تراژدی مریم؛دختری که در کودکی مادر شد
مریم در ۹ سالگی و درست زمانی که مادرش را از دست داده بود و پدرش راهی زندان شد، به عقد مردی مسن درآمد که دختران و پسران بزرگتر از مریم داشت.
او پس از ازدست دادن پدر و مادرش نزد خاله و شوهر خالهاش زندگی میکرد و به اصرار شوهر خالهاش در بدل پول گزافی به عقد مردی مسن درآمد.
مریم که در کودکی مادر بودن را تجربه کرد، تراژدی وی تنها به مسن بودن شوهرش و یا چندهمسری وی خلاصه نمیشد، لتوکوب و خشونتهای لفظی را نیز به همراه داشت.
به قول مریم اختلال روانی و دمدمی مزاج بودن شوهرش امان مریم را برید و سبب شد او با وجود سه فرزند از شوهرش تقاضای طلاق کند.
مریم کودکی اش را در کشور ایران سپری کرده بود و پس از ازدواج به شهرستان ادرسکن هرات آمد و میگوید، ولسوال ادرسکن نیز با شوهرش همدست است و دادخواهی او در ادرسکن به جایی نرسید.
مریم به یاد میآورد که به دلیل بیتوجهی شوهرش، سه فرزند اش را با درامد حاصل از خیاطی و قالیباقی بزرگ کرده است. او میگوید، اگر خشونتهای شوهرش نمیبود، بهخاطر فرزنداناش به این زندگی ادامه میداد.
او زمانی را به یاد میآورد که شوهرش او را برای چند شبانهروز از خانه بیرون کرده بود و او در خانهی پسر اندر اش زندگی میکرد.
او بلاخره پس دوازده سال زندگی مشترک نتوانست خشونت را تحمل کند و از خانه اش فرار کرد.اکنون او به سه فرزندش در هرات و با خواهرش زندگی میکند، او اما میگوید، افراد شوهرش در پی کشتن او هستند.
او میگوید: « به همین دلیل حتی برای دیدن بچههایم نمیتوانم به ادرسکن بروم و نه هم کسی هست تا آنها را پیش من بیاورد.»
زندگی مریم چون هزاران زن دیگر، حاصل زندگی از همپاشیدهی پدر و مادر اش است.
گزارشگر: سیمین صدف