مرد من، بهخدا که تو حال خوب منی!
«به تو که میرسم، مکث میکنم! انگار در زیباییات، چیزی جاگذاشتهام. مثلا در صدایت آرامش، یا در چشمهایت زندگی….»
«آنکه آغوش را کشف کرد، لال بود! میخواست همه چیز را به یکباره بیان کند….»
«مرد من، بهخدا که تو حال خوب منی و حالی بهتر از کنار تو بودن سراغ ندارم… »
این روزها، نظم و نثرهای عاشقانه، حال و هوای دیگری به فضای مجازی و به ویژه فیسبوک داده است. سپاسگزاری و قربان و صدقه رفتنهای شماری از کاربران شبکههای اجتماعی برای همسران و کسانیکه با آنها در رابطه اند. بیشتر قریب به اتفاق این پستها اما از سوی زنان برای شریک زندگی شان است و کمتر به چشم میخورد مردی در شبکههای اجتماعی برای همسر اش پست بگذارد.
در مواردی حتا دیده میشود که مردان این پستها را نمیپسندند. برخی از زنان اما به همین پست گذاشتنها اکتفا نمیکنند و عکس همسر خود را نیز به عنوان نمایهی خود استفاده میکنند.
یکی از کاربران زن در صفحهی فیسبوکاش یکسالگی ازدواجاش را جشن گرفته و به توصیف همسر اش پرداخته است.
او در متن فیسبوکاش نوشته که خوشحال است که مردی مثل همسر اش را در کنار خود دارد و او را نعمت خداوند پنداشته است.
کاربر دیگری، از شوهرش به عنوان فردی که روشنی را به زندگیاش آورده، یاد کرده است و در دنیای مجازی خداوند را بابت داشتناش شکر کرده است.
صفحهی فیسبوک را بیشتر رصد کردم، برای یافتن پستهای این چنینی از سوی کاربران مرد، اما دیده نمیشد که مردی در صفحهی فیسبوکاش، برای همسر اش ابراز علاقه کند.
پرسشی که ذهن را درگیر میکند این است که چرا این روابط در شبکههای اجتماعی همگانی میشود؟ و چه نیازی است که این روابط، صمیمیتر از دنیای حقیقی به نظر برسد.
آگاهان امور اجتماعی به این باور اند که زمانی روابط همگانی میشود که باور کمی به بقای رابطه وجود دارد. از سوی دیگر هم کسانیکه در گذشته، روابطی قبل از ازدواج داشتهاند، میخواهند علنی سازند که آنان خوشبخت اند و از انتخاب شان راضی اند.
به هر روی، تجربه نشان داده است که چنین رویکردهایی، توقع و انتظارات زن و شوهر را از یکدیگر بلند میبرد. چون دنیای حقیقی با این قربان و صدقه رفتنها خلاصه نمیشود و طبیعی است که زن و شوهر، گاهی با هم اختلاف داشته باشند. اینجاست که هر کدام احساس میکنند چون همسرشان در فضای مجازی مهربانتر و متعهدتر است، از زندگی و روابط حقیقی دور میشوند و وابستهگی شان به دنیای مجازی بیشتر از دنیای حقیقی میشود.
نویسنده: سیمین صدف