زنان در آیینه‌ی توسعه

فیمینیست‌ها با یک رویکرد انتقادی نسبت به همه‌چیز از علم و معرفت‌شناسی تا سیاست و اقتصاد و از فرهنگ و هنر تا رویه‌های اجتماعی و مذهب، همه را چه در بعد نرم‌افزاری و چه در بعد سخت‌افزاری مورد نقد قرار می‌دهند و آن‌ها را مردانه و در خدمت مردان تلقی می‌کنند. به گفته‌ی والبی مطالعات مردمحورانه و بعضی مطالعات فمینیستی زنان را در امور اجتماعی-سیاسی منفعل معرفی می‌کند، در حالی که زنان این گونه نیستند (آبوت، والاس، ۱۳۸۵: ۲۶) و می‌توانند در عرصه‌های مختلف نقش برجسته‌ای ایفا کنند. هم‌چنان فیمینیست‌ها از روند توسعه و توسعه‌یافته‌گی و هم از نظریات و مکاتب توسعه انتقاد کرده‌اند و همه آن‌ها را مردانه و با دید مردان و فارغ از دنیای زنان قلم‌داد کرده‌اند، بدین جهت فیمینیسم در زمره مهم‌ترین جریان‌های منتقد توسعه محسوب می‌شود (پیترز،۱۳۹۵: ۱۵۷).

فیمینیست‌ها روند توسعه را حداقل از دو جهت نقد کرده‌اند:

الف- نتایج توسعه به نفع زنان تمام نشده است بلکه توسعه، اگر مزایایی هم دارد در اختیار مردان است.

ب- توسعه کشورها با زحمت، همت و فداکاری زنان به دست آمده، در روند توسعه زنان استثمار و مورد بهره‌کشی قرار گرفته‌اند. فیمینیست‌های رادیکال، سوسیالیسم، مارکسیسم، جهان سومی و طرف‌دار محیط زیست باور دارند که در روند توسعه از زنان هم‌چون ابزار و کارگران بدون مزد و یا با مزدِ پایین استفاده شده است. مخصوصاً در توسعه‌ی اقتصادی با کشانیدن زنان در کارخانه‌ها و فعالیت‌های عمومی از توان آن‌ها استفاده شده، ولی زنان از نتایج مثبت توسعه محروم مانده‌اند. از جانب دیگر فیمینیست‌ها معتقد اند که نظریات توسعه مردمحور، مردانه و تبلوری از وضعیت مردان است. چه در نظریات وابسته‌‌گی و چه در نظریات نوسازی زنان فراموش شده و بایست از دیدگاه و عینک زنان به توسعه دید، آن‌گاه همه وارونه خواهد بود.(پیت، ‌هارت ویک، ۱۳۸۴: ۲۴۶-۲۴۸) این انتقادات سبب تبلور پنج مدل از توسعه که در آن زنان لحاظ شده باشند، گردیده است:

۱- زنان در توسعه

اصطلاح زنان در توسعه اولین بار توسط کمیته زنان واشنگتن‌دی‌سی که بخشی از انجمن بین‌المللی توسعه زنان جهان سوم بود، استفاده شد و هدف آن جلب‌وجذب کمک‌های کشورهای توسعه‌یافته برای زنان کشورهای توسعه‌نیافته بود. بعد از کنفرانس زن در مکزیک، سازمان ملل یک صندوق توسعه زنان را به منظور رسیده‌گی به فقیرترین زنان جهان تأسیس کرد. زمانی که از زنان عمده‌ترین نیازشان پرسیده می‌شد؛ جواب‌شان تامین معیشت خود و فرزندان‌شان بوده است.

پنج دیدگاه فرعی در مکتب زنان در توسعه از نظر کارولین مورز:

۱- رویکرد رفاه؛ بر کنترول زاد و ولد تاکید داشته و معتقد اند که جهان سوم، خود یک محیط خصوصی و داخلی برای زنان است. ۲- رویکرد برابری؛ به برابری ذاتی زنان و مردان تاکید دارد و خواهان حفظ آن است که این رویکرد با مخالفت مردان روبه‌رو شد. ۳- رویکرد ضد فقر؛ به زنان توصیه می‌شد که وارد بازار کار شوند و فعالیت درآمدزا داشته باشند. ۴- رویکرد کارآیی؛ بر مشارکت زنان در اقتصاد‌های تازه بازسازی شده تاکید داشت. ۵- رویکرد توان‌مندسازی؛ تأکید بر نیاز زنان به دگرگونی در قوانین ساختارهای جامعه از طریق سیاست از پایین به بالا داشتند. در کل این مکتب متأثر از اندیشه‌های مکتب نوسازی و لیبرال و با پذیرش کلیشه‌های موجود و عدم توجه به دیدگاه تاریخی و ستم بر زنان به توان‌مندی اقتصادی و کاهش فقر زنان توجه خاص داشتند. (پیشین، ۲۵۲-۲۵۶)

۲- زنان و توسعه

نارسایی‌ها و کاستی‌های مکتب «زنان در توسعه» سبب شکل‌گیری دیدگاه متفاوتی به نام مکتب «زنان و توسعه» شد. این گروه زنان در توسعه را عامل بهره‌کشی و استثمار زنان تلقی کردند آن‌ها متأثر از دیدگاه‌های وابسته‌گی-مارکسیستی- فیمینیست باور داشتند که زنان همیشه عاملان تولید و باز تولید بوده‌اند و نقش مهمی را در اقتصاد جوامع‌شان داشتند، ولی از بهره و مازاد آن، بی‌بهره بوده‌اند.

هدف کلی زنان و توسعه، حذف تمامی این روابط پیش‌رفته‌ی واپس‌گرایانه بود، یعنی باید به استثمار زنان توسط مردان پایان داده شود (پیشین، ۲۵۶-۲۶۱)

۳- جنسیت و توسعه

 مبانی و ریشه‌های این دیدگاه با مطالعات زنان در اواسط دهه ۱۹۷۰ م در مؤسسه مطالعات توسعه دانشگاه ساسکس(انگلستان) ارتباط دارد. این گروه علاقه‌مند بررسی روابط بین زنان و مردان و وابسته‌گی زنان در روند توسعه بوده و به تحلیل مسایل زنان پرداخته است. این رویکرد در واقع پاسخ به کاستی‌های دو گروه قبلی (زنان در توسعه – زنان و توسعه) گسترش یافت. این گروه به روابط جنسیتی توجه داشت و معتقد بود که زنان گروه هم‌گونی نیست و تنها جنس سبب مشکلات زنان نبوده در حالی که ملاک‌هایی مانند طبقه، نژاد، عقیده و… امثالهم نیز بر ایدیولوژی برتری مردان کمک کرده است. این گروه معتقد اند که دولت به عنوان عامل مهم ارتقای زنان باید نقش مثبت ایفا کند و ساختارهای بنیادی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باز تعریف گردد. جنسیت و توسعه، مداخله‌ی فیمینیست‌ها را در عرصه‌های مختلف حیات اجتماعی فراهم آورد.(مامسن،۱۳۸۷، ۱۴-۱۵)

۴-جنسیت و محیط زیست

این دیدگاه در دهه ۱۹۷۰ زمانی شکل گرفت که فیمینیست‌ها سلطه‌ی مردان بر طبیعت را با کنترول زنان مورد مقایسه قرار دادند. از سوی دیگر بحران محیط زیست (کاهش سریع منابع، آلوده‌گی‌ها، تخریب بی رویه فضای سبز و…) در پی توسعه (مخصوصاً توسعه‌ی اقتصادی) توجه سیاست‌گذاران، نظریه‌پردازان و محققان را به خود جلب کرد، از این تنور داغ، فیمینیست‌ها استفاده کردند و بحث ارتباط اساسی بین زنان و محیط را مطرح کردند، آنان تأکید داشتند که زنان نقش مهمی را در برنامه‌های محیط زیستی می‌توانند ایفا کنند.( پیت،‌هارت ویک،۱۳۸۴: ۲۶۳-۲۶۶).توسعه‌ی پایدار و توجه به نسل‌های آینده نیز این دیدگاه را تقویت کرد.

۵- پسامدرنیسم، جنسیت و توسعه

این رویکرد با نقد دیدگاه زنان و توسعه- زنان در توسعه که هر کدام روایت کلی، انتزاعی و قطعی از وضعیت زنان دارد؛ به شالوده‌شکنی گفتمان توسعه پرداخته و سکوت دانش محلی در مقابل اشاعه تخصص غربی را به انتقاد می‌گیرد و درب گفتمان مشورتی بین جوانب و گرایش‌های مختلف را پیرامون وضعیت زنان در روند و نظریات توسعه باز می‌کند. این رویکرد به تنوع و تکثر چارچوب‌های‌ نظری و عدم قطعیت روایت از وضعیت زنان از یک جهت و نقش و جایگاه متفاوت و متغیّر زنان از جهت دیگر باورمند است.(پیشین، ۲۶۶-۲۶۷)

 در کنار مدل‌های مختلف توسعه که نقش زنان نادیده گرفته نشود، هشت استراتژی لازم برای شامل شدن مسأله جنسیت در برنامه‌های توسعه نیز پیشنهاد گردیده است.

۱- وارد کردن آگاهی و حساسیت جنسیتی در برنامه‌های آموزشی و برنامه‌های خدمت‌رسانی ۲- دسترسی برابر زنان با مردان به منابع و فرصت‌ها ۳- تولید و ترتیب مواد مناسب آموزشی ۴- به رسمیت شناختن نقش‌های چندگانه زنان ۵- طرح و تطبیق و آزمون فنون و ابزارهایی که درآمد زنان را افزایش می‌دهد و از سختی کار آن‌ها می‌کاهد ۶- حمایت مالی و فنی از زنان ۷- نوآوری و نقش‌های غیر سنتی برای زنان و مردان ۸- ایجاد پیوند و فعالیت‌های هم‌آهنگ با سایر حامیان جنسیت و توسعه. (تورس، روزاریو،۱۳۷۵: ۸۰-۹۲)

منبع: هشت صبح

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا