همواره دوست داشته‌ام بلندایم مشخص باشد

14708072_1011374788973132_6832411838395390090_o

ترتیب: نسیمه همدرد

در یک و نیم دهه با این که حضور زنان در عرصه‌های گوناگون در افغانستان با فراز و فرود همراه بوده اما همواره بوده اند بانوانی که توانسته اند بخشی از تغییر در این کشور باشند و خودشان را به جایگاهی بلندتری برساند. و در این نیز شکی نیست که این پیمودن برای شان نسبت به مردن دشوارتر بوده است. زنان همواره در کنار قدم گذاشتن برای پیشرفت در افغانستان مجبور بوده‌اند گذشته از موانع برای این پشیرفت با سنت‌ها و عرف‌های اجتماعی نیز دست و پنجه نرم کنند چون به هر حال نگاه اجتماع به زنان همین است که می‌گویند: “یک زن است” و این حرف صدها حرف پنهان در خود دارد. چون این زن باید گذشته از این که هرکسی باشد کارهای تعریف شده مشخصی هم در خانه دارد که بخواهی نخواهی انجام بدهد. به هر حال با این همه زنان اما تسلیم نشده اند و نخواهند شد و هرگونه بوده یا باشد راه خود را باز کرده اند که تاریخ جهان خود گواه این موضوع است.حالا هم گفتگوی خودمانی با یکی از این بانوان انجام داده‌ایم که از تجربه‌هایش به ما می‌گوید.

پرسش : نیلوفر لنگر کی است؟ شاعر؟ روزنامه نگار؟ استاد دانشگاه و یا سخنگوی وزارت؟ میخواهیم این را خودتان بگویید.

نیلوفر لنگر: مرز گذاشتن میان بخش‌های زندگی و رعایت همه مرزها با حرمت تمام، دغدغه همیشه‌گی من بوده است. همواره دوست داشته‌ام بلندایم مشخص باشد اما مسیر‌های گونه‌گونی را بپیمایم. به عنوان یک زن از درون مایه‌های روحم و عاطفه‌ام به دور نمانم و به عنوان یک انسان از استواری و هدفمندی پا نکشم. شاعر بودن بخشی از زندگی من است و همواره خواهد بود. روزنامه نگاری و استاد دانشگاه بودن را به گونه‌یی در کنارهم‌دیگر می‌بینم. چون با هر دو، آنچه را که ذهن و ظرفیت من در یک ساختار جمع کرده است و گاهی تولید کرده است، به حافظه انسان‌های دیگر منتقل می‌کنم.

و اما سخنگو بودن، این مرز دیگری است. بخشی از زندگی رسمی من، که دوست دارم هدفمندانه و دقیق بپیمایم. برای این پیمودن‌ها باید پله‌های را در نظر گرفت و گام‌های محکم تر برداشت.

پرسش: نیلوفر سفرت از شعر به دنیای روزنامه نگاری و از آن جا تا گرفتن کرسی سخنگویی یک وزارت چی گونه بود؟

نیلوفر لنگر: من سفری که روگشتاندن و ترک کردن را در پی داشته باشد نپیموده‌ام. دوست دارم مرز‌های زندگی‌ام را حرمت بگذارم  و به گونه‌یی سفر نکنم که برنگردم. هنوز همان‌جا استم. شاعرم، می‌نویسم، و در ساختار حکومت به ارایه اطلاعات برای مردم می‌پردازم.

پرسش : کارهای متفاوتی را تجربه کردهای، برای خودت بیشتر از همه کدام راحت تر بوده، منظورم نیلوفر شاعر یا روزنامه نگار و یا کسی که تازه پا به جای گذاشته؟

نیلوفر لنگر: نیلوفر شاعر هنوز در حیطه روزگار خودش خیلی برایم آرامش بخش و ایده آفرین است. آن‌که روزنامه نگار بود تلاش می‌کرد تا چیزی به ذهن مردمان این سرزمین بفرستد که برای ایجاد و تقویت باور‌های انسانی موثر باشد. گاهی هم انتقاد می‌کرد چون می‌خواست به مخاطبانش بگوید که در کجای کار قرار دارند و باید چشمان شان را باز نگه دارند. و در مورد کار با حکومت، باید تاکید کنم که قرار گرفتن در چنین موقعیتی برای دست و زبان من به مثابه یک تنگنا نیست. اما اینجا که هستم، متوجه می‌شوم که وضعیت به گونه‌یی هم نیست که در ذهن مردمان این کشور حک شده است. این همه ناامیدی شاید محصول روزگاران بدی باشد که همه آن را لمس کرده‌ایم. اما من می‌بینم که هنوز هم کسانی هستند که برای بهبود وضعیت تلاش می‌ورزند. پس باید با استفاده از این موقعیت، باورهای انسانی و ذهنیت امیدوارانه را به مردمان این سرزمین انتقال دهم.

پرسش: چی شد که سری به دنیاهای متفاوت زدی؟ یا برایت بین روزنامه نگاری و شعر و استاد بودن در دانشگاه زیاد تفاوت نداشت؟

نیلوفر لنگر: گفتم که بلندای مسیرم برایم معلوم است. هر حاشیه‌ی منفی را عقب می‌زنم که هدفمندانه و سربلند برسم به آن بلندا. شاعر بودن مرز کاملا جداگانه‌یی است که پایش به فضای ویژه زندگی‌ام می‌رسد. اما در بحث کارگر بودن دوست دارم دنیاهای متفاوتی را که به نحوی باهم ارتباط دارند تجربه کنم. اما این هیچ گاهی به معنای چند پهلو بودن نیست. در یک مسیر مشخص می‌توان تجربه‌های متفاوتی داشت و از هر کدام برای سریع‌تر قدم گذاشتن امکان گرفت.

پرسش: در کنار این همه مسوولیت طبیعی است که زنان در افغانستان یک کار دیگر دارند که همواره در بدنه زندگی شان پیوسته و او هم زن خانه بودن است. خودت با این موضوع چگونه برخورد داری و چگونه مسیرها را ترتیب میدهی که مانع یک دیگر نشوند؟

نیلوفر لنگر: خانه و خانواده ارزشمند ترین و محکم ترین سکوی زندگی من بوده است. همواره تلاش کرده‌ام تا خانواده را در اولویت زندگی‌ام قرار دهم. اکنون هم خانواده کوچک من پشتوانه استوار من است. هیچ گاه این ذهنیت، که برای فعال بودن و مسوولیت پذیر بودن در اجتماع، نقش زنانه‌ام را در خانه حذف کنم، منطقی به نظرم نرسیده است. عصر‌ها هنگامی که به خانه بر می‌گردم با کمال شادی و حوصله مندی غذا می‌پزم، روز‌های تعطیل وقت می‌گذارم برای تمیز کردن خانه و دیدار خانواده و دوستانم. در کنار این یک‌جا با خانواده فیلم می‌بینم، موسیقی می‌شنوم، شعر می‌خوانم و گاهی به دور از شهر به تفریح می‌رویم.

پرسش: اگر بتوانی کارهای اساسی و بنیادینی برای زنان در افغانستان بکنی با این همه تجربه که در عرصههای گوناگون داری چی کارهایی را روی دست میگیری؟

نیلوفر لنگر: تاکنون تجربه‌های از کار عملی با زنان افغانستان داشته‌ام که هیچ‌گاهی سرو صدایی در این مورد بلند نکرده‌ام. حالا که می‌پرسید باید بگویم.وقتی حرف از کار برای زنان افغانستان به میان می‌آید، انبوهی از برنامه‌های کتبی و پروژه‌های میلیونی به ذهن خطور می‌کند که تنها در حافظه‌های الکترونیکی و قفسه‌ها جاگذاری شده اند.اما برای من هنگامی که تصمیم می‌گیرم برای زنان افغانستان کار کنم، زنانی برایم در اولویت قرار می‌گیرند که تا کنون هیچ اطلاعی در مورد حق و امتیازات شان ندارند و با لبخند به برده گی شان ادامه می‌دهند.

تجربه‌های که تاکنون داشته‌ام با زنان و دخترانی از همین ردیف بوده است. با آنان بدون هیچ نگرش بالا به پایان نشسته‌ام و صحبت کرده‌ام صاف و صمیمی. آنقدر تلاش کرده‌ام تا این ذهن آماده به برده گی را متغیر کنم تا آنان خود بدون هیچ دست گیری دیگری، از خود دفاع کنند. با کسانی که از این مجرا به پیش رفته‌ام تاکنون شمار زیادی از آنان توانسته اند جرات مبارزه برای حق و امتیازات انسانی شان را در برابر ساختار سنتی خانواده دریابند.

اگر هم‌چنان بخواهم کاری برای زنان کنم، دوست دارم همین نقش را به گونه‌ی بزرگتر و قدرتمند تر اجرا کنم. و بدون هیچ چشم داشتی این مسیر را طی کنم.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا