خیانت، عامل فروپاشی زندگی مرجان

نام مرجان (مستعار) در قریه‌‌اش به دلیل زیبایی و هنری که داشت سر زبان‌ها بود و از همین سبب خواستگاران زیادی داشت. تا این که با برادر یکی از شاگردان‌اش که نزد او خیاطی می‌آموخت ازدواج کرد، اما وجود فرد سوم در زندگی مرجان سبب شد تا این زندگی مشترک، دیری نپاید.

مرجان در 21 سالگی ازدواج کرد و برای فرار از فقر و پرکردن خلای بیکاری شوهرش، شب و روز را زحمت کشید. مرجان بیش از پیش شروع به کار کرد و از حرفه‌ی خود برای بهبود زندگی اش استفاده کرد.

همسر مرجان گاهی با چرخ میوه‌فروشی زندگی می‌گذراند و گاهی نیز به کارگری در ساختمان‌ها می‌پرداخت.

او در اولین فرصت، از پول حاصل از خیاطی برای همسر اش زرنج خرید تا با آن کار کند و زندگی شان سروسامانی بگیرد. مرجان علاوه بر این، تا رونق گرفتن کار شوهرش مخارج خانه‌ی خود و همسر اش را نیز به عهده داشت.

وضعیت زندگی مرجان و شوهرش روز به روز بهبود ‌یافت و شوهر مرجان  نیز زمانی که می‌دید مرجان به همه چیز توجه دارد، کم‌تر تن به کار می‌داد و به جای کار بیشتر به ظاهرش توجه می‌کرد.

مرجان پس از مدتی صاحب دو فرزند شد و طبق گذشته و برخلاف مناسبات اجتماعی افغانستان، او به جای شوهرش مسوولیت‌های خانه را به دوش گرفت.

زمانی‌که مرجان سرگرم زندگی و رسیدگی به دو فرزند اش است، شوهرش با زن دیگری رابطه برقرار می‌کند و دور از چشم مرجان، با وی ازدواج می‌کند. او زرنج خود را می‌فروشد و به عنوان پیشکش، به خانواده‌ی همسر جدید اش می‌دهد.

مرجان از طریق آشنایان از این موضوع آگاه می‌شود و زمانی‌که از شوهرش جویا می‌شود، اعتراف می‌کند که با زنی دیگر ازدواج کرده است.

مرجان آن شب را تا صبح گریه کرده و سپس به دلیل این که طلاق در خانواده‌ی آن‌ها ننگ پنداشته می‌شود، قبول کرد که با همسر جدید شوهر زندگی کند.

زندگی شوهر مرجان با همسر جدید اش، عمری کوتاه دارد و شوهرش مرجان مجبور می‌شود تا پیش مرجان برگردد، اما مرجان می‌گوید: «آن‌زمان دیگر دیر شده بود برای برگشتن، دلم دیگر شکسته بود و من نمی‌توانستم زندگی با او را تحمل کنم.»

مرجان برخلاف خواست خانواده‌اش از شوهرش جدا شد و اکنون با دو فرزند اش زندگی می‌کند.

گزارشگر: سیمین صدف

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا