نسخهی کهنهی تفکیک جنسیتی
تفکیک و مرزبندی جنسیتی و خط کشی بین دو تعریف انسانی-اجتماعی زن و مرد همواره یکی از اساسات فکری و خاستگاههای جامعه شناختی ایدیولوژی طالبان بوده و هست. پایگاههای فکری- معرفتشناسی این گروه تحت تاثیر هژمونی ایدیولوژیک در زمان حاکمیت این گروه و پس از آن ثابت کرده است که نه تنها طالب سر آشتی با زن و زنباوری نداشته است که انکار و انقیاد زن را نیز راه حل فایق آمدن بر بسیاری از چالشهای اجتماعی میداند. در یک تعریف خودمانیتر مانیفست طالب، نشان داده که یکی از جدیترین خطوط قرمز این گروه، کنترل و احاطه بر رفتار و عملکرد زنان است. یعنی اگر گَند و فساد و بیعدالتی و ظلم تمام مملکت را بگیرد، در صورتی که چهره و موی زن پوشیده باشد و صدایش شنیده نشود، دنیا امن و امان است و بقیه مشکلات زیاد جدی نیستند. تفکیک جنسیتی پیرو همین بنگاه فکری یکی از دغدغههای جدی طالبان از دیر زمان بوده و تا امروز که روایت مذاکره و مصالحه وارد مراحل حساستری شده، نیز هست. اما آیا تفکیک جنسیتی در عصر مدرنیسم اجتماعی- فرهنگی نسخهی راهگشا و مهمتر از آن قابل تعمیم به کلیت اجتماعی زن و مرد عصر حاضر میتواند باشد؟ باور نگارنده این است که تفکیک جنسیتی در تمدن مدرن نه امکانپذیر است و نه عملاً پاسخگو! انسان مدرن را که در احاطهی مدرنیته و هژمونی فراوردههای تکنولوژی قرار دارد، نمیتوان در بستر اجتماعی با چوب تفاوت جنسیتی همواره از هم راند و جدا کرد. هر گاه در جامعه یک گروه از گروه دیگر متمایز و تفکیک شود فاصله اجتماعی رخ میدهد و این امر عواقب و پیآمدهای فراوانِ دیگری به همراه میآورَد. افرادی که خود را در گروه خودی قرار میدهند اِعمال خشونت را در مورد گروه بیرونی امری مشروع و طبیعی تلقی مینمایند و نسبت به دیگران، خودشان را محق میدانند همانند تماشاگران تیم فوتبال که هر کدام گروه خود را خودی و گروه دیگری را بیرونی میخوانند.
عواقب چنین تقسیمبندی را بارها بین تماشاگران شاهد بودهایم. برخوردهای خشونتآمیز، حتا در بیرون از زمین فوتبال، خرد کردن شیشه اتومبیلها، پاره کردن روکش چوکیها و … به طوری که این درگیری، خود و دیگری پندار، تلفات جانی نیز بر جای نهاده است. به طور کلی در جوامع توسعهنیافته از لحاظ سیاسی این معضل خود را بیشتر نشان میدهد. در جوامعی که فرهنگ گفتوشنود و بحث دو طرفه و تبادل نظر دموکراتیک وجود نداشته و یا قوت ندارد همچنین همدیگرپذیری و تعامل انسانمحور جایش را به کنش و واکنشهای جنسیت زده داده است، روابط نابرابر قدرت نیز عامل اعمال تفکیک جنسیتی و خشونت از جانب اشخاص دارای قدرتِ بیشتر نسبت به اشخاص دارای قدرت کمتر است و نارضایتی گروه مقابل نیز از طریق رفتارهای واکنشی خشونتآمیز ابراز میگردد.
طرفداران اسلام محافظهکارانه با پررنگتر ساختن تفکیک جنسیتی به عنوان امتدادی برای ارتباط عمیقتر این تفسیر سعی در ربط دادن مستقیم و مشروع آن با اسلام دارند. در حالی که ارتباط سالم بین زن و مرد در صدر اسلام و زمان پیامبر هم وجود داشته است. به عنوان مثال خدیجه قبل از این که همسر پیامبر اسلام شود، با پیامبر ارتباط کاری و تجاری داشت و قسمت بزرگی از ثروت خدیجه به خاطر تجارت بین مکه و شام و دیگر شهرها در اختیار پیامبر بود. «در دورانی که پیغمبر صلیالله علیهوآله، سنین ۲۰ تا ۲۵ سالهگی را میگذرانید، ابوطالب از خدیجه دختر خویلد بانوی نامدار قریش که از نجابت و اصالت و عقل و فهم و درایت فراوان برخوردار بود و در نیای چهارم (قصی بن کلاب) با پیغمبر شریک بود، تقاضا نمود سرمایهای در اختیار برادرزادهاش «محمد» بگذارد، تا او نیز خود به کار تجارت اشتغال ورزد. خدیجه هم که مانند بسیاری دیگر از زنان مکه تجارت میکرد، به این معنا که نمایندهگانی میگرفت تا با سرمایهی او دادوستد کنند، شخصاً با پیامبر دیدار کرد. خدیجه به غلامان خود دستور داد کاملاً تحت فرمان «محمد ص» باشند و هنگام بازگشت هر چه از وی در سفر دیدهاند، گزارش دهند. «محمد» با مال التجارهی خدیجه همراه سایر بازرگانان مکه، راهی شام شد در این سفر همهی تجار سود بردند، به خصوص «محمد» که بیش از دیگران سود برد.» (تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت) «از دیگر سو، زینب دختر جحش همسر دیگر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز زنی صنعتگر بود که دباغی و خرازی کرده و آن را میفروخت و پولش را به درماندهگان صدقه میداد. بر اساس نقلها، تعدادی از زنان عصر پیامبر به عطرفروشی اشتغال داشتند. اینان به صورت دورهگرد، به خانههای مردم مراجعه میکردند، کالای خودشان را عرضه میکردند. تاریخ اسلام از زنان فروشندهای مانند حولاء و ملکه نام برده که برای فروش عطر به منزل رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم میآمدند.» (السیره ابن هشام و زوجات النبی) این روایتها و بسیاری دیگر از اسناد تاریخی معتبر، گواه آن است که زنان در صدر اسلام و زمان پیامبر هم، کار و اشتغال داشتهاند و هم در جریان جنگها و روندهای سیاسی تاثیرگذار مانند صلح بین قبایل بزرگ یا هجرت به مدینه و فتح مکه و… حضور فعال و موثر داشتهاند و البته تمام این موارد لازمهی همصحبتی و ارتباط بین زن و مرد بوده است.
شاید یکی از اهداف اساسی موافقان طرح تفکیک جنسیتی، مصونیت روانی و اجتماعی برای زنان و مردان و تقویت و تاکید بر حیاورزی و دوری از گناه باشد. اما آیا جداسازی اجتماعی زنان از مردان با در نظر داشت تحولات فکری و فرهنگی در جامعه و سرعت تکثیر دادههای عصر جهانی شدن، امر مطلوب در جهت ارتقای سلامت اجتماعی و امنسازی محیط و ماحول اجتماعی، میتواند باشد؟
مهندسی زندهگی جمعی به جای تفکیک در اماکن عمومی که نظارت جمعی، خود کنترلگر رفتار انسانی در این حوزه است، بهتر است روی تربیت و شیوههای زیست سالم اجتماعی و تعامل انسانی اخلاقمحور و مبتنی بر حفظ عفت اجتماعی تمرکز و تاکید کند.
