قرن زنان: پنج نویسندهی جوان مهم روسی
در روسیهی کنونی با کمبود نویسندگان زن موفق و مورد تمجید روبرو نیستیم اما همیشه چنین نبوده است.
در دورهی اتحاد جماهیر شوروی حزب کمونیست و ناشران، نویسندگان زن را ضد رژیم یا بیاهمیت میشمردند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، زنان نویسنده جادهای کموبیش سنگلاخ و ناهموار را برای ظهور و بلوغ خود پشت سر گذاشتند. اما اکنون، آنطور که ناتاشا پِرووا ناشر، مترجم و نویسنده در کتابش «خواهران اسلاو» میگوید، زنان «قدرتی در جهان ادبیات»، نویسندگان «یا استادانی جسور، و خالق گسترهای از مضمونها و معیارهای سبکِ فاخر»اند.
در واقع، اکثر نویسندگان کتابهای پرفروش را زنان تشکیل میدهند: داریا دونتسوا، نویسندهی رمانهای پلیسی، بیش از هر نویسندهی روسی زندهی دیگری کتاب منتشر کرده و فروخته است. پس از او الکساندرا مالینینا، تاتیانا اوستینوا، و پولینا داشکوا قرار دارند، زنانی که رمانهای جنایی مینویسند.
نویسندگان تثبیتشدهای همچون لودمیلا پتروشِفسکایا، لودمیلا اولیتسکایا، تاتیانا تولستایا، سوِتلانا الکسیویچ، برندهی جایزهی نوبل، و اولگا اسلاونیکوا جوایزی میبرند، کتابهایی با تیراژ بالا منتشر میکنند، در رادیو و تلویزیون سخنرانی میکنند، و سالنهای نمایشگاههای کتاب و سخنرانی را پر میکنند.
سپس نوبت به گروه دیگری از نویسندگان زن اهل جمهوریهای شوروی سابق میرسد که مهاجرت کردند و هم به زبان روسی مینویسند و هم به زبان کشورهای جدیدشان: دینا روبینا، تاشا کارلوکا، آلیسا بیالسکی، آنا لیختیمان در اسرائیل؛ اِلن لیتمان، آنیا یولینیچ، اُولگا گروشین، لارا لاپنیار، و سانا کراسیکف در آمریکا. برخی از اینها مشخصاً زبانشان، فرهنگشان و سوژههایشان روسی هستند؛ بقیه فقط نشانی از حساسیتی متفاوت دارند، مثلاً نفی مطلقگرایی سیاسی، و درک و فهم دلسوزانهای از هر کسی که «دیگری» است.
در اینجا به معرفی پنج نویسندهی زن جوان روسی میپردازیم که بر فیلم، داستان، و شعر معاصر تأثیر گذاشتهاند.
۱- ماریا استپانووا
ماریا استپانووا (1972) یکی از مؤثرترین چهرههای فرهنگی روسیه است که به نظر میرسد دائماً در رسانهها و ژانرهای جدید تبحر مییابد.
او سردبیر سایت OpenSpace.ru و مدیر سایت Colta.ru است که نخستین بولتن آنلاین روسی است که فقط توسط منابع جمعی تأسیس شده است. او مقالهنویسی موردتحسین است که دو جلد از آثارش منتشر شده است. وی یکی از درخشانترین شاعران معاصر روسیه است و بیش از ده دفتر شعر دارد. زبان شعریاش تمام صداها، عقاید و اسطورههای روسیه را، از گذشته و حال، جذب میکند و بر زبان میآورد، و کتاب مقدس، اشعار و ترانههای محبوب امروز، سرودهای قرن نوزدهمی، و تمام ادبیات باشکوه روسی و هجویات آن را در هم میآمیزد.
در سال 2017، او به نگارش کتاب «پساخاطره» (به معنای «خاطرهی خاطره») پرداخت، نوعی واقعیت داستانی، داستان سه نسل از خانوادهاش که از طریق دستساختههای زندگیشان که حفظ شده و به یاد مانده است نقل میشود ــ قصهی مردمی که مهمترین دستاوردشان صرفاً این بوده است که از قرن پرمخاطرهی بیستم جان به در بردهاند.
۲- گوزل یاخینا
گوزل یاخینا (1977) در غازان بزرگ شد.
زبان مادری او زبان تاتار بود، و تازه وقتی شروع به یادگیری زبان روسی کرد که به مدرسه رفت. او، مانند بسیاری از همسن و سالانش، فارغالتحصیل مؤسسهی فیلم در رشتهی فیلمنامهنویسی بود اما پس از فراغت از تحصیل نخست به کار تبلیغاتی و روابط عمومی پرداخت و در عین حال داستانهای کوتاه مینوشت.
