۹ مساله سکسیستی برای زنان
منبع: سایت رادیو زمانه
پژوهشها نشان میدهند که بسیاری از افراد حتی متوجه رفتار یا اظهار نظر سکسیتی نمیشوند با اینکه رفتار سکسیستی جلوی چشم خودشان اتفاق میافتد.
وقتی یک نفر میگوید زنان رانندگی بلد نیستند و نمیتوانند پارک دوبل کنند، شما به خوبی متوجه این اظهار نظر سکسیستی میشوید اما خیلی وقتها هم سکسیسم آشکار نیست چون در تاروپود عادتهای رفتاری ما، زبان و فرهنگ و سنت تنیده شده است. چطور باید در برابر این سکسیسم روزمره واکنش نشان بدهیم؟
۱ـ تقریبا در همه مذاهب زنان صدای خاموش هستند و زنان مذهبی با آن کنار آمدهاند. شما ممکن است یک فمینیست بدون اعتقادات مذهبی باشید اما خیلی از زنان مذهبی نیز خواهان برابری جنسیتی هستند. تقریبا همیشه (به جز چند استثنا) زنان و دختران از رسیدن به جایگاههای بالای مذهبی کنار گذاشته شدهاند. از هر جنبهای که به این موضوع نگاه کنید، این یک تبعیض جنسیتی است که چندان به چالش کشیده نشده است. زنان مذهبی پذیرفتهاند که صدایشان قدرت کافی ندارد و نمیتوانند به جایگاهی تاثیر گذار در مذهب برسند. فمینیستها حتی اگر اعتقادی به مذهب ندارند، باید بخشی از تلاشهایشان برای به چالش کشیدن باورها، عقاید و آداب و شعائر مذهبی جنسیت زده باشد.
۲ـ همه ما با ساختارهای سلسله مراتبی بیشماری از استانداردهای دوگانه مبتنی بر جنسسیت سروکار داریم. این استانداردهای دوگانه آزادی بیان و توانایی زنان در دستیابی به به یک زندگی برابر را محدود میکنند. استانداردهای دوگانه گستره متفاوتی دارند؛ مثلا از دختران انتظار داریم تا خوددار و مودبتر باشند یا در موقعیتی پیچیدهتر، یک انسان با تمایلات شدید جنسی را با این استاندارد دوگانه میسنجیم: اگر زن باشد او را بی بند و بار میدانیم در حالی که اگر مرد باشد او را پرشور و هیجانی میخوانیم. در عین حال، گاهی مساله این نیست که ما استانداردهای دوگانهای داریم بلکه سعی میکنیم آن را مستدل کنیم. مثل وقتی که فکر میکنیم پسرها توانایی طبیعی در یادگیری ریاضی دارند در حالیکه دخترها در ریاضیات توانمند نیستند.
۳ـ گاهی وقتها یک فکر یا رفتار سکسیستی را خیرخواهانه میدانیم و اصلا آن را نوعی تبعیض جنسیتی نمیدانیم. سکسیسم خیرخواهانه در فرهنگ مردسالارانه بسیار محافظه کار شکل گرفته است. این کلیشه خیرخواهانه، نتیجه این تفکر است که زنان موجوداتی عزیز، ناب، ظریف، قابل ستایش و حساس هستند که مردان باید آنها را عاشقانه دوست داشته باشند، تحسین کنند و مراقبشان باشند. این کلیشهها در کودکی آموخته میشوند به ویژه زمانی که معلمها با برچسبهای زنانه و مردانه دختر و پسر را مخاطب قرار میدهند. الگو همیشه اینطور بوده است که در یک مهد کودک یا مدرسه مختلط، پسرها باید مراقب دختر بچهها باشند. در خانواده همیشه پدر و برادر مراقب و محافظ خانواده هستند و زنان در نقش حامی عاطفی تعریف میشوند.
بین سکسیسم خیرخواهانه و پذیرش نقشهای جنسیتی در زنان، رابطه واضح و اثبات شدهای وجود دارد. زنی که در کلیشههای خیرخواهانه تربیت می شود به راحتی انواع کلیشههای جنسیتی دیگر را نیز میپذیرد؛ او میپذیرد که اگر کار کند دیگر مادر خوبی نخواهد بود و یا باور میکند که پوشش حجاب واقعا او را از آسیب حفظ میکند و هدف واقعا مراقبت از او در برابر آسیبهاست.
جامعه مردسالار همیشه میتواند بهانهای فراهم کند که در قالب خیرخواهی اعمال قدرت کند.
۴ـ در هر جامعهای میان زنان و مردان در احساس امنیت تفاوت وجود دارد و معمولا این زنان هستند که هزینه این تفاوت را میپردازند. زنان مجبور می شوند برای این اختلاف، زمان و هزینه بیشتری بپردازند. حتی این مساله باعث میشود بعضی از موقعیتهای کاری مثل گزارشگری، رانندگی، کارهای مهاجرتی و کارهای شبانه از زنان گرفته شود.
این سوالی است که مردان باید از خود بپرسند «آیا شما هنگام رفتن به گردش یا خرید به زمان و مکان خیلی دقت میکنید؟»، «آیا شما هرگز موقع پارک ماشین به این فکر میکنید که نباید آن را در یک محله خلوت پارک کنید؟»، «آیا به این فکر میکنید که همیشه در کیفتان چیزی برای مراقبت و محافظت از خود داشته باشید؟»، «آیا تاکنون مجبور شدهاید برای دوچرخه سواری یا دویدن پول بدهید چون نمیتوانید در محیط عمومی ورزش کنید؟»
این تفاوتهایی است که زنان پذیرفتهاند و معمولا آنها را به فرزندان آموزش میدهند؛ بدون اینکه متوجه باشند که همه این موارد تبعیضآمیز هستند.
