زنان افغان؛ قربانیان سیاست‌های خام شرکای افغانستان

پروین دارد از سرطان می‌میرد. رادیوتراپی (پرتودرمانی) در دسترس نیست و شیمی‌درمانی شاید نتواند او را نجات دهد. اما این فقط زندگی خودش نیست که پروین را نگران کرده؛ مسأله آینده‌ی دخترش فاطمه نیز است. فاطمه برنامه‌ریزی کرده بود به دانشگاه برود و قابله شود.

اگر پروین از سرطان سینه بمیرد، شوهرش احتمالا فاطمه را از مکتب می‌کشد و شوهر می‌دهد. حداقل یک نان‌خور از خانواده‌ی مصیبت‌زده‌ی شان کم می‌شود. مادری برای حفظ خانواده کم می‌شود. دختری قابله‌ی آموزش دیده‌ نمی‌شود.

داستان پروین داستان هزاران زن دیگر در افغانستان است. کشوری که در آن تاوان مردن یک زن تنها یک مشکل طبی که به خانواده آسیب می‌رساند، نیست، بل نیروی بی‌ثبات‌کننده‌یی است که کل کشور را تضعیف می‌کند. حالا که طالبان برای رسیدن به قدرت مذاکره را در پیش گرفته‌اند، زمان آن رسیده است که رابطه حیاتی میان سلامت زنان و امنیت ملی را تشخیص دهیم و به رسمیت بشناسیم.

روز دوشنبه هفته گذشته مقامات امریکا اعلام کردند که آن‌ها در میان سایر امتیازات، در صورتی که طالبان موافقت کنند که از «تبدیل‌شدن افغانستان به سکویی برای گروه‌های تروریستی بین‌المللی» جلوگیری می‌کنند، موقتا با مراحل اولیه برنامه‌ای برای خروج تمامی سربازان امریکایی [از افغانستان] موافقت کرده‌اند. این سخنان زلمی خلیل‌زاد دیپلمات امریکایی و مذاکره‌کننده اصلی با طالبان، به نیویورک تایمز بود. اما با اینکه پس از دهه‌ها جنگ و خون‌ریزی صلح در افغانستان آرزوی همگانی است، افغان‌ها ـ به ویژه زنان افغانستان که هنوز در میز مذاکره جایگاهی ندارند/به آن‌ها داده نشده است ـ نگران اند که حقوق به سختی به دست آمده‌ی زنان و پیشرفت‌های حساسی ـ که زنان افغان در ۱۷ سال گذشته داشته‌اند ـ در نتیجه خروج شتاب‌زده امریکا به دستور رییس‌جمهور دونالد ترمپ از بین خواهد رفت.

با وجود اینکه ایالات متحده بیش از ۱۳۲ میلیارد دالر را برای بازسازی افغانستان و حدود ۸۰۰ میلیارد دالر دیگر را در جنگ این کشور هزینه کرده است، اما طالبان امروزه قلمرو بیشتری را نسبت به سال ۲۰۰۱ در کنترل دارند. پس از سقوط حکومت طالبان، افغانستان شاهد پیشرفت‌های قابل‌توجهی در زمینه بهداشت و سلامت، آموزش و پرورش و عدالت بوده است، اما هزاران افغان در سراسر این کشور هنوز به حقوق و نیازهای اساسی شان دسترسی ندارند. مرگ و میر در دوران بارداری و زایمان و سرطان پستان هنوز دو قاتل اصلی زنان در افغانستان اند. برای زنانی چون پروین، واقعیت این است که افغانستان تا هنوز فقط یک انکولوژیست برای کل ملت دارد. این همه این سوال را مطر‌ح می‌کند که اگر ایالات متحده بیشتر روی سلامت زنان ـ و به طور کل زنان ـ سرمایه‌گذاری می‌کرد، پس از ترک افغانستان، ملت قوی‌تر و قدرت‌مندتری به جا می‌ماند؟

