قربانی خشونت که مدافع حقوق زنان شد
«پدرم فکر طالبانی داشت و در خانواده از سوی کاکایم لتوکوب میشدم اما با این که هرشب، با صورت و دست کبود میخوابیدم، هر صبح به گونهیی از خواب بلند میشدم که انگار تازه متولد شدهام.» اینها گوشهیی از ناگفتههای حمیده وردک است. زنی که خشونتها را از خانواده شروع و تا اجتماع تجربه کرد اما این چالش نتوانست سدی برای پیشرفت و فعالیتهای او شود. برای بحث بیشتر پای صحبتهای او نشسته ام و از شما نیز تقاضا میکنم این گفتوگو را از دست ندهید.
حمیده وردک دانشآموختهی طب و حقوق و علوم سیاسی است. او هم اکنون در مقطع فوق لیسانس رشتهی حقوق و علوم سیاسی درس میخواند. وی نهادی را تحت نام “صورت گروپ” ایجاد کرده است که در سه بخش آموزشی، حقوقی و تجارتی برای زنان کار میکند. وی هدف از ایجاد این نهاد را دادخواهی برای زنان بیان میکند. او از چهار سال به این سو در این نهاد شروع به کار کرده است و دلیل ایجاد آنرا قربانی بودن خودش در خشونتهای خانوادگی عنوان میکند.
پرسش: چه شد که حمیده وردک، به فعالیتهای حقوقی برای همجنسان خود آغاز کرد؟
حمیده وردک: اینکه خودم قربانی خشونتهای خانوادگی و اجتماعی بودم، دلیل بزرگی برای آغاز فعالیتهای حقوقی برای همجنسانم است، من ششماه را در حبس خانگی سپری کردم، اما این ششماه حبس، برای من فرصتی شد تا صدها کتاب دینی که از پدرکلانام به میراث مانده بود را بخوانم و این بار پس از رهایی از حبس خانگی، قویتر شروع کردم. تجربهها نشان میدهد که زنان پس از کودکان بزرگترین قربانی، ناهنجاریها در افغانستان بوده اند.
پرسش: از خشونتهای خانوادگی گفتید، مایلیم در صورت ممکن از زندگی شخصی تان بیشتر بدانیم!
حمیده وردک: زمانی که 7 ساله بودم تا 12 سالگی لباس پسرانه پوشیدم، در مسجد درس میخواندم و خشونتهایی که در مسجد روی کودکان، به ویژه خودم اعمال میشد را درست به یاد دارم.
پس از این که بزرگ شدم، شکنجههایی که به آن خشونتهای خانوادگی میگویند آغاز شد، پدرم یکی از سران جهادی بود و زمانی که من و خانوادهام به کابل آمدیم، وی به دلیل مشکلات سیاسی نتوانست به کابل بیاید. من هم از فرصت استفاده کرده و پنهان از چشم خانواده، شامل مکتب شدم اما زمانی که پدرم از این موضوع آگاه شد، مرا به میدانوردک خواست و شش ماه را در زیرزمینی خانه حبس بودم.
این ششماه زندان مرا از تلاش برای کسب دانش باز نداشت و برعکس، فرصتی برایم مهیا شد تا صدها کتاب دینیِ را که از پدر کلانام به میراث مانده بود را در آن زیرزمینی بخوانم. پس من آن ذلت را برای خودم فرصتی پنداشتم و تمام آن کتابهای دینی را خواندم و این کتابها به من کمک کرد تا از لحاظ حقوقی بسیاری از مسایل را بدانم.
پس از ششماه، پدرم فکر کرد که چون زمان مکتب من ختم شده، دوباره نمیتوانم به درسام ادامه دهم و به همین سبب، دوباره توانستم به کابل بیایم، اما همینکه دوباره کابل آمدم، سال بعد، امتحان معذرتی دادم و شامل لیسهی انصاری شدم. در آن زمان چون پدرم بزرگترین مانع سد راهم برای ادامهی تحصیل بود، باید خرچ تحصیلام را خودم میدادم و به همین دلیل روزها دستفروشی میکردم و شب در شپیلیسه (مکتب شبانه) درس میخواندم. تا این که مکتب را تمام کردم و توانستم در دانشکدهی طب دانشگاه کابل کامیاب شوم.
من در میان اقوام خود تنها دختری هستم که توانستم به جای ازدواج در سن پایین، به آموزش بپردازم و بتوانم فعالیتهای اجتماعی و حقوقی برای زنان داشته باشم. گرچه تلاشهای زیادی کردم اما هنوز هم به آنچه خودم توقع دارم نتواستم برسم.
پرسش: از نهاد صورتگروپ صحبت کردید، تاکنون از طریق این نهاد به چند قضیهی خشونت در برابر زنان رسیدگی شدهاست؟
حمیده وردک: در این نهاد، بیشتری تمرکز ما روی قضایای خشونت در برابر زنان است و ما برای زنان متضرر از خشونت، وکیل مدافع میگیریم و قضایا را تا ختم آن پیگیری میکنیم. از این طریق تا کنون، به دهها قضیهی خشونت در برابر زنان در کابل رسیدگی شده است. همچنین در این نهاد، سالانه یک اجلاس عمومی داریم که آمار خشونت در برابر زنان نشر میشود.
نهاد ما دو بخش دیگر هم دارد که یکی بخش زنان، توسعه و دموکراسی در افغانستان و دیگری بخش زنان برای صلح است. من نهاد صورت را ایجاد کردم تا حمیدهی دیگری برای پیدا کردن خرج تحصیل خود، بورانی فروشی نکند.
در خانوادهیی که دختران باید همین که بزرگ میشدند روانهی خانهی بخت میشدند و بد دادن دختران امری عادی بود و کسی تصور باسواد شدن دختران را نداشت، توانستم درس بخوانم و فعالیتهای حقوقی داشته باشم و تا کنون که سیساله هستم، ازدواج نکرده ام.
پرسش: شما در لویهی جرگهی مشورتی صلح اشتراک داشتید، به عنوان یک زن فعال چقدر امیدوارید گفتوگوهای صلح منتج به نتیجه شود؟
حمیده وردک: از نظر من جریان گفتگوهای صلح در افغانستان یک بازی سیاسی است. جنگ بین افغانستانیهاست و صلح هم باید میان افغانستانیها باشد نه این که کس دیگری برای ما تصمیم بگیرد.
از دیدگاه من، هیچ کس عامل بدبختی مردم افغانستان نیست، خود ما میجنگیم و خودمان هم قربانی هستیم، اگر ما سرحدات کشور خود را حفظ کنیم، هیچ ناامنی در کشور به وجود نمیآید. دیدگاههای قومی، انحصار قدرت، قدرت طلبی، فساد اداری، فساد اخلاقی و مافیای مواد مخدر؛ جنگهای خاموش است که پیآمد آن از جنگهای نظامی بدتر است. از نظر من، ما نیاز به صلح داخلی داریم، نه صلح خارجی!
بله، من در جرگهی مشورتی صلح افغانستان اشتراک کرده بودم، نظر من در آن نشست این بود که ما باید برای صلح در کشور، زمینهسازی کنیم و ذهنیتهای طالبانی را اصلاح کنیم. پسری که از یازده یا دوازده سالگی به گروه طالبان پیوسته و یک دهه با آنها کار کرده است، چگونه میتوانیم از او بخواهیم چون ما فکر کند؟!
جنگ افغانستان، جنگ فکری است، صلح افغانستان پروژه نیست و نباید با آن پروژهیی برخورد شود، بلکه باید ذهنیتسازی شود.
آخرین پیام:
پیام من برای زنان کشورم این است که هیچ چیزی در دنیا ناممکن نیست و برای یک زن هیچ فعالیتی بد نیست مگر این که عزت نفس خود و عزت خانوادهاش را از بین ببرد! در غیر این صورت زنان نباید از هیچ تلاشی برای آیندهی روشن خود دریغ کنند.
من با این که هرشب با صورت و دست کبود میخوابیدم چون پدرم فکر طالبانی خود را داشت و در خانواده از سوی کاکایم لتوکوب میشدم اما هر صبح به گونهیی از خواب بلند میشدم که انگار تازه متولد شده ام.
مصاحبه کننده: سیمین صدف