تفکر از نوع زنانه
زنان و مردان با استعدادها و تمایلات خاص متولد میشوند و رشد میکنند. هر کدام دارای استعدادهای ذاتی منحصر به فرد بوده و هیج گاهی باهم یکسان نیستند.
در این میان زنان دارای استعدادهای فوق العادهای هستند که طی قرون متمادی در وجود آنها تکوین یافته است.
بهکارگیری ماهرانهی لغات، توانایی درک مفهوم حرکات بدن و حالات چهرهی مخاطب و کاربرد اشارات غیر کلامی، درک احساسات عاطفی، همدردی، ادراک قوی حواس پنجگانه، توانایی انجام و اندیشیدن در مورد چندین کار در آن واحد، توانایی درک هر موضوع با در نظر گرفتن شرایط محیطی و تمایل به تشریک مساعی، از جمله ویژگیهای است که به نحوی میتوان آنها را در زنان پررنگتر دید. مردان نیز در حل مسائل پیچیده، متمرکز ساختن حواس و مهار کردن احساسات تواناییهای خاص خود را دارند.
در این میان این مغز است که همراۀ داربست پیچیدهی خود حرف اول را میزند و این زنان هستند که با قابلیتهای طبیعی خاص، میتوانند به فعل در آوردن آنها دگرگونی شگرفی را در دنیای معاصر پدید آورند.
تفاوتهای ظریفی میان شیوههای سازماندهی افکار زنان و مردان وجود دارد که سر چشمهی اختلافات سازماندهی افکار در این دو جنس است.
زنان به گونهی شبکهای میاندیشند و عمل میکنند و این تفکر شبکهای سبب میشود تا ذهن شان انعطاف بیشتری داشته باشد و به گونه منحصر به فرد عمل کنند.
به گفته براتراند راسل فیلسوف انگلیسی:« ذهن ماشین عجیبی است که مواد خام اولیهای را که در اختیارش میگذاریم به شگفت آورترین راه ممکن در هم میآمیزد».
در عین حال شیوهی تفکر زنانه نوعی تفکر شبکهای بوده که موضوعات را به گونهای کلی در نظر گرفته و جزئیات بیشتری را در دنیای پیرامون خود میسنجند و مایل اند از زویهای دید وسیعتری موضوعات را بررسی کنند و در مقایسه با مردان هنگام روبرو شدن به ابهامات ظرافت بیشتری از خود نشان میدهند؛ به این دلیل که بیشتر عوامل دخیل در یک موضوع را در ذهن خود مجسم میکنند.
از ابعاد علمی و تکاملی نیز این شیوهی تفکر زنان و مردان با دلایل منطقی ثابت میشود. مثلا: در هزاران سال قبل، مردان برای روشن کردن آتش، ساختن تبر، شکار حیوانات باید تمام حواس خود را روی انجام یک عمل متمرکز میساختند. از کنار پلنگ آهسته عبور کرده، حیوان زخمی را دنبال میکردند؛ و طی صدها هزار سال به خوبی روی این کارها تمرکز نموده و حیات خود را ادامه میدادند.
اما آنهایی که نمیتوانستند به درستی تمرکز کنند، در آغازین مراحل زندگی خود ناموفق شده و یا از بین میرفتند. همچنان که اجداد مرد ما همواره درگیر شکار کردن بودند؛ مغزهایشان به تدریج تکامل نموده و به مسائل محیطی کمتر توجه داشته اند.
همچنان زنان با تفکر محیطی خویش وظایف دشواری مانند: نگهداری فرزندان، محافظت خانواده از اطراف و خطر، درک باد و طوفان، چشیدن خوراکیهای سمی، خواب کردن فرزندان و دیگر مواردی که باعث شده زنان در این شیوه تفکر تکامل یافته و چندین کار را همزمان انجام دهند،داشته اند.
در محیط کاری زنان با گرایش طبیعی و درک محیط و اجزا موضوع تصمیم میگیرند. به تخیل متغیرهای بیشتری میپردازند؛ راه حل های متنوع تری را مدنظر میگیرند و دامنه وسیعتری را از گزینههای مختلف در ذهن مجسم میکنند.
زنان با انعطاف ذهنی که دارند درتغییرتصامیم خود شهرت دارند؛ که این منشا ژنتیکی دارد و ناشی از ژن هایی است که روی کروموزومها واقع اند و منشا سایر ذکاوتهای ذهن زنانه نیز هستند و این رشته در جنس مردان غیر فعال و در 50% زنان بصورت فعال است.
البته تفکر انعطافی میتواند در سیاستگذاریهای تجاری جهان بخش موثری را ایفا کند. در عین حال نیاز است که برای دوام آوردن در میدان رقابت، سیاستگذاریهای مختلفی را اتخاذ نموده و از انعطاف پذیری بیشتری استفاده شود و طبعآ این نوع تصمیمگیری زنانه دارای جایگاهی ارزشمند خواهد بود.
پیشرفت زنان، استفاده از نیروی فکری و ذهنی زنان نیازمند به آزادیهایی است که متاسفانه در اکثر کشورهای جهان کمتر توجهی به این موضوع میشود. حتی در آمریکا و اروپا نیز؛ تبعیضهای شغلی هنوز سر راه پیشرفت زنان است.
زنان در جهان صاحب مشاغل کم درآمد بوده و مجبور هستند به کارهای نیمه وقت خود را مصروف کنند تا بتوانند برای فرزاندان شان وقت کافی داشته باشد. با افزایش تعداد مشاغل نیمه وقت؛ زنان به عقبگرایی شغلی سوق داده میشوند.
یک ضرب المثل مشهور میگوید: اگر آب آرام است گمان نکن که در آن هیچ تمساحی نیست.
حتی زمانی که زنان در بستهای تمام وقت با هزینهی بالا مصروف کار باشند، دریاچه محیط کار شان آرام نیست و با مشکلاتی عظیمی از قبیل انواع تبعیض آزار و اذیت های لفظی و جسمی هستند که این میتواند تفکر زنانه را به عقب براند.
در کنار تمامی این سختیهای که فراروی زنان وجود دارد نباید قشریگرایی مذهبی که هنوز جلوهدار پیشرفت زنان می را نادیده گرفت.
زنان افغانستانی با تمام تواناییهای ذاتی که دارند مثال زندهای در این زمینه هستند. در کشوری که میزان زیادی از مذهبیون افراطگرا را در خود جای داده است بدیهی است سبب میشود از نیروی فکری زنان کمتر استفاده شود و این قدرت بهصورت نهان باقی بماند.
از آنجایی که علم و دانش تنها راه رسیدن به پیشرفت و ترقی است و تنها با علم میتوان با تمام سنت ها مبارزه کرد و توانایی خود را نشان داد؛ زنان افغان دارای پایین ترین سطح سواد در جهان بوده و ازدواج های اجباری، تفکرات سنتی، انواع خشونتها باعث گردیده تا از تحصیل باز بمانند.
برخوردهای سنتی و رفتارهای عنعنوی که بر عواطف احساسات و رفاه اجتماعی و اقتصادی زنان افغانستانی آسیب رسانده و باعث میشود دست از مبارزه و تلاش بردارند همواره در افسردگی، اضطراب و انزوای بیشتری بسر ببرند. بحثهای مانند شیوههای تفکر زنانه، زنان و درک قدرت، انعطاف پذیری ذهنی، نگرش طولانی مدت، مهارتهای کلامی زنان، رهبری و قدرت عقل میتوانند مواردی باشند که نیاز به کنکاش و موشکافی دارند تا ثابت شود هیچ زنی شبیه مرد نیست و یا به گونهی مردانه عمل نخواهد کرد و این استعدادهای فطری زنان میتواند اگر به گونهای درست مدیریت شود جهان را دگرگون کند.
نباید این موضوع را نادیده گرفت که در آیندهای نه چندان دور، زنان افغان فرصت عمل بر تمام خصوصیتهای زنانه خود را خواهند داشت.
آیندۀ متعلق به زنان است. این تنها یک ادعای وسوسه انگیز نیست بلکه ثابت میشود که استعدادهای ذاتی زنان در قرن 21 دنیای امروزمان تغییر میدهد و زنان را به رهبرانی مطلوب و شکل دهندگانی موثر در کسب و کار اجتماعی مبدل میکند.
استعدادهای ویژه مانند: قابلیت های بی نظیر کلامی، مردمداری، ادراک قوی و تواناییهای دیگر زنان افغانستانی را در جهت موفقیت در دنیای امروز سوق خواهد داد.
شکریه مشعل