تفکیک جنسیتی، منازعه و تقابل بین دو جنس را تشدید میکند و این در درازمدت به سلامت اجتماعی، فرهنگی حتماً صدمه خواهد زد. همچنین خطکشی جنسیتی در اماکن عمومی گرسنهگی و حرص جنسی را بیش از پیش دامن خواهد زد! سابقهی تاریخی نوع بشر نشان میدهد آدمیزاده را از هرچه منع کردهاند، بیشتر به سمت آن تمایل پیدا کرده و در موردش کنجکاوی کرده است. چنانکه خداوند پدر نسل بشر حضرت آدم را به واسطه خوردن میوهی ممنوع و نافرمانی از بهشت به زمین تبعید کرد. نقل یک حکایت در این باب خیلی بیربط نیست: شاگردی تازهکار نزد پیری رفت و گفت دعا و ذکری مرا ده تا آرزویم را برآورده سازد و روزگارم به کام! پیر فرمودش برو به لب دریا بنشین و تمرکز کن. گفت: چه بگویم که غصهها و کاستیها از من دور شوند؟ پیر گفتا: تنها کاری که باید انجام دهی این است که فقط سعی کنی به بوزینه فکر نکنی! مرد گفت این برای من بسیار راحت است ای شیخ! تشکر کرد و رفت! اما تمام مدت تا به خانه رسید در ذهنش بوزینه بود و فردا نیز وقتی به لب دریا رفت و تمرکز کرد هیچ بوزینه از ذهنش دور نمیشد و در کار خویش ناکام ماند. حال آن که اگر شیخ نام بوزینه به میان نیاورده بود، شاید هیچ تصویری از بوزینه در تخیّل مرید شکل نمیگرفت! وقتی احوال خود بر شیخ باز گفت، پیر فرمودش آن بوزینه تجسم اسارت نفس است که تا از آن خلاصی نیابی، غصههایت تو را ترک نخواهند کرد!
قصدم از بیان این حکایت، روشنتر شدن تأکید بر مقام منع و ممنوع است. البته منظور این نیست که به لجام گسیختهگی اجتماعی-فرهنگی به نام آزادی بیان و حق بشری میدان داده شود و رویههای اجتماعی بدون کنترول و نظارت بر پایه بیبندوباری جنسی تنظیم گردند. اما تفکیک و مرزبندی جنسیتی در عصر حاضر که امکان مرتبط شدن با جهانِ پیرامون را به واسطه در اختیار داشتنِ یک تلفن همراه هوشمند برای هر شهروند سهل و میسر ساخته، به کار بستن راهکاری نامتناسب و غیر منطقی با فهم شرایط کنونی است که در نتیجه نه تنها کارآمد و درمانگر نیست که نوع آشکاری از توهین به درک و شعور اجتماعی است و البته که بر پهنه و گسترهی معضلات اجتماعی و اخلاقی نیز، خواهد افزود.
عدم دسترسی یکسان و برابرِ زنان و مردان به مشاغل و فرصتهای اجتماعی تحصیلی و نیز حضور چالشهای فراوان بر پایهی فهم جنسیتی برای دستیابی زنان به منابع قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی و سرکوب و جداسازی جنسیتی، با توجه به تغییر آگاهیها و مطالبات زنان عصر حاضر در کوتاهترین زمان با شکست قطعی و بازخوردهای جنسیتی نامطلوب روبهرو خواهد شد. صدمهی تفکیک و دیوارکشی جنسیتی نه تنها به زنان که مردانِ مدام در حال نظارت و کنترول و رانده شده از اجتماعات زنان را نیز متاثر خواهد کرد. آمار بزهکاری و خشونتهای جنسی از قبیل تجاوزهای جنسی را بالا خواهد برد و خشم بین دوجنس و انتقامگیریهای اجتماعی بین دو جنس زن و مرد را شدت و گسترش خواهد داد.
البته واضح است که برآیند این آشفتهگی روانی- جنسیتی جامعهای بسا ناامن و متزلزل و بیمار خواهد بود. اگر تفکیک جنسیتی یکی از اهرمهای فشار سیاسی طالبان برای دستیابی به خواستههایشان در جریان مذاکرات و تثبیت پایگاه اندیشهای این جماعت باشد، باید تذکر داد رنگ و بوی سیاسی دادن به موضوعات اجتماعی و بهرهوری سیاسی در قالب قرائت دینی از رویکردهای اجتماعی هیچ نتیجهی مطلوبی، خاصه برای طالبان، به همراه نخواهد داشت. همین گونه نیروها و کنشگران عرصهی اجتماعی این تحمیل و توهین انسانی را برنمیتابند و به آن تمکین نمیکنند.
منبع: روزنامه هشت صبح