ماجرای امریکا؛ زن و صلح در افغانستان‌

محمد‌ناصر صدیقی

تحقیق اخیری که توسط پروفیسور مایکل روبین، عضو انستیتوت انترپرایز امریکا، در رابطه به استراتژی امریکا برای صلح افغانستان در پرتو رُخ‌داد‌های تاریخی و هم‌چنان روابط امریکا با طالبان در دهه نود میلادی انجام یافته بود، در انستیتوت مطالعات استراتژیگ رونمایی شد.

در این محفل پروفیسور روبین که از طریق اسکایپ از واشنگتون با برنامه وصل شده بود، یافته‌های تحقیقش را چنین خلاصه کرد که امریکا دیپلماسی را به یک استراتژی بدل کرده و می‌خواهد با گروهی [طالبان] مذاکره کند و از آن‌ها برای آوردن و استحکام صلح در افغانستان تعهد بگیرد که به هیچ اصولی و به هیچ تعهدی پای‌بند نیستند.

او در جریان صحبت‌های خود گفت، به نظر می‌رسد که دسته‌ی مذاکره‌کننده‌ی امریکا هیچ حافظه‌ی تاریخی از روابط امریکا با طالبان ندارند و اگر هم دارند، آن را نظرانداز کرده‌اند. دلیل این رویکرد را هم تصمیم قاطع امریکا به خروج نظامیانش از افغانستان عنوان کرد، مشروط بر این‌که امریکا بازنده‌ی بازی تلقی نگردد.

او هم‌چنان به مقایسه معضل افغانستان و ایرلند شمالی اشاره کرد و گفت که چنین مقایسه‌ای هیچ اساس منطقی ندارد، زیرا در همسایه‌گی ایرلند شمالی کشوری به نام پاکستان وجود ندارد. بر این اساس نمی‌توانیم در مسأله افغانستان نقش [منفی] پاکستان و روابط آن کشور با طالبان را نادیده بگیریم. پروفیسور روبین هم‌چنان بیان داشت که امریکا می‌بایست به جای مذاکره با گروهی که دست‌شان به خون هزاران انسان، از جمله شهروندان امریکایی آلوده است، بالای پاکستان فشار می‌آورد تا دست از حمایت سیاسی، مالی و نظامی طالبان بردارد و لانه‌های امن طالبان در خاک پاکستان را از بین ببرد.

او در ادامه خواهان قرار دادن مقامات آی‌اس‌آی در فهرست سیاه شد و حتا پیشنهاد کرد که عنوان کردن پاکستان از به عنوان یکی از دولت‌های حامی تروریزم، می‌تواند بیش‌تر به پروسه صلح در افغانستان کمک کند.

گفته‌های پروفیسور روبین از این ‌رو دقیق به نظر می‌رسد که ایالات متحده امریکا در کم‌تر از دو سال از استراتژی آن کشور برای جنوب آسیا رو گشتانده و یک مسیر جدید را اتخاذ کرده است؛ مسیری که جز به تقویت موقف سیاسی طالبان، به چیزی دیگر منتج نگردیده است.

در بخشی آقای وحید مژده، یکی‌ دیگر از سخنرانان اصلی برنامه، دلیل عمده‌ی به درازا کشیدن گفت‌وگو‌های صلح میان امریکا و طالبان را «قدرت مساوی» خواندن طالبان توسط امریکا عنوان کرد. آقای مژده گفت که امریکا به طالبان اطمینان داده که در جریان گفت‌وگو‌ها، هردو طرف از «موقف مساوی» با‌هم مذاکره می‌‎کنند. او در قسمتی از صحبت‌های خود یاد کرد که در جریان گفت‌وگو‌های دَور اخیر امریکا و طالبان، امریکا خواهان باقی ماندن حدود یک‌ هزار نیروی نظامی برای حفاظت از سفارت آن کشور در افغانستان شده بود که در مقابل طالبان نیز خواهان حضور نیروهای [افغانستان] در واشنگتن برای کار مشابه شدند.

حال اگر قرار گفته‌های آقای مژده، امریکا واقعاً از یک موقف «مساوی» با طالبان گفت‌وگو می‌کند، سوالی که مطرح می‌شود این است که امریکا چطور می‌تواند زمینه‌ی گفت‌وگو‌های بین‌افغانی را بین گروهی که آن را «قدرت مساوی» تلقی می‌کند و دولتی که از مشروعیت ملی و بین‌المللی برخوردار است، فراهم سازد؟ آیا امریکا به راستی طرح لبنانیزه ساختن افغانستان را روی دست ندارد؟

بحث دیگری که آقای مژده مطرح کرد، این بود که طالبان پی برده‌اند که امریکا هنگام عقد پیمان‌ با کشور‌های دیگر از اصطلاحات و واژه‌هایی کار می‌گیرد که قابلیت تعبیر و تفسیر متفاوت دارد و از این ‌رو طالبان روی هر واژه و اصطلاحی که ممکن در متن توافق‌نامه از آن کار گرفته شود، به دقت بحث می‌کنند.

باید پذیرفت که این کار طالبان یک اقدام هوشمندانه و به جا است؛ اما چرا تنها طالبان روی اصطلاحات و واژه‌هایی که قابلیت تعبیر و تفسیر متفاوت دارد دقت کنند؟ روایت و تعبیر طالبان از موضوعاتی که برای مردم افغانستان، به خصوص زنان، حایز اهمیت است، نیز قابلیت تعبیر و تفسیر متفاوت را دارد. مثلاً تعریفی که طالبان از شریعت و نظام شرعی دارند، متفاوت‌تر و در خیلی موارد عقب‌گرایانه‌تر از چیزی است که در بسیاری از جوامع اسلامی تطبیق می‌گردد. موضوع حقوق زنان از دیدگاه علمای اسلام در زمان و مکان‌های مختلف متفاوت‌تر است و باید طالبان در این مورد وضاحت کافی ارایه کنند. از طالبان هم‌چنان باید خواسته شود اگر آن‌ها ادعا می‌کنند که طرفدار حق تعلیم و حق کار زنان استند، چرا مکاتب دختران در مناطق تحت کنترل‌شان مسدود است و بد‌تر از آن مکاتب دختران سوزانده می‌شود؟ اگر طرفدار حق کار و حق مشارکت سیاسی زنان در افغانستان استند، چرا در دفتر قطر هیچ زنی به نماینده‌گی از طالبان نیست؟

در ادامه بحث‌های آقای وحید مژده به مدافعان حقوق زن، به ویژه در دوران پسا-طالبان، تاخت و آن‌ها را به عدم رسیده‌گی به خواست‌ها و نیاز‌های زنان در مناطق دوردست متهم کرد. او زنان افغانستان را به دسته‌های «شهری» و «روستایی» تقسیم کرد و اکثر فعالیت‌های مدافعان حقوق زن و برنامه‌های توانمند‌سازی زنان را «پروژه‌ای» عنوان کرد و گفت که زنان شهری با [سوء] استفاده از این امکانات، کیسه‌های‌شان را چاق کرده و به خارج از کشور رفته‌اند.

شاید گفته‌های آقای مژده حقایق تلخ یک جامعه‌ی ازهم پاشیده که نیازمند کمک‌های مالی کشور‌های خارجی برای رفع نیاز‌های اساسی مردمش است را در معرض دید قرار بدهد. باید پذیرفت که تعداد قابل توجهی از برنامه‌های «جندر» و برنامه‌های توانمند‌سازی زنان در افغانستان با یک نگرش «پروژه‌ای» تطبیق گردیده است.

اما آن‌چه را که آقای مژده اذعان نکرد، این است که در کامیابی و ناکامی زنان یک جامعه به همان اندازه که خود زنان سهیم‌اند، مردان آن جامعه نیز سهم دارند و مسوول‌اند.

قانون اساسی افغانستان حقوق تمام زنان افغانستان را، بدون تفکیک «زنان شهری» و «زنان روستایی» تضمین کرده است. اگر زنان در شهر‌ها توانسته‌اند به حداقل حقوق‌شان دست یابند، به این دلیل نیست که خواست‌ها و نیازهای‌شان متفاوت‌تر از زنان در روستاها و مناطق دوردست است و پروژه‌ها فقط برای آنان طرح و تطبیق می‌شود، بلکه به این دلیل است که افراد روشن‌فکر و طرفداران یک جامعه‌ی باز و مترقی در شهر‌ها به حقوق یک‌دیگر، به ویژه حقوق زنان، احترام می‌گذارند و از هم‌دیگر در راستای رفع مشکلات و چالش‌های‌شان حمایت می‌کنند. رابطه شهر با دنیای بیرون و گسترش کانال‌های ارتباطی، که به واسطه آن دانش و تجربیات سریع‌تر شریک ساخته می‌شود، نیز این کار را بیش‌تر از پیش امکان‌پذیر ساخته است.

اما در روستا‌ها سنت‌گرایی، عنعنات تاریخ‌ تیر ‌شده و تفاسیر عقب‌گرایانه از دین، مانع اصلی رفع نشدن مشکلات زنان است و با توجه به ساختار‌های اجتماعی افغانستان، مردان عاملان اصلی آن هستند. البته این معضل در شهر‌ها نیز در سطح خانوار‌ها موجود است. هستند خانواده‌هایی که دختران و زنان‌شان قربانی افکار کهنه و فرسوده‌ی مردان خانواده شده‌اند. چنین آدم‌ها با آوردن دلایل پوچ و بی‌منطق، مانند «ما نمی‌خواهیم آبرو عزت خود را از دست بدهیم» و «ما نمی‌توانیم ناموس خود را به بازار بکَشیم» حقوق انسانی و اسلامی زنان را به راحتی زیر‌ پای می‌کنند.

باید از چنین آدم‌ها پرسیده شود که تفاوت میان افتخاراتی که تیم‌های ملی فوتبال و کرکت برای افغانستان کسب می‌کنند و افتخاراتی که تیم روباتیک دختران هرات کسب کرد در چیست؟ کدام کار تیم روباتیک دختران هرات مایه سرافکنده‌گی مردم و جامعه شده که بعضی افراد نخواهند دختران و زنان‌شان پا از خانه بیرون گذارند و من‌حیث اعضای فعال جامعه در آبادانی کشور‌شان سهیم گردند؟

به صراحت باید گفت که افغانستان تا زمانی به صلح دایمی و ترقی اجتماعی-اقتصادی دست نمی‌یابد که حقوق و مشارکت تمام افراد جامعه، به ویژه زنان، در عرصه‌های مختلف در سراسر کشور تضمین نگردد. همان‌طوری که بعضی طالبان را یک واقعیت انکارناپذیر جامعه عنوان می‌کنند، حضور و مشارکت معنادار زنان نیز یک حقیقت غیر‌قابل اجتناب جامعه کنونی افغانستان است که هرگز از دست داده نخواهد شد.

ما نمی‌توانیم هم سنت‌های کهنه و فرسوده جامعه‌ی خود را حفظ کنیم و هم به صلح دایمی و انکشاف اجتماعی-اقتصادی دست یابیم. چرا باید حقوق و دست‌آورد‌های زنان در هژده سال پسین قربانی صلحی شود که برای پایداری آن هیچ تضمینی وجود ندارد؟ چرا نباید رسوم و عنعنات کهنه و فرسوده را به خاطر رسیدن به صلح و ترقی ترک نگوییم تا گام‌به‌گام با کشور‌های جهان مسیر یک جامعه باز و تکثرگرا را بپیماییم؟

منبع: هشت صبح

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا