گرچه آغاز بهارم نیست، من پُرم از نگهِ سبز سپیدار بلند!
پس از چندین سال جنگ در افغانستان و تغییر نظامهایی که بیشترشان برای مردم فقر اقتصادی و فرهنگی پدید آورد، زبان و ادبیات یکی از پدیدههای است که از همین روند متضرر شده و هنوز هم نتوانسته جایگاه اصلی خود را بیابد. میزان ارجگزاری به هنر و ادبیات، پرسشی است که در این گفتوگو از خالده تحسین شاعری با بیش از دو دهه کار در بخش ادبیات، مطرح کرده ام.
معرفی:
پاسخ: خالده تحسین هستم در زمستان سال 1349 در کابل به دنیا به آمدم. دوران مکتب را در لیسهی مریم تمام کردم و سپس وارد دانشکدهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کابل شدم. همزمان با شروع حکومت طالبان به پاکستان مهاجر شدم و مدتی را در پشاور زندگی کردم.
پرسش: از خاطرات خود از زمان مهاجرت برای مان بگویید.
پاسخ: فکر میکنم خاطرات هزاران افغانی که مهاجرت را تجربه کردهاند مشابه است. زمانی که وضعیت کشور عادی بود و مردم حق زندگی و آزادی داشتند، همسرم استاد دانشگاه کابل بود، اما زمانی که مهاجر شدیم، هر دوی ما بیکار شدیم و مسوولیت سه فرزند را به عهده داشتیم. اما پس از این که توانستیم کار پیدا کنیم، مشکلات مان کمتر شد.
پرسش: از چه زمانی به سرودن شعر علاقهمند شدهاید؟
پاسخ: اولین بار زمانی که دست به قلم بردم، دانشجو بودم، شاید سال 1370؛ از آن زمان تا کنون بیوقفه مینویسم. هم در شعر و هم در بخش ادبیات کودک توانستم آثاری را چاپ کنم.
رسش: چند اثر ادبی دارید؟
پاسخ: 6 اثر از سرودههای من تا کنون چاپ شده است. آغاز همان قصه، ابر کوچک غزل، سرود رابعه، بنبست شکست و دوهزار سال بعد شاید؛ از کتابهایی است که منتشر شده و دو کتاب هم در بخش ادبیات کودک منتشر کرده ام.
پرسش: خالده تحسین برای رسیدن به موقعیتی که قرار دارد، چه کرده است؟
پاسخ: برای این که یک زن بتواند خود را در یک جامعهی مردسالار ثابت کند، مشکلات زیادی را متحمل میشود، من هم برای این که بتوانم توانایی خود را ثابت کنم، پول و وقت زیادی را هزینه کردم و مهارتهای خود را بالا بردم. تا بتوانم پا به پای مردان کار کنم و حق انسانی خود را به دست بیاورم.
پرسش: شما نزدیک به سه دهه است که در بخش ادبیات و شعر کار میکنید، از نظر شما به ادبیات و زبان در افغانستان، آنطوری که باید؛ بها داده میشود؟
پاسخ: من از آدمهای بدبین نیستم، سعی میکنم به تمام قضایا از زاویهی خوب ببینم، چون جوانانزیادی در کنار ما هستند که به بسیار پشتکار و دلگرمی کار میکنند، اما متاسفانه باید بگویم که آن طور که باید، به زبان و ادبیات بها داده نمیشود.
چون نمیشود از حکومت توقع داشت تا برای رشد زبان و ادبیات کاری کند، بهتر است ما کسانی که برای رشد ادبیات و زبان کار میکنیم، توقعات خود را کمتر کنیم و به گونهی هدفمندانه برای رشد زبان گام برداریم.
از طرفی هم یک تعداد کسانی که در بخش شعر و نویسندگی کار میکنند، با ادبیات کهن آشنا اند، اما برخی دیگر آشنا نیستند و این میتواند مشکلساز باشد. ادبیات کهن ریشهی ماست، اگر از ریشه بگذریم، مانا نخواهیم بود.
پرسش: نبود نهادهای برای تمویل آثار نویسندگان و شاعران چقدر سبب دلسردی برای کار در بخش ادبیات و شعر شده است؟
پاسخ: این یکی از خوابهای هر نویسنده در افغانستان است که انجمنی وجود داشته باشد، تا کتابها و آثار را بررسی و ارزشیابی کند و این نیاز به یک سیستم منظم دارد. وزارت اطلاعات و فرهنگ اگر بخواهد برای نویسندگان کاری کند این مشکل حل میشود. به گونهی مثال من در حدود شش دفتر چاپ نشده دارم که مشکلات مالی سبب شده به جای دست مردم، در گوشهیی از خانه خاک بخورد.
پرسش: محتوای اشعار خالده تحسین را چه چیزی تشکیل میدهد، بیشتر دوست دارید راجع به مسایل زنان بگویید یا عمومی؟
پاسخ: محتوای شعر من انسانی است، بیشتر از طبیعت میگویم و هر لحظهیی را که تجربه میکنم، محتوای شعر مرا تشکیل میدهد. دوست ندارم در بحث هنر و ادبیات بین زن و مرد تفاوتی قایل شویم.
پرسش: از ادبیات کودک صحبت کردید، از نظر شما ادبیات کودک در افغانستان آنگونه که باید باشد، هست؟
پاسخ: متاسفانه مثل عرصههای دیگر، ادبیات کودک نیز در افغانستان در وضعیت مطلوبی به سر نمیبرد. چون این بزرگسالان هستند که از دید خود برای کودکان مینویسند و در نوشته دخیل اند. من اما وقتی برای کودکان مینویسم، در جمع کودکان میروم، متن را برای شان میخوانم و پس از دیدن واکنش آنها گاهی در متنام تغییر میآورم، تا بتوانم با همان دید کودکانه برای شان بنویسم.
پرسش: در ادبیات ما نوعی شعر به نام “شعر زنانه” وجود دارد، شما چقدر موافقید؟
پاسخ: اگر منظور از شعر زنانه، صحبت در مورد مسایل جنسی باشد، من مخالفم. چون وقتی صحبت از شعر زنان میشود، برخی فکر میکنند در این نوع شعر حتما صحبت از مسایل جنسی است. در حالیکه منظور از ادبیات زنان طرز فکری است که در زبان جاری میشود و این است که بین نوشتهی یک زن و مرد تفاوت ایجاد میکند، نه لزوما مسایل جنسی.
حرف آخر:
منتظر نباشیم کسی برای ما کاری کند. باید حقیقتبین باشیم و ببینیم که خود مان برای پیشرفت خود چه کرده ایم؟ روزانه چقدر کتاب میخوانیم و چقدر برای ایجاد فرصت برای خودمان کار کرده ایم.
نمونهی شعر:
گرچه آغاز بهارم نیست
من پرم از نگه ی سبز سپیدار بلند
و پر از زمزمه ی تاکستان
وقتی خورشید مرا می خواند
من پرم از نفس گرم نوازشگر نور
من پرم از هوس بودن و خندیدن و دیوانه شدن
زنده گی پشت کدام ابر مگر پنهان است
که نمی بینی تو
من پر از ابرم و بارانی تند
و پر از کشت گل مهتاب
لحظه های بی تاب
وقتی اندوه ترا می جوید
پای هر غصه مخواب
من پر از زنده گی و عشق و کتاب ناب
دست بگشای و بزن فالی
سرنوشت شامی نیست
تو مکن ناله
متن هر غصه تمامی دارد
تو ببین
من پرم از غزل شاد نگاه
تا کمی باور تو آب شود
من پرم از صدف ژاله
گرچه آغاز بهارم نیست
من پرم از گل و از سبزه و از لاله
مصاحبه کننده: سیمین صدف