چادری، نماد صلح یا انکار؟
در روزهای اخیر، گواه طرحهای جالبی دربارهی چادری در شبکههای اجتماعی هستیم و پی هم با این شعار روبهرو میشویم: «صلح در مقابل جنگ، چادری در مقابل لنگی».
این طرحها با تصویرکشیدن «زن معلم»، «زن داکتر» و … نماهایی از چادریپوشی زنان را طرح کرده است و به گونهای غیرمستقیم میخواهد بگوید که این طرحها میتوانند در افغانستان پیاده شوند. یعنی بانوان معلم و داکتر و دیگر بانوان، چادری بپوشند.
فرخنده زهرا نادری، طراح این کمپین است. او در این کمپین، چادری را نماد صلح میداند. فرخنده زهرا نادری زمانی که ایتلافشان سر مسایلی با رییس جمهور اشرف غنی به هم نخورده بود، مشاور امور ملل متحد آقای غنی بود. حالا اما که دیگر نه یکی از بستهگانش وزیر شهرسازی است و نه خودش مشاور رییس جمهور و از آنجایی که بستهگان مرد خانوادهاش زیر بال تیم انتخاباتی صلح و اعتدال محمدحنیف اتمر رفتهاند، دست به طرح تعیین تکلیف برای زنان افغانستان زده است و چادریای را که عمری بدبختی برای زنان افغان آورده است، را دوباره برایشان پیشنهاد میکند.
مشکل حقوقی چادری
مثلاً محمود در اردوی ملی است. خانم محمود همیشه چادری میپوشد. چادری، بوت، لباس… چیزهایی نیستند که شخصیت داشته باشند. نمیمیرند، اگر کهنه و پاره شدند، دوباره میشود همان نوع آن را خرید. چادریای که زن محمود میپوشد، ممکن است ۱۷ زن دیگر روستا هم بپوشند. محمود از اینکه در خانه دستیار ندارد، مجبور است خانمش از دکان قریه نیازهای خانهاش را قرض بگیرد تا ماهها بعد محمود بیاید و قرض او را پس بدهد. حالا اگر یکی یا دو تا از ۱۷ زن همچادری با زن محمود از دکان به نام «زن محمود» قرض بگیرند، آخر کار چی خواهد شد؟ دکاندار و محمود چی خواهند کرد؟
واقعیت امر این است که برای اینکه طرف انسان باشد و ما و طرفهای دیگر ببینند و بشناسندش، نیاز است هر انسانی از خود چهره، شناسه، نام و دیگر مسایل حقوقیاش را داشته باشد. حالا اگر نمیشود دکاندار نام خانم محمود را بداند، ولی حداقل باید چهرهی او را بشناسد تا به او قرضی بیجنجال بدهد. این ابتداییترین حقوق یک انسان است.
به همین خاطر است که همهی زنان مجبور هستند در گرفتن تذکره، عکس، نشانههای چهره و نام داشته باشند و در گرفتن پاسپورت اندازهی قد، نشان انگشت و حتا عکس الکترونیک چشمشان درج شود.
این تنها حق یک بانو در افغانستان نیست که این مشخصات را داشته باشد، بل این حق تمام کسانی که با او روابط کاری و در زندهگی دادوگرفت دارند است که طرف مقابلشان را بشناسند. اگر چادری پوشیدن تقویت میشود، به این معنا است که گودالی که زنان در آن در حال دفن شدن هستند را عمیقتر بسازیم. پوشیدن چادری به هیچ وجه ستایش از بومیگرایی و عنعنهی خوب نیست. پوشیدن چادری عملاً به این معنا است که من نیستم، حالا اگر هستم هم، میخواهم در لای خشونت و لتوکوب، خاموش بمانم، صبر کنم و در میان پنج عضو خانواده به سنگ صبور مشهور شوم.
مشکل صحی
زنان چادریپوش، تجربهی این را دارند که بارها باید با نفستنگی، که با پوشیدن چادری، چیزی کمتر از تحمل فشردن گلویشان ندارد، استوار بمانند و چادریشان را از سر دور نکنند. هر گاه این کار را نکردند، شبیه این است که مردشان را به دار زده باشند.
با نوجوان شدن دختران، داکتران به آنان توصیهی ورزش و رفتن منظم به کلینیکها نزد قابلهها و مصرف داروهای فولیکاسید و … را میکنند. آنان که تازه به عصر اعجوبه شدن (پوشیدن چادری) میروند، رنجهای زیادی را تحمل میکنند.
دورهی بارداری نیز همین طور نیاز به رفتن به پیش داکتر و پیگیری مسایل صحی دارد. زنان باردار باز هم مجبور اند با بوجی بزرگی که به سرشان انداخته شده، شیشهی ناموس را نگهدارند.
پیشنهاد من این است که بانو فرخنده زهرا نادری کمی از مسایل سیاست خانوادهگیشان که این روزها نزدیکی زیادی با طالبان پیدا کرده، فراغت پیدا کنند و یک روز چادری بپوشند و به یکی از ولسوالیهای کوهستانی بروند و از قریه نیم روز راه را تا شفاخانه طی کنند و درک کنند که زنان افغان چی رنج بزرگی از این بلای عظیم بر دوش میکشند.
تعیین تکلیف به دیگران
فرخنده زهرا نادری، خودش چی زمانی چادری میپوشید؟ آیا او گاهی هم از حیث ضرورت چادری پوشیده است؟ مطمیناً که این کار را نکرده است، زیرا چادری و بدبختیهای زیاد اجتماعی دیگر، بر دوش زنان فقیر، دورافتاده و روستایی است و زنان شهرنشین و دختران خانوادههای دارا، نیازی نمیبینند این سنتهای بد و بیراهه و بیخردانه را پیروی کنند.
من به عنوان یک دختر خانم، خدمت این بانوی عزیز میگویم که تعیین تکلیف به دیگران، به هر دلیلی که باشد، فرقی با طالب و … ندارد. تا زمانی که در کنار اشرف غنی رییس جمهور مدعی تکمیل کنندهی فصل ناتمام عصر امانی (عصر آزادیهای فردی و اجتماعی) بودید، خبری از چادری و … نبود. حالا که مسایل و منافع سیاسی خانوادهگیتان تقاضا میکند، هر کاری میکنید، مختارید، اما برای بانوان معلم و دکتر افغان، یا آیندهی دختران، نه کمپین پوشش کنید و نه تبلیغ ملایی. پس از سقوط طالبان، حداقل در شهرهای بزرگ و پرجمعیتی مثل کابل و هرات، فیضآباد، مزارشریف و چندین شهر دیگر، کمکم بساط چادری در حال جمع شدن کامل است و تقریباً تنها کسانی چادری میپوشند که میخواهند کاری خلاف کنند. پس ضرورت نیست لباس خلافکاران شهر و طالبان استفادهجو، یا قاچاقچیانی که را در این لباس مصونیت مییابند، تبلیغ کنید. از فعالان حقوق زن انتظار میرود که با توجه به مسألهی حقوقی پوشش کامل، برای ممنوعیت این پوشش کمپین کنند، نه اینکه فصل جدیدی از زندانیشدن را برای زنان همیشه در رنج افغان طراحی کنند و خیالی ببینند.
پستهی بیمغز خاموش به
من از فرخنده زهرا نادری، با توجه به گذشته، طرحی غیر از این انتظار ندارم. او یا خاموش بوده یا جنجال منفی آفریده است. دیواری که در ارگ ساخته بود، نیز کاری «اشتکانه» بود.
به همین خاطر مشورهی من به جناب ایشان این است که خاموش باشند. این شاید برایشان کمی بهتر باشد.
برای آزادی، برای آزادی
با دیدن طرح «صلح در مقابل جنگ، چادری در مقابل لنگی» و ستایش جالب برخی از نویسندهگان، میخواهم فقط این حسرت را بگیریم که «آزادی را کیست که فریاد بزند؟»
سوگمندانه همه با پیوندهای گوناگون، همستایی میکنند، برای تعیین تکلیفها بر دیگران، قصیده میخوانند، ولی هیچ گروه، حزب و مجموعهای نیست که برای آزادی نفس بزند (حساب ۸صبح که سالها در این راه قلم و قدم زده، جدا است). برای آزادی، برای دور کردن حصارها، چادریها و ناآزادیها، بگذاریم زنان آزادی را نفس بکشند.
منبع: روزنامه هشت صبح