۵ـ خیلی از رسانههای محبوب جهان را دوستدار خانواده میدانیم در حالی که در این رسانهها روزانه صدها محتوای کلیشهای ارائه می شود، بسیاری از این رسانهها شیء انگاری زنان و کلیشه مردان قدرتمند را ترویج میکنند و ما نه تنها با این رسانهها زندگیمیکنیم، بلکه کودکان را با این رسانهها آموزش میدهیم. چندبار از فرزند دخترتان شنیدهاید که کارتون مرد خفاشی یک کارتون پسرانه است؟ چند پسربچه میشناسید که با علاقه کارتون فروزن را تماشا کند؟
۶ـ زنان برای عادیترین نیازهای روزمره خود هزینه بیشتری میپردازند به این دلیل که یا از معیارها بالاتر هستند یا پایینتر. زنان برای خریدن یک دئودورانت پول بیشتری میپردازند چون برچسب زنانه دارد. همچنین برای یک پیراهن ساده، یا لباس زیر. آیا زنی را میشناسید که هرگز اعتراضی به تفاوت قیمت یک اسپری خوشبو کننده زنانه و مردانه داشته باشد؟ زنان و مردان بدون آگاهی برای سکسیسم پول بیشتر ی میپردازند.
۷ـ بسیاری از ما, مردان را درباره تواناییهای برابر پیش داوری میکنیم و حتی ناآگاهانه آن را خندهدار میدانیم. پیش فرض خیلیها این است که مردان خوب ظرف نمیشویند یا نمیتوانند یک پوشک ساده بچه را تعویض کنند. بسیاری از افراد به برابری زن و مرد فکر میکنند اما هرگز مردی را که خانهداری میکند، تحسین نمیکنند. کلیشه مرد زنذلیل دقیقا با همین پیشداوری مردان درباره تواناییهایشان شکل گرفته است. این تعارض نمود دیگری نیز دارد: مثل اینکه فکر میکنیم مردها آشپزهای بهتری هستند.
۸ـ ما آزارهای خیابانی را که زنان و اقلیتهای جنسی دیگر به طور روزمره تجربه میکنند، چندان جدی نمیگیریم. این تجربه مشترک زنان است اما خیلی از افراد آن را حتی باور نمیکنند و آزارهای خیابانی را منحصر به گروه اقلیتی از زنان میدانند. والدین هرگز این مساله را با فرزندانشان مطرح نمیکنند، گویا هرگز این اتفاق نیفتاده است و یا اصلا موضوع جدی و مهمی نیست.
۹ـ ما مفاهیم سکسیستی را آموزش دیدهایم و آموزش میدهیم.
در وهله اول باید به این نکته اشاره کنیم که سیستم آموزشی اثر تاریخی زنان را کمرنگ نشان میدهد. زنان نقش مهم و اساسی در کتابهای درسی ندارند. بچهها با علاقه و عشق به مدرسه میروند اما انها در مسیر درستی آموزش نمیبینند.
از سوی دیگر مدارس هنجارهای اجتماعی را از همان ابتدا قالب میکنند این هنجارهای اجتماعی از شکل لباس دخترانه و پسرانه تا اختلاف کیفی زنگهای تفریح مدارس دخترانه و پسرانه و محتوای کتابهای اجتماعی و آموزش حرفه و فن گسترده است.
مدرسه و محیطهای آموزشی تلاش تاریخی برای ایجاد تفاوتهای میان زنان و مردان و جداسازی آنها داشته اند. ساختار آموزش و پرورش کاملا مردانه است هرچند که بسیاری از آموزشدهندگان زن هستند. ضعف ساختارهای سکسیستی آموزش تا آنجا پیش میرود که مردان زیادی پیش از شروع تحصیلات دانشگاهی به توانایی شروع یک کار رسیدهاند در حالی که زنان هنوز نیاز به آموزش بیشتر دارند.
زندگی با وجود سکسیسم شبیه یک تب دائمی است. همانطور که میبینید، زنان به طور روزمره با سکسیسم مواجهاند؛ آزارهای خیابانی یا خشونت در محل کار همیشگی هستند اما وقتی هر کسی متوجه باشد که چه چیزهایی مصادیق سکسیسم است، دیگر آن را به عنوان یک رفتار عادی اجتماعی تحمل نمیکند.
واقعیت تلخ این است که مصادیق سکسیسم نهادینه شدهاند و حتی به عنوان یک الگوی رفتاری مناسب ارائه میشوند و زمانی که فردی به مقابله با آن میپردازد به بی ادبی، پرخاشگری و بی احساسی (مثل وقتی که به یک جک سکسیستی نمیخندید) متهم میشود. اما این از وظیفه فردی ما چیزی کم نمیکند. باورها رفتارهای سکسیستی باید شناخته شوند، ما باید آنها را به چالش بکشیم و رفتارهای جایگزین و واکنشهای مناسب را یاد بگیریم. به نظر من قدم اول شناخت و جستجوی سکسیسم در رفتارهای رومزه و عادی همه ماست. از خودمان بپرسیم آیا متوجه سکسیسم در زندگی روزمره میشویم؟ آیا هرگز به فکر یک واکنش مناسب و جایگزین در برابر سکسیسم هستیم؟