در سال 2015، پس از آن که بسیاری از انتشاراتیها آثارش را رد کردند، نخستین رمانش را با عنوان زولایکا چشمانش را باز میکند منتشر کرد. این داستان، روایت زندگی مادربزرگش بود، که در سرکوبهای سیاسی دههی 1930 (سرکوب کولاکها، دهقانان ثروتمند و خانوادههایشان، دستگیری و تبعید آنها) به سیبری فرستاده شد. سبک و سیاق تاتاری این اثر ــ کلمات، فرهنگ عامه، سنتها ــ صفحهی ناشناختهای را در ادبیات و تاریخ گشود. این کتاب جایزههای «یاسنایا پولیانا» و «کتاب بزرگ» را برد، به بیش از 30 زبان زبان ترجمه شد و فیلمی از روی آن در حال ساخته شدن است.
رمان دوم او، بچههای من، نیز به اوایل دوران تشکیل اتحاد جماهیر شوروی شوروی، آزادی شخصی و سرنوشت «مرد کوچکی» میپردازد که در دهههای 1920 و 1930 در نزدیکی وُلگا معلم زبان آلمانی است.
۳- یِوگِنیا نِکراسوا
ایوگنیا نکراسوا (1985) نویسنده و فیلمنامهنویسی است که در نزدیکی آستراخان به دنیا آمد و خارج از مسکو بزرگ شد.
او از دانشکدهی فیلمنامهنویسی مدرسهی سینمای نو مسکو فارغالتحصیل شد، و به انتشار فیلمنامهها و داستانهای کوتاهش در نشریات تخصصی و عمومی پرداخت. تا این اواخر، او بیش از هر چیز به واسطهی اثرش «مسکوی غمگین» شناخته شده بود، که جایزهی لیسه را نصیب خود کرد.
جدیدترین رمان او کالچینا-مالچینا، در میان خوانندگان و منتقدان شور و هیجان و جنجالی به پا کرد. داستان دربارهی دخترکی است که در یک آسمانخراش عادی در یک شهر کوچک معمولی با پدر و مادری نگران و پریشان و همکلاسهایی قلدر زندگی میکند. اما اتفاقات عجیب و غریبی رخ میدهد: ماری از لولهها بیرون میآید، لکههای روی سقف به چهرهی آدمها تبدیل میشود، و جنّی که پشت کاشیهای آشپزخانه زندگی میکند دخترک را به سفر میبرد.
مسکوی نکراسوا جادویی، خیالی، سرگرمکننده و خطرناک است.
۴- آنا کوزلوا
آنا کوزلوا (1981) برخلاف همتایانش در رشتهی روزنامهنگاری تحصیل کرد اما آثارش به آنها شباهت دارد.
او خود را به عنوان یکی از موفقترین فیلمنامهنویسان تثبیت کرد، و مجموعههای تلویزیونی پرطرفداری مثل راه کوتاه شاد زیستنو، در تابستان اخیر، جادهی دایرهوار را خلق کرد. نوشتههای او ساده و سرراست، قاطع و شجاعانه و غیراحساساتی است. جدیدترین مجموعهی تلویزیونی او، جادهی دایرهوار، تصویر خانوادهی «سنتی» روسی را چنان مخدوش میکند که در ساعتی غیر از ساعات پربیننده، یعنی بعد از ساعت 11 شب، نشان داده میشود.
او در عین حل یکی از رماننویسان پرطرفدار روسیه است. رمان سال 2008 او، آدمهایی با هشیاری کامل، در فهرست نهایی کتابهای پرفروش کشور قرار گرفت. رمان ششمین رمانش، «اف 20» ــ کد خدمات پزشکی برای بیماری اسکیزوفرنی ــ در سال 2017 جایزهی پرفروشترین کتاب کشور را به دست آورد. این رمان داستان جذاب نوجوانی مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی است، و از منظر و دیدگاه خاص، و گاه عجیب و غریبِ، خود او روایت میشود.
۵- سانا کراسیکف
سانا کراسیکف (1980) در اوکراین به دنیا آمد و هشت سال نخست زندگیاش را پیش از مهاجرت به آمریکا در گرجستان گذراند.
پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه کورنل و کارگاه نویسندگی آیوا، با انتشار آثاری در نشریهی نیویورکر به سرعت معروف شد و نامش بر سر زبانها افتاد. او فقط به انگلیسی مینویسد و خود را نویسندهی روسی یا دوملیتی نمیداند.
هر چند زبان آثار او انگلیسی است اما برخی از شخصیتها و محیط پیرامونیشان بسیار گرجی یا روسی یا برگرفته از مهاجران است. نخستین مجموعهی داستانهای کوتاهش، یک سال دیگر، زندگی مهاجران گرجی و روسی را در خارج یا بعد از بازگشت به وطن شرح میدهد.
رمان دوم او، میهنپرستان، به سه نسل از خانوادهای آمریکایی میپردازد که اعضایش به اتحاد شوروی مهاجرت کرده، دوباره به امریکا برگشته و بار دیگر به روسیهی نو بازگشتهاند. آخرین داستان کوتاه او در نیویورکر، «راهها و وسایل»، به رابطهای مربوط به جنبش هشتک «منهم» (#me too) میپردازد که شاید تنها ربطش به روسیه این است که با حساسیت و هوشمندی کسی نوشته شده که میداند محکومکردن، قاطعیت، شعارها و برچسبها چقدر خطرناک است.
منبع: ویبسایت آسو