“برای خرید کتابچه و قلم کشمش پاک میکنم”
دستتان کوچکش به سرعت حرکت میکند؛ انگار در جدا کردن کشمش از مواد اضافی آن مهارت خاصی دارد؛ نامش صبرگل است. سیزده سال سن دارد، اما نابرابریهای روزگار، فقر و تنگدستی سبب شده است تا او برای تهیه کتابچه و قلم روزانه ساعتها با قامتی خمیده روی سینی کشمش و بادام، مصروف پاک کردن آن باشد.
صبرگل، دانشآموز صنف هشتم و دوم نمرۀ صنفاش است او میگوید؛ پدرش بیمار است. مادرش از طریق کشمش پاکی مصارف خانواده را میپردازد.
او در ادامه میافزاید: «مادرم از یک سال است که کشمش پاک میکند. نمیتوانم از پولی که مادرم با دستان زخمیاش به دست میآورد قلم و کتابچه بخرم به همین دلیل برای خرید کتابچه وقلم کشمش پاک میکنم.»
این تنها صبرگل دانشآموز نیست که برای تهیۀ مصارف مکتباش کمر همت را بسته است شمار دیگری از دانشآموزان نیز برای تهیۀ مصارف مکتب شان به این کار روی آوردهاند .
زهرا، دوازده ساله، دانشآموز صنف هفتم است. میگوید: «اصلا خوش ندارم کشمش پاک کنم چون از درسهایم عقب ماندم و از چند مضمون مشروط شدم اما مجبورم چون پول کتابچه وقلم ندارم.»
وضعیت نامناسب اقتصادی خانوادهها، دهها دانشآموز چون صبرگل و زهرا را مجبور کرده تا برای تهیۀ کتابچه و قلم ساعتها مصروف کار زیاد و مزد کم باشند.
پروین 16ساله، دانشآموز صنف یازدهم است او میگوید: «مه باید به صنف کانکوری شیشته میبودم اما مجبورم اینجا کشمش پاک کنم.»
او در ادامه میگوید؛ پدرش پیر است وبرادر ندارد؛ به همین دلیل مجبور است همراه مادر و خواهرش روز و شب کشمش پاک کند تا مصارف خانه و مکتب اش را بپردازد.
این در حالیست که مادران این دانشآموزان از اینکه نمیتوانند مصارف مکتب دختر شان را بپردازند ابراز ناراحتی و نگرانی میکنند.
زهرا، یکی از مادرانی است که دخترش روزانه همرایش کشمش پاک میکند او میگوید: «راضی نیستم که دخترم همرایم کشمش پا ک کند چون میدانم از درسهایش عقب میمانه اما از مجبوریم کار کنیم تا مصارف خانه را پیدا کنیم.»
او در ادامه می گوید :« خودم بیسواد هستم؛ آرزویم پیشرفت دخترانم است»
در همین حال شماری از دانشآموزان و زنانیکه کشمش پاک میکنند میگویند؛ با آنکه روزانه ساعتهای زیادی صرف پاک کردن کشمش میکنند اما پول اندکی را بابت آن دریافت میکنند.
حکیمه که همرای دو دخترش کشمش پاک میکند، میگوید:« با آنکه راضی نیستم دخترانم کشمش پاک کنند اما مجبورم و ای کاش پول کشمش پاکی به اندازه زحمتهای بود که میکشیم.»
اما دُکان دارانی که برای این زنان کشمش میدهند میگویند؛ آنان به دلیل مالیات گمرکی و مصارف دیگر نمیتوانند، پول زیادی بابت پاک کردن کشمشها بپردازند.
خلیل احمد یکی از این دُکان داران میگوید:« مزد پاک کردن هرکیلوگرام کشمش پنج افغانی است و این کاملا سنجیده شده است در برابر زحمت زنان وتنها دلیلی که ما دست مزد کم میدهیم این است که کمیشن گمرک و دیگر مصارف در وقت صادرات زیاد است.»
این در حالیست که مسوولان در ریاست کار و امور اجتماعی هرات، نبود قرارداد رسمی و کتبی بین کارگر و کارفرما را عامل کار زیاد و مزد کم عنوان میکنند.
قیوم افغان، رییس کار و امور اجتماعی هرات: «باید از طریق رسانهها به مردم اطلاع داده شود که وقتی در جای کار میکنند باید بین شان قرارداد وجود داشته باشد تمام این مشکلات مسبب آن قراردادهای شفاهی است که بین کارفرما و کارگر وجود دارد.
با این همه صبرگل اما میگوید؛ روزانه وقتی کیلومترها راه را برای رفتن به مکتب پیاده میرود در ذهنش یک هدف را مرور میکند: «بزرگ میشوم درسم تمام میشود وظیفه میگیرم و دیگر مادرم را نمیمانم کشمش پاک کند.»
گزارشگر: شکریه امیری