چه می‌شد اگر ۱۷ سال پیش، ایالات متحده تصمیم می‌گرفت که زنان افغان، چنانچه شواهد روزافزون نشان می‌دهد، کلید ثبات و بازسازی افغانستان اند؟ به گفته بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار)، ایالات متحده صرفا حدود ۲ درصد بودجه جنگ را روی تلاش‌ها برای بهبود سلامت زنان، ثبات اقتصادی و حکومت‌داری خوب مصرف کرده است. بلقیس احمدی مسئول ارشد برنامه‌ها در بخش افغانستانِ موسسه صلح ایالات متحده می‌گوید: «نمی‌دانم چرا نگرانی‌ها در مورد سلامت زنان افغان توسط جامعه جهانی جدی گرفته نمی‌شود. اگر من یک سازمان اهداکننده (دونر) می‌بودم، این نگرانی‌ها در صدر فهرست‌ اولویت‌هایم می‌بود.»

میهن عبدالله رییس برنامه ملی افغانستان برای کنترل سرطان از نزدیک شاهد تاثیرات بی‌ثبات‌کننده‌ی مرگ هزاران زن افغان به خاطر سرطان سینه بوده است. او کودکانی را دیده است که پس از مرگ مادران شان به خاطر سرطان سینه، یتیم شده‌اند و به باد فراموشی سپرده شده‌اند. او می‌گوید که این کودکان اغلب سر از کوچه و خیابان در می‌آورند و برای زنده‌ماندن به گدایی متوسل می‌شوند و یا در معرص خطر استخدام از سوی باندها و گروه‌های شبه‌نظامی قرار می‌گیرند. عبدالله می‌گوید: «کل خانواده‌ وابسته به زن همان خانواده است،» به ویژه آن‌هم هنگامی که جنگ جان بسیاری از مردان افغان را گرفته است و این زنان اند که مانده‌اند تا یک جامعه مردسالار را سمت و سو دهند.

سرمایه‌گذاری ایالات متحده روی سلامت زنان افغان ـ که در مقایسه با بودجه جنگ امریکا در افغانستان، قطره‌ای از یک دریا است ـ  نتایج قابل توجهی داشته است، به خصوص تلاش‌ها برای مهار میزان نگران‌کننده مرگ و میر مادران. با اینکه مرگ‌ومیر مادران هنوزهم بزرگ‌ترین دلیل مرگ در میان زنان افغان است، اما میزان مرگ و میر زنان در دوران بارداری و زایمان در نتیجه تلاش‌های ایالات متحده و جامعه بین‌المللی برای حمایت و تمویل آموزش قابلگی در افغانستان، به صورت چشم‌گیری کاهش یافته است. برآوردهای بانک جهانی نشان می‌دهد که در سال ۱۹۹۰، در هر ۱۰۰ هزار تولد زنده حدود ۱۳۴۰ زن جان خود را از دست می‌دادند، در حالیکه در سال ۲۰۱۵ در هر ۱۰۰ هزار تولد زنده تنها ۳۹۶ زن جان خود را از دست داده‌اند. (هرچند این در حالیست که دقت آمار بانک جهانی و آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده امریکا USAID مورد سوال قرار گرفته است.) مرگ و میر نوزادان نیز هرچند در مقایسه با سایر کشورها هنوزهم بالا است، اما نسبت به قبل کاهش یافته است. با اینکه نزدیک به ۴۰ درصد کودکان در سنین مکتب هنوز به مکتب نمی‌روند و دست‌کم ۸۵ درصد دختران در ولایات جنوبی مانند هلمند و کندهار از زمینه برای آموزش برخوردار نیستند، اما رقم دختران مکتبی افغانستان به میلیون‌ها تن می‌رسد.

دولت افغانستان نیز به سهم خود قوانینی را برای محافظت از زنان به تصویب رسانده است ـ مانند قانون منع خشونت علیه زنان که در سال ۲۰۰۹ به تصویب رسید ـ هرچند که اغلب این قوانین به اجرا در نمی‌آیند و از بسیاری از زنان افغان هنوزهم حمایت و محافظت صورت نمی‌گیرد. از سوی دیگر، زنان به طرز قابل‌توجهی نزدیک به یک-سوم کرسی‌های پارلمان را تشکیل می‌دهند، هرچند قانون‌گذاران زن معمولا از مذاکرات و گفت‌وگوهایی که می‌تواند آینده کشور را تعین کند، دور و کنار گذاشته می‌شوند.

با این‌حال، بیش از ۱۷ سال پس از آنکه شبه‌نظامیان افغان تحت رهبری امرکا طالبان را از کابل بیرون راندند، توان‌مندسازی زنان ـ که از سوی دولت امریکا به عنوان دلیلی برای حمله، اشغال و باقی‌ماندن در افغانستان جار زده شده است ـ هنوز هم به گفته گزارش اخیر بنیاد آسیا تا حد زیادی از سوی جامعه افغانسان به عنوان «بازی نزولی و بنابراین باخت برای مردان» دیده می‌شود.

با این‌حال، یکی از مهم‌ترین درس‌های دو دهه گذشته این است زمانی که بخش‌های بزرگی از جوامع و کشورها فاقد قدرت و بیچاره هستند، ایجاد و حفظ امنیت دشوار است. موثرترین استراتژی برای مبارزه با تروریسم، تقویت رشد اقتصادی، دسترسی به آموزش و فرصت‌ها است و در افغانستان، زنان از جمله مهم‌ترین عوامل برای چنین ثبات اقتصادی و اجتماعی هستند. مادرانی مانند پروین، تهداب و سنگ‌بنای خانواده‌های افغانستان، در خط مقدم جنگ این کشور علیه فقر، بی‌سوادی و سلامت ضعیف و مسئول ایجاد ثبات عاطفی و خانوادگی هستند که از نظر متخصصان تروریسم را مهار و پس می‌زند. این اکثرا مادران هستند که زندگی شان را وقف «زحمت نامرئی» مانند اطمینان از اینکه فرزندان شان سیرند، لباس دارند، از آن‌ها مواظبت می‌شود و در صورت امکان آموزش می‌بینند، می‌کنند. درست مانند مادرانی که در دوران طالبان و ممنوعیت آموزش برای زنان و دختران، به صورت پنهانی دختران شان را آموزش دادند.

اما استراتژی ایالات متحده برای پیشبرد چشم‌انداز اقتصادی زنان افغان عمدتا شامل پرداخت میلیون‌ها دالر به پیمان‌کاران و سازمان‌های بین‌المللی بوده‌ است که که بسیاری از آن‌ها به طور موقت به افغانستان اعزام می‌شوند و موفقیت‌ شان محدود می‌باشد. تمرکز ایالات متحده بر تقویت تلاش‌ها به رهبری جوامع توسط افغان‌ها و برای افغان‌ها، حداقلی بوده است. یک برنامه ۲۱۶ میلیون دالری آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده که به نام «پروموت» یاد می‌شود و به عنوان یکی از بزرگ‌ترین تلاش‌ها برای توان‌مندسازی زنان در سطح جهان دانسته می‌شود، به خاطر ناکامی در حمایت کافی از زنان افغان، مورد انتقاد سیگار و خود رولا غنی بانوی اول افغانستان قرار گرفته است. جان سوپکو رییس سیگار به تایمز گفت که این برنامه «اصلی‌ترین نمونه اشتباهات در بازسازی افغانستان است.» بخش عمده‌ی پول برنامه پروموت به جیب امریکایی‌ها و خارجی‌هایی که برای آموزش زنان افغان به افغانستان آورده شده بودند رفته است و برای هزینه‌های اضافی هنگفت برای اسکان، تامین امنیت و استخدام امریکایی‌ها در افغانستان مصرف شده است.

این تلاش‌ها و پول‌ها اغلب به زنانی که برای ثبات و امنیت افغانستان کمک می‌کنند و شدیدا به کمک و مساعدت نیاز دارند، نمی‌رسند. زنانی مانند شیربانو ۲۰ ساله که به خاطر سرطان سینه دارد جانش را از دست می‌دهد. او در حالی که داشت هشتمین کودکش را شیر می‌داد، متوجه غده‌ای در پستانش شد. اما شیربانو که در هلمند جنگ‌زده زندگی می‌کند، نتوانست یک داکتر زن را برای معاینه پستانش پیدا کند. به لحاظ فرهنگی، زنان افغان معمولا چنین قسمت‌های حساس بدن شان را به داکتران مرد که از اعضای خانواده نباشند، نشان نمی‌دهند و یا اجازه ندارند که نشان بدهند. شیربانو ماه‌ها انتظار کشید تا بالاخره یک پرستار زن او را معاینه و علائم او را به یک داکتر مرد توضیح داد. داکتر توصیه کرد که شیربانو به پاکستان برود، جایی که سرمایه‌گذاری بیشتری روی سکتور صحی انجام شده است و شیربانو می‌تواند به تسهیلات بهتر تشخیص و درمان دسترسی داشته باشد. اما شیربانو و خانواده‌اش پولی نداشتند.

همسر شیربانو توانست با چند صد دالری که از راه فروش انگور باغ خانه‌ی گلی شان به دست آمده بود، او را به شفاخانه جمهوریت در کابل پایتخت برساند. شفاخانه جمهوریت تنها بخش انکولوژی (تومورشناسی) کشور را در خود دارد، جایی که در آن مریضان گاهی اوقات مجبورند دو نفر در یک بستر بخوابند. در این شفاخانه، شیربانو منتظر خالی شدن بستر بود که داکتران تشخیص دادند سرطان پستان او در آخرین مرحله‌اش را سپری می‌کند. این همچون حکم اعدامی بر سر شیربانو فرود آمد. زهره غیور می‌گوید: «در جامعه ما، سرطان به معنی مرگ است.»

پیش از تازه‌ترین دور مذاکرات میان ایالات متحده و طالبان، دولت افغانستان و یک سازمانا صحی امریکایی به نام «Global Medical Partners » بر سر برنامه‌هایی برای سرمایه‌گذاری حدود ۲۵ میلیون دالر بودجه شخصی برای تشخیص و درمان سرطان سینه به پیشرفت‌هایی نائل آمدند.

عبدالله می‌گوید تا این وضعیت تغییر نکرده باشد، هزاران زن با وجود تلاش‌های داکتران و پرستاران ـ که اغلب برای نجات زنان از جیب‌ خود شان هزینه شیمی‌درمانی را می‌پردازند ـ هر ساله به خاطر سرطان سینه خواهند مرد.

بسیاری از افغان‌ها می‌ترسند که معامله و توافق صلح عجولانه با طالبان که حقوق انسانی و اساسی را تضمین نکند، می‌تواند محدودیت‌های خرد‌کننده‌ای را بر زنان به طور خاص و جامعه به طور کل، وارد کند. این زنانی چون پروین، شیربانو و عابده ۲۵ ساله ـ مادر پنج فرزند که چهار تای آن‌ها دخترند ـ است که مرگ شان عواقب گسترده و طولانی‌مدت روی خانواده، جامعه و مسلما کل کشور خواهد داشت. عابده می‌گوید: «من زندگی‌ام را به خدا سپرده‌ام.»

شاید عابده توانست از حمله راکتی که سال‌ها قبل خانه‌اش را در جلال‌آباد هدف قرار داد و باعث قطع چهار انگشت پا و جراحاتی روی بدنش شد، زنده بماند، اما این سرطان سینه است که او را خواهد کشت.

منبع: روزنامه‌ اطلاعات روز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا