زنان، قربانیان جنگ و حاشیهنیشنان صلح
تا چندین دهه در قرن بیستم، دیدگاه حاکم پیرامون صلح پایدار متکی به ایجاد توازن قوا میان قدرتهای بزرگ بود، تا توجه به حقوق فردی شهروندان. این دیدگاه نه تنها که برای زنان به عنوان قربانیان اصلی جنگ توجه نداشت، بل هیچ گونه نقشی را برای گروههای سیاسی و قومی نیز پر نمیتافت. در پایان جنگ اول جهانی زنان فعال بریتانیایی که خواستار حضور یک زن در ترکیب هیأت مذاکرهکننده بریتانیا بودند، نامهای را به David Lloyd George صدر اعظم بریتانیا فرستادند و از وی تقاضا کردند تا برای اولین بار زنی بتواند فرصت حضور در دیپلماسی صلح را تجربه و از حقوق سایر زنان دفاع کند. اما صدر اعظم بریتانیا در پاسخ این نامه بسیار کوتاه نوشت که «زمان کافی برای فکر کردن به این موضوعات را نداردم.» چنین درخواست مشابه را زنان در ایالات متحده امریکا از رییس جمهور آن کشور آقای Wilson داشتند اما برخلاف نامه زنان بریتانیا، نامه زنان امریکای برای شمولیت در روند صلح هیچ پاسخی دریافت نکرد. زنان در جریان گفتوگوهای صلح پاریس دست از تلاش بر نداشتند و در جریان این گفتوگوها خانم Marguerite de Witt Schlumberger’s با تعدادی از زنان دیگر فرصت آن را یافتند تا خواستشان را مستقیماً با رییس جمهور امریکا مطرح سازند، پیام آنها این بود که «جهان با ثبات و دموکراتیک وابسته به مشارکت سیاسی زنان است و صلح پایدار زمانی تامین میشود که حقوق اساسی و بینالمللی زنان نیز در آن تضمین گردیده باشد». تلاش آنها سبب گردید تا رییس جمهور امریکا پیشنهاد ایجاد کمیسیون مشورتی پیرامون حقوق زنان و کودکان را کند، که به عنوان گام نخست پیشرفت خوبی بود اما هنوز فاصله زیاد بین ارایه مشاوره و مشارکت در تصمیمگیری روندهای صلح وجود داشت.
بعد از حدود ۸۲ سال و در سندی مهم پیرامون نقش و جایگاه زنان در صلح و امنیت بینالمللی، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه معروف ۱۳۲۵ را در سال دو هزار که نقش اساسی را در تثبیت جایگاه زنان در مسایل صلح و امنیت بینالمللی دارد تصویب کرد. بر اساس بند اول این قطعنامه دولتهای عضو وظیفه دارند تا حضور زنان را در تمام مراحل تصمیمگیری پیرامون جلوگیری، مدیریت و حل منازعات در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی تضمین کنند. جمهوری اسلامی افغانستان به عنوان یکی از اعضای این قطعنامه، پلان عمل ملی را تصویب کرده و سومین گزارش را پیرامون تطبیق این قطعنامه به شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز فرستاده است. در این گزارش آمده است که ۱۷ درصد تشکیلات شورای عالی صلح را در سال ۱۳۹۸ زنان تشکیل میدهند. بعد از تفاهم سیاسی و سپردن مسوولیت شورای عالی مصالحه به داکتر عبدالله عبدالله هنوز تشکیلات این شورا مشخص نشده تا حضور زنان در تشکیلات جدید ارزیابی گردد. حضور زنان در شورای عالی صلح گام مثبت و موثر برای نقش آینده آنها در روند صلح خواهد بود. اما هنوز زود است تا از تثبیت جایگاه و نقش زنان در روند صلح افغانستان اطمینان حاصل کرد، زیرا میان حضور با مفهوم و حضور عددی زنان در روند صلح، تفاوت است.
بر اساس تحقیقی که دانشگاه کلمبیا در سال ۲۰۱۲ پیرامون صلح و زنان به نشر رسانیده است، حضور زنان و داشتن نقش آنان در روند صلح کمک میکند تا این روند پایدار و با ثبات بماند، همچنان تحقیقاتی که پیرامون دلایل ناکامی توافقهای صلح کشورهای آنگولا، رواندا، سیری لانکا، سیرالیون و سومالیان در سال ۱۹۹۰ انجام شده است، بیان میکند که در کنار سایر عوامل در نظر نگرفتن زنان، جامعهی مدنی و همهشمول نبودن این گفتوگوها، از عوامل اصلی ناکامی توافقهای یادشده بوده است.
با وجود تثبیت جایگاه زنان در اسناد معتبر بینالمللی و تاثیر مثبت حضور آنها در دستیابی به صلح پایدار، هنوز زنان در بسیاری از روندهای صلح نقش حاشیهای دارند و این طرفهای اصلی منازعه هستند که تصمیم میگیرند آیا زنان در گفتوگوها حضور داشته باشند یا خیر؟ حتا در منازعاتی که زنان نقش فعال دارند برای آنها در حل منازعات و یا هم تصمیمگیریهای کلان نقش و جایگاه داده نمیشود. بر اساس یافتههای «گروه بینالمللی بحران» زنانی که عضویت گروه تروریستی الشباب را دارند، تنها در فراهمآوری اطلاعات، انتقال سلاح و راهاندازی حملههای انتحاری از آنها استفاده میشود و هیچگونه صلاحیتی در تصمیمگیریهای صلح و جنگ این گروه ندارند.
برای حل منازعات لازم است که دو طرف منازعه سهم جنسیتی را در نظر داشته باشند تا بر اساس آن بتوان به نتایج مطلوبی پیرامون نقش و حضور زنان در حل منازعه و دوره پسامنازعه اطمینان حاصل کرد. در گفتوگوهایی که میان طالبان و هیأت امریکایی صورت گرفت، هیچ زنی در هیأت طالبان حضور نداشت و همچنان چندین دور گفتوگو بینالافغانی که در مسکو و دوحه میان گروههای سیاسی افغانستان و طالبان انجام گرفت در هیأت گفتوگوکننده طالبان زنان غایب بودند.
جایگاه و حقوق زنان در گذشته و همچنان در دورهی پسامنازعه افغانستان، از مسایل بحثبرانگیز و اختلافی میان طالبان و مخالفان آنها در دوره مقاومت و همچنان با جمهوری اسلامی افغانستان میباشد. در سالهای دهه ۷۰ که طالبان بر بخشهای زیاد افغانستان حاکمیت داشتند، زنان حق کار کردن، حق تحصیل و بسیاری از حقوق دیگر را نداشتند و همچنان مورد شکنجه مستقیم گروه طالبان در اجتماعات عمومی قرار میگرفتند. در ۱۹ سال گذشته بارها زنان و دختران در ساحات تحت کنترل طالبان مورد شکنجه و محکمه صحرایی قرار گرفتهاند و زن در ۲۵ سال گذشته در میان طالبان تنها برای شکنجه شدن حضور داشته و بس.
هر چند طالبان در نشستهای که داشتهاند ادعا کردهاند که دیدگاه آنها نسبت به زنان متفاوت از دیدگاه آنها در دهه ۱۹۹۰ است، اما سند معتبری که بیانکننده دیدگاه فعلی طالبان پیرامون حقوق و جایگاه زنان باشد وجود ندارد. در قطعنامههایی که طالبان در نشست مسکو و دوحه با گروههای سیاسی نشر نمودند، تنها اشاره کلی پیرامون احترام به حقوق زنان در چارچوپ ارزشهای اسلامی صورت گرفته. با توجه به تفاوت دیدگاهها و تفاسیر متعدد در فقه پیرامون حقوق زنان، چنین کلیگویی نمیتواند تضمینی برای حفظ و گسترش دستآوردهای زنان در سیاست، اجتماع، فرهنگ، هنر و ورزش بر اساس قانون اساسی موجود باشد. اساساً زمانی متوجه تفاوت دیدگاهها و تفاسیر مختلف پیرامون نقش و جایگاه زنان در فقه میشویم که وارد قانونگذاری و جزییات این حوزه میگردیم، قانون منع خشونت نمونه مهم از این تفاوت دیدگاهها است که با گذشت ۱۰ سال هنوز توسط پارلمان تصویب نشده است. با توجه به ابهامهای موجود در دیدگاه طالبان و نبود زنان در سطح رهبری و مدیریتی و جنگ و صلح این گروه، نمیتوان از تضمین جایگاه و نقش زنان در دورهی پسامنازعه با این گروه اطمینان داشت.
اشتراک معنادار زنان در روند صلح
از آنجایی که خواست و اهداف طرفهای اصلی منازعه برای ترسیم دوره پسامنازعه اهمیت دارد، باید زنان به عنوان یکی از طرفین اصلی روند صلح افغانستان تعریف شوند، دادن نقش برای زنان در زیر چتر همه شمولیت روند گفتوگوهای صلح نمیتواند که تضمینکننده حضور معنادار آنها را در این روند تضمین کند.
با وجودی که در ترکیب هیأت اعلام شده جمهوری اسلامی افغانستان چهار زن حضور دارند، اما غایب بودن زن در هیأتهای مذاکرهکننده طالبان در گذشته بیانگر این است که دفاع از جایگاه و نقش زن در روند صلح افغانستان یکجانبه است و طرف مقابل منازعه نه تنها که از حضور زن در یکی از مراحل بسیار مهم روند صلح که حل منازعه میباشد، خودداری کرده، بل در پی محدود ساختن جایگاه زنان در دوره پسامنازعه نیز میباشد. چنانکه یکی از اعضای هیأت گفتوگوکنندهی طالبان در نشست دوحه برای یکی از اعضای اشتراککننده جانب جمهوری اسلامی افغانستان گفته است که برای طالبان رییس جمهور شدن و قاضی بودن زنان، قابل پذیرش نیست.
اشتراک زنان در روند صلح هنوز وابسته به ایده همهشمول ساختن روند صلح و در نظر گرفتن ترکیب جنسیتی میباشد، که این ایده تنها حضور عددی زنان را در روند صلح در نظر میگیرد، نه نقش و جایگاه معنادار آنها را در تمام مراحل این روند. تنها حضور عددی زنان در روند گفتوگوهای صلح مهم نیست، برای این که جایگاه زنان در دوره حل منازعه و پسامنازعه تثبیت گردد لازم است که زنان تنها مقید به ابراز دیدگاه در مورد سرنوشت خودشان نباشند، بل در تمام موضوعات مورد بحث و تصمیمگیری در روند صلح باید شریک باشند. حل منازعه، دوره عبوری، تطبیق توافق صلح و دوره توسعه و ساختار جدید مراحل روند صلح هستند که لازم است تا زنان در تمام این مراحل حضوری بامعنا داشته باشند.
چهار مؤلفه میتواند که حضور و نقش زنان را در روند صلح معنا دار بسازد؛ ۱- نمایندهگی کردن: لازم است که زنان در تمام بخشهای تصمیمگیری روند صلح و حکومت حضور فعال داشته باشند؛ ۲- سهم داشتن: لازم است که زنان در تمام سطوح مدیریتی روند صلح سهیم باشند؛ ۳- تثبیت جایگاه: لازم است که زنان در روند صلح اطمینان حاصل نمایند که حقوق و جایگاه آنها در پالیسیها و ساختار آینده حکومت نه تنها که محدود نمیشود، بل گسترش مییابد؛ و ۴- بازشناسی جایگاه و نقش آنها در دوره پسامنازعه: باید اطمینان حاصل شود که تمام تعهداتی که پیرامون حقوق و جایگاه زنان، در دوره حل منازعه، مورد تطبیق قرار میگیرد و از آن فرو گذاشت صورت نمیگیرد.
صلح کلمبیا از نمونههای بارز و خوب سهمگیری فعال زنان در روند صلح شناخته میشود، در گفتوگوهای صلح این کشور دو طرف منازعه برای حضور زنان در گفتوگوهای مستقیم صلح حق حضور را به رسمیت شناختند و همچنان از تمام خواستهایی که آنها در دوره حل منازعه و پسامنازعه داشتند حمایت صورت گرفت. همچنان آنها نقش فعالی در همهپرسی برای تایید توافق صلح این کشور داشتند. اشتراک زنان در گفتوگوهای صلح فیلیپین در مراحل مختلف نمونهی دیگری از حضور معنادار زنان در روند صلح است، چنانکه برای اولین بار در تاریخ توافقهای صلح خانم Miriam Coronel-Ferer سند توافق صلح را با مخالفان حکومت فیلیپین امضا کرد و ایشان در تمام مراحل این گفتوگوها به عنوان مذاکرهکننده ارشد به نمایندهگی از زنان و تمام شهروندان این کشور حضور فعال داشت.
زنان بیشترین آسیب را در جریان جنگ متقبل میشوند و با پیآمدهای ناگوار جنگ زندهگی آنها برای همیشه تحت تاثیر قرار میگیرد، از این رو زنان را میتوان قربانی بزرگ جنگهایی دانست که آنها هرگز نقشی در آن نداشتهاند. اکنون که زنان فرصت حضور در گفتوگوهای صلح را زیر چتر قانون اساسی افغانستان به دست آوردهاند، لازم است تا از این فرصت برای پایان همیشهگی حاشیهنشینی زنان در روندهای مهم استفاده شود. نباید به حضور عددی زنان در گفتوگوهای صلح، که آن هم برخاسته از نوع نگاه ترحمآمیز «زنان قربانی جنگ» میباشد، اکتفا کنند. این که زنان بیشترین آسیب را در جنگ دیدهاند، شکی نیست اما این گونه نگاه به نقش و جایگاه آنها در روند صلح، سبب حاشیهنشینی زنان در این روند خواهد شد و فرصت حضور معنادار را از آنها خواهد گرفت. بناً زنانی که قربانی جنگ هستند، نباید حاشیهنشین صلح باشند.
همچنان برای موفقیت زنانی که در گفتوگوهای صلح حضور دارند، لازم است که نهادهای فعال در این راستا نقش خودشان را در پشت درهای گفتوگوهای صلح انجام دهند و از این فرصت پیش آمده حد اکثر استفاده را داشته باشند.
نهادهای زنان برای این که بتوانند نقش خودشان را در صلح لیبریا تثبیتکننده در سال ۲۰۰۳ و در پشت درهای گفتوگوهای صلح تظاهرات مسالمتآمیز کردند و از طرفهای منازعه خواستند که علاوه از تحقق خواستهای آنان، تلاش کنند تا مذاکرات زودتر نتیجه بدهد و حاضر نشدن تا پایان مذاکرات صلح این کشور به خانههای خودشان بازگشت کنند.
نتیجه
هر چند حضور زنان در روند صلح امروز امر بدیهی تلقی میشود و حد اقل برای نسل جدید افغانستان موضوع سوالبرانگیز نیست، اما این امر بدیهی نتیجهی تلاشهای زنان زیادی در گذشته بوده است که توانستهاند در صلح به عنوان یکی از سرنوشتسازترین تصمیمگیریهای که زندهگی همه انسانها را در جامعه تحت تاثیر قرار میدهد، سهیم شوند. در نتیجهی همین تلاشها بوده است که امروز نقش و جایگاه زنان در روندهای صلح در اسناد معتبر بینالمللی مورد تایید و حمایت قرار گرفته است.
با وجود این، هنوز در برابر حضور با معنای زنان در بسیاری از روندهای صلح چالشهای عمدهای وجود دارد. با وجودی که زنان بیشترین آسیب را از جنگ دیدهاند، اما آنچنان که لازم است در بسیاری از روندهای صلح نقش فعال ندارند. هر چند هنوز گفتوگوهای رسمی میان طالبان و جمهوری اسلامی افغانستان آغاز نگردیده، اما زنان از غایبان اصلی در هیأتهای مذاکرهکننده طالبان با ایالات متحده امریکا و همچنان چندین دور گفتوگوها میان طالبان و گروههای سیاسی افغانستان بودهاند. هر چند زنان در هیأت گفتوگوکننده که جمهوری اسلامی افغانستان فهرست آن را نشر کرده است، حضور دارند، اما بیتوجهی به حضور زنان در هیأت جانب مقابل میتواند چالش مهمی برای حمایت از حقوق آنها در مراحل مختلف روند صلح ایجاد کند.
در افغانستان هر زمانی که بحث حضور زنان در صلح مطرح میشود، تلاش میکنیم تا با نشان دادن مظلومیت و قربانی بودن زن در دوره جنگ، دلیلی بیابیم تا از نقش و حقوق آنها در زمان صلح دفاع کنیم. این گونه رویکرد سبب میشود تا نقش زنان در روندهای صلح، بیشتر در حاشیه باشد تا در متن، با چنین روی کردی، زنان تنها برای تثبیت حضور خود در گفتوگوهای صلحپسند خواهند کرد و این حضور هرگز نقش معنادار آنها را به دنبال نخواهد داشت. با توجه به این که بحث حقوق زنان یکی از اختلافات اصلی میان طالبان با جبههی مقاومت در دهه ۹۰ و همچنان با حکومت افغانستان بوده است، بناً حضور آنها نباید تنها زیر چتر همهشمول شدن روند صلح مطرح گردد، بل برای این که از تامین جایگاه و نقش آنها در افغانستان پسا منازعه اطمینان حاصل شود، باید آنها یکی از طرفین گفتوگو باشند.
منبع: روزنامه هشت صبح