ها و بازماندن از نعمت بزرگی است که تمام بزرگان آن را تشویق کرده‌اند و پیامبر اسلام (ص) آن را بر زن و مرد لازم و ضروری دانسته است. برای اشتغال و یافتن وظیفه، زنان به حداقل مدرک نیاز دارند‌.
امروزه، حتی ساده‌ترین مشاغل نیز به یک دیپلم ساده نیاز دارند. با این وجود، هر روز شاهد ترک تحصیل زنان زیادی هستیم و اختیاراتی که از آنان سلب می‌گردد. هر روز منع تحصیل، بر خشونت می‌افزاید و دایرۀ بی‌سوادی را گسترش می‌دهد. یک روز کمپیوتر به میدان می‌آید، روز دیگر انترنت، سواد رسانه‌یی و …. و این زن است به دستور دیگران درسش را رها می‌کند، در کنج خانه زندانی می‌شود و در جهانی که هر لحظه در حال پیشرفت علمی‌ست، از حداقل تحصیلات و فهم آکادمیک‌ چیزی سرش نمی‌شود. در جامعه با دیگران به درستی ارتباط برقرار نمی‌کند و شناخت درستی از محیط پیرامون خود ندارد.
خانواده‌های زیادی هستند که دختران خود را در ۱۵ و ۱۶سالگی از این نعمت محروم می‌کنند و یا به دلیل نبود امکانات و یا به دلیل غیرت و ممانعت‌های زن از حضور در فضای شهری او را از دست‌یابی به امکاناتی که بعد از حکومت طالبان توسعه یافته است، محروم می‌سازند. اکثر خانواده‌ها با ازدواج دختران‌شان دیگر اهمیتی به ادامه تحصیل وی نمی‌دهند این در حالی است که باید ادامه تحصیل دخترشان را یکی از شروط ازدواجش قرار دهند، در چنین شرایطی است که پس از ازدواج اوضاع، سخت‌تر می‌شود.
در این روزگار، ازدواج‌ها ضمانتی برای کیفیت ندارند و اگر زنی به‌خاطر آسیب‌های زندگی درگیر مشکلات متعددی گردد؛ مثلا شوهرش بیکار شود، معتاد شود، بمیرد، قهر کند و …، باید وابسته به والدین یا برادران خود باشد. و اگر عضو فامیلی برایش نمانده باشد، باید با تکیه کردن به دیگر اعضای جامعه زندگی خود را بگذراند، اما آیا این دست‌آورد غیرت، می‌تواند ذات غیرت را حفظ کند؟ اصل غیرت در آن است که خواهران و دختران‌مان را به مسیری راهنمایی نکنیم که در روز مبادا، نیازمند ترحم و خیرات‌بخشی کسانی شوند که کم اتفاق می‌افتد و یا احتمالا با نگاه‌های ارزیابانه و نامحترم همراه است.
با این وجود زنانی که از این شرایط عبور کرده‌اند و همچنان برای حفظ حقوق و ارزش‌های خود در برابر مشکلات به تنهایی ایستاده‌اند را باید ستود.
در کنار اعمار مکتب برای دختران و زنان، باید نهادها و موسسات مربوط، در جهت جلوگیری از ترک تحصیل زنان و کودکان اقدامات جدی داشته باشند. قانون و ضمانت اجرایی برای جلوگیری خشونتی این چنینی وجود داشته باشد و از همه مهمتر باید تک تک افراد جامعه این امر را بپذیرند که زنان حق تحصیل دارند. چنان این حقیقت باید در روح و کالبد جامعه‌شان جا باز کند که هر کداممان جلو اعمال خشونت دیگری را در امر منع تحصیل زنان بگیریم.
الهه موسوی؛ جامعه‌شناس

منبع: روزنامه‌ی راه مدنیت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا