محفلهای زنان در دهههای ۶۰ و ۷۰، آتش زیر خاکستر
از سالهای نخست دههی ۶۰ به بعد، تا بیش از یک دهه اثری از جنبش زنان در صحنهی علنی و عمومی جامعه نبود. سرکوب گستردهی نهادهای سیاسی و مدنیِ مخالف و منتقدِ حکومت پس از سال ۱۳۶۰، دامن جنبش زنان را نیز گرفت و منجر به توقف فعالیت گروهها و نشریات زنان شد. فعالان زن نیز یا بازداشت شدند، یا کشور را ترک کردند و یا با از دست دادن امکان فعالیت سیاسی-اجتماعیِ علنی و عمومی، برای بیش از یک دهه خانهنشین شدند.
در چنین شرایطی و در نبود هیچ امکانی برای سازماندهی دوبارهی فعالیت علنی مستقل از حکومت، برخی زنانِ جان به دربرده از بازداشت و اعدام و زندگی مخفی، به محافل دوستانهای پناه بردند که اغلب بر اساس پیوندهای سیاسی ایجاد شده بود. این محافل در یک حرکت هماهنگ نشده و بدون هیچگونه ارتباط و گاه اطلاع از هم، در گوشه گوشهی شهر برگزار میشد و پل لرزان و معلقی برای ادامهی حرکت جنبش زنان در دهههای بعد بود.
زنان شرکتکننده در این محفلها، اغلب از فعالان حقوق زنان، فعالان زن سیاسی که برخی از آنها به تازگی از زندان آزاد شده بودند و خانوادههای زندانیان سیاسی بودند. اما در میان آنها زنانی بدون پیشینهی سیاسی نیز دیده میشدند. [1] دربارهی چگونگی و زمان تشکیل اولین محفلهای زنان، اتفاق نظری وجود ندارد. برخی، حمایت از خانوادههای زندانیان سیاسی و اعدامشدگان را اولین انگیزهی شکلگیری این محافل میدانند.[2] برخی دیگر نیز، بزرگداشت روز جهانی زن در هشت مارس را مقدمهی ایجاد محافل زنان عنوان میکنند.
شهین نوایی، از مؤسسان «اتحاد ملی زنان» در سال ۱۳۵۸ میگوید که یکی از نخستین محفلهای زنان پس از توقف فعالیتهای «اتحاد ملی زنان» در سال ۱۳۶۰، از سوی بخشی از زنان فعال در این گروه شکل گرفت که تا سال ۱۳۶۴ نیز ادامه داشت. با این حال چنانکه او نیز تأکید دارد، به نظر میرسد شکلگیری این محفلها براساس ابتکار فردیِ زنانی بوده که میخواستهاند به نوعی روابطشان را با هم حفظ کنند.[3] زنانی که در سالهای نخست دههی ۶۰ نه تنها امکان فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشتند، بلکه بسیاری از آنها به دلیل پاکسازیهای انقلابی از اشتغال و تحصیل محروم شده بودند و یا در حرفههایی نامتناسب با تخصص و تحصیلاتشان مشغول به کار بودند و حضور در این محافل اندک مجالی برای بازیابی هویت سیاسی–اجتماعی سرکوب شدهشان بود.
بیشتر این جلسات با جمعهای کوچک حداکثر ۱۰ نفره از زنانی شاغل یا خانهدار، اغلب تحصیلکرده و از طبقهی متوسط شروع میشد. جلساتِ اغلب ماهانهی این محفلها به صورت گردشی در خانهی اعضای آن برگزار میشد و اعضای آن معمولاً در گروه سنی حدود ۳۰ تا ۵۵ سال بودند.[4] اما گاه زنان جوانتر نیز در این جلسات حضور داشتند.
قدم اول در شکل گرفتن اغلب این محافل، برگزاری جلسههای کتابخوانی و برنامههای مطالعاتی بود. اما معمولاً محدود به کتابخوانی نمیماند و طیف گستردهای از فعالیتها همچون نمایش فیلم، تبادل نظر دربارهی مسائل سیاسی و اجتماعی، دعوت و گفتوگو با زنان نویسنده، سفرهای دستهجمعی و کوهنوردی، دیدار از نمایشگاههای نقاشی، برگزاری مراسم قمرالملوک وزیری و فروغ فرخزاد بر سر مزارشان، نوشتن و انتشار مجموعههای مقالات در حوزهی زنان را شامل میشد.
جایی برای شنیدن و خواندن ممنوعهها
زنان عضو این محفلها، با انگیزههایی متفاوت «از درد دل و دیدار و بالا بردن آگاهی گرفته تا بالا بردن آگاهی فمینیستی و دست زدن به عملی به سود زنان و انجام کارهای پژوهشی در حوزهی زنان» دور هم جمع میشدند.[5]
محبوبه عباسقلیزاده در تحقیقی دربارهی محافل زنان چپگرا در دههی ۶۰، میگوید در سالهای نخست هدف اصلی این محفلها، «ایجاد حاشیهی امن روانی و همدلیهای گروهی با یکدیگر» بود. به نوشتهی او با نزدیک شدن به دههی ۷۰ «فعالیتهایی که ترتیب منطقی مداومتری داشت» در دستور کار محفلهای زنان قرار گرفت، «نگاه نظری آنها به مسائل زنان و جنسیت عمیقتر شد» و بحثهایی همچون آسیبشناسی زنان، رابطهی اسلام و فمینیسم، محیط زیست و بهداشت روانی در این محافل مطرح شد.[6]برنامههایی همچون بررسی کنفرانس جهانی زن- پکن، طرح مطالبات زنان در مقطع انتخابات مجلس ششم[7] و دعوت از حقوقدانان و پژوهشگرانی همچون مهرانگیز کار، شیرین عبادی و منصوره اتحادیه از دیگر برنامههای این محافل بود. [8]
شیرین عبادی میگوید که خودش عضو هیچکدام از این محفلها نبود اما پس از پایان جنگ محفلهایی از طیفهای فکری مختلف از او دعوت میکردند تا دربارهی مسائل حقوقی زنان صحبت کند. او میگوید به نظر میرسید شرکتکنندگان اطلاعات چندانی در مورد حقوق زنان نداشتند و به همین دلیل مسائل ابتدایی که در این زمینه طرح میشد نیز مورد توجهشان قرار میگرفت.[9]
خدیجه مقدم، از فعالان حقوق زنان، نیز برخی از فعالیتها و برنامههای محفلهای زنان را اینطور شرح میدهد: «چیزهایی را که نمیشد هیچجا بخوانی و ببینی در این محفلها زنها تعریف میکردند. ما حتماً یک حقوقدان در جمع دعوت میکردیم و پیشرفتی که در مورد حقوق زنان در ایران وجود داشته از هشت مارس گذشته تا هشت مارس بعدی را مرور میکردیم. بعد شعر میخواندیم. همیشه سعی میکردیم که آن طراوت خودمان را حفظ کنیم و همیشه مجلس رقص و آواز هم داشتیم، نه به معنای پایکوبی. حتی گاهی من احساس میکردم که وقتی دارم با یکی میرقصم دارم، بهش لبخند میزنم، اشکمان دارد درمیآید؛ ولی با چنگ و دندان خودمان را حفظ کردیم.» [0
رنگارنگی محفلها: از زنان چپگرا تا ملیمذهبیها و فعالان زمان شاه
علاوه بر گروههای چپگرا که به نظر میرسد بیشتر محفلهای زنان از سوی آنها ایجاد شده، زنان نزدیک به گروههای سیاسی و فکری دیگر نیز محفلهای خودشان را تشکیل داده بودند.
نوشین احمدیخراسانی میگوید گاه در محفل زنان ملیگرایی همچون پروانه فروهر شرکت میکرده که به جای سالمرگ قمرالملوک وزیری، مراسم بزرگداشت سالگرد مشروطه در ۱۴ مرداد و به جای هشت مارس، مراسم روز زن در ایران باستان را در ۵ اسفند برگزار میکردند. او همچنین با اشاره به محافل زنانی که طرفدار دستاوردهای حقوق برابر زنان در دوران سلطنت پهلوی بودند، میگوید که اصلیترین و فعالترین محفل این طیف در خانهی مهرانگیز منوچهریان، سناتور مجلس سنا و فعال سرشناس حقوق زنان در زمان شاه برگزار میشد.[11]
جلوه جواهری، از مؤسسان انجمن «هستیااندیش» نیز میگوید که در اوایل دههی ۷۰ در جلسات یک محفل مطالعاتی زنان که از سوی زنان ملی-مذهبی تشکیل شده بود، شرکت داشت. به گفتهی او در این محفل کتابهایی همچون جنس دوم نوشتهی سیمون دوبووار را مطالعه میکردند و با نظریهپردازان مسائل زنان آشنا میشدند. [12]
گروه مطالعاتیای که فرنگیس حبیبی، از فعالان سکولار در آن شرکت داشت و در آن متون فمینیستی و کتابهای مذهبی دربارهی حقوق زنان را مطالعه میکردند نیز از جمله نمونههای محفلهای مطالعاتی و پژوهشی زنان در دههی ۶۰ بود.[13] اگرچه محفلهای زنان از سالهای نخست دههی ۶۰ فعال شده بودند اما پس از پایان جنگ ایران و عراق و بهویژه از سالهای نخست دههی ۷۰ بود که این محافل گستردهتر شد و توانست فضایی برای دورهم جمع شدن طیفهای مختلف زنانِ به حاشیه رانده شده باشد.
مراسم روز جهانی زن در هشت مارس (۱۷ اسفند) که از سالهای نخست دههی شصت از سوی محفلهای زنان برگزار میشد،[14]نیز در دههی ۷۰ مورد توجه بیشتری قرار گرفت. در این دوره، محفلهای زنان که برخی از آنها تا پیش از این حتی از وجود محافل دیگر اطلاع نیز نداشتند، شروع به ارتباطگیری و شرکت در جلسات همدیگر کردند. نوشین احمدیخراسانی که در جلسات چندین محفل گوناگون شرکت میکرد، میگوید: «به تدریج نقطه اشتراک اکثر این محفلها، برگزاری مراسم هشت مارس شد و به این ترتیب تا مدتی هر سال کار ما شده بود که در روز جهانی زن، از این محفل به آن محفل برویم و یا بعدتر مراسم مشترک بینمحفلی برای هشت مارس برگزار کنیم.»[15]
در همان سالها بود که چندین هشتمارس مشترک بین محفلها برگزار شد و جمعی متشکل از نمایندگان محفلها نیز برای برنامههای مشترک تشکیل شد.[16] ایجاد فضاهایی برای طرح مسائل و مشکلات زنان، جبران خلأ ناشی از نبود وجود فضاهای گفتمان در سطح جامعه، تضعیف مرزبندیهای رایج بین حوزهی خصوصی و عمومی جامعه، نمایاندن دردهای شخصی زنان به عنوان یک معضل اجتماعی، از جمله کارکردهای این محافل بود و چنانکه نوشین احمدیخراسانی میگوید: «این روند به تدریج برخی از خواستهها را در باور زنان به «حق» تبدیل کرد. حقی که باید متحقق میشد و نیازمند حرکتهای عمومیتری بود.» [17]
در چنین روندی بود که در سالهای نخست دههی ۷۰ با فراهم شدن امکان انتشار کتابهای فمینیستی و نوشتن از مسائل زنان در برخی مطبوعات، کمکم صدای بسیاری از زنانی که در این محافل میخواندند و مینوشتند و بحث میکردند، از نشریاتی همچونجامعه سالم، آدینه، دنیای سخن، فرهنگ و توسعه، کتاب توسعه، گفتگو و ایران فردا بلند شد. علاوه بر این در ماهنامهی زنانکه از سال ۱۳۷۰ به مدیریت شهلا شرکت و با دیدگاه نزدیک به روشنفکران دینی منتشر میشد نیز گهگاه صدای زنان سکولاری همچون مهرانگیز کار شنیده میشد.
flashbak
چندی بعد از حدود سال ۱۳۷۴ در حالی که شرایط هنوز برای راهاندازی تشکلهای زنان آماده نبود، سازمانهای غیردولتی در حوزههای کودکان و محیط زیست که حساسیت کمتری نسبت به آنها وجود داشت، راهاندازی شد. تأثیرگذارترین این تشکلها که بسیاری از اعضای محافل زنان نیز با آنها همکاری میکردند، «انجمن حمایت از حقوق کودکان» و «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست» بود. تشکلهایی که مؤسسان و اعضای اغلب آنها زنان بودند و راه را برای فعالیت مدنی زنان خارج از قدرت و ایدئولوژی حاکم باز کردند. با این حال تا قبل از دوران اصلاحات امکانی برای تشکلیابی در قالب انجمنهای زنان و یا برگزاری برنامههای علنی و عمومی در راستای مطالبات زنان وجود نداشت.
در سالهایی که فعالان زن در داخل کشور در تلاش برای ساختن فضاهایی حداقلی برای فعالیت بودند، زنانی که پس از تشدید سرکوبهای حکومتی مجبور به ترک کشور شده بودند، با راهاندازی نهادها و رسانههایی در حوزهی زنان فعالیتهای پیشینشان را در خارج از ایران ادامه دادند. شماری از این زنان نیز در دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی اروپایی و آمریکایی به بررسی تئوریک وضعیت زنان و تلاشها برای ارتقای آن پرداختند.
فصلنامهی «نیمه دیگر» که از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۸ مقالات زنان پژوهشگری همچون پروین پایدار، نیره توحیدی، افسانه نجمآبادی، شهرزاد مجاب، ژانت آفاری، هاله افشار و … را منتشر میکرد، [18]ماهنامهی «آوای زن»، به سردبیری شعله ایرانی در سوئد و مجموعه مقالات کنفرانسهای «بنیاد پژوهشهای زنان» که از ۱۳۶۹ تا کنون هر ساله برگزار شده، از جمله پلهایی بود که فعالان زن در داخل کشور را به زنانی که در خارج از ایران در حوزهی زنان فعالیت و پژوهش میکردند، وصل میکرد. این مقالهها و مباحث طرح شده در نشریات و کنفرانسهای خارج از ایران، در محفلهای زنان دست به دست میشد و برخی مقالههای انگلیسی نیز پس از ترجمه به فارسی، در برنامههای مطالعاتی محفلها قرار میگرفت.
گامهای آهستهی زنان مذهبی نزدیک به قدرت به سوی جنبش زنان
بیرون از محافل زنان دگراندیش و تلاش آنها برای شناختن مسئلهی زن، شناساندن اهمیت مسئلهی حقوق زنان به روشنفکران و نیروهای سیاسی[19] و پیدا کردن راهی به صحنهی علنی و عمومی جامعه، زنان مذهبی که استقرار حکومت اسلامی را فرصتی برای حضور بیشتر در جامعه میدانستند نیز در پی هویتیابی و پیدا کردن جای خود در ساختار جدید جامعه بودند.
در سالهای نخست انقلاب، همزمان با موج راهاندازی تشکلهای زنان از سوی نیروهای انقلابی، زنان سرشناس مذهبیِ نزدیک به حکومت و قدرت همچون اعظم طالقانی و زهرا رهنورد نیز دستبهکار ایجاد تشکلهای زنان شدند. این تشکلها بدون توجه جدی به حقوق زنان و نابرابریهای جنسیتی، «دستیابی به الگوی زن مسلمان» را هدف اصلی خود قرار داده بودند و در راستای ایدئولوژی و سیاستهای حکومتی حرکت میکردند.[20] در این دوره زنان مسلمانی که برخی از آنها در دوران انقلاب، پا به پای مردان مبارزه کرده بودند، با مطالعهی متون اسلامی به دنبال هویتیابی و یافتن پاسخی برای این پرسش که «من چه کسی هستم؟» بودند. این روند اما از حدود سال ۱۳۶۴ و شرکت گروهی از فعالان زن در سومین کنفرانس جهانى زن در کنیا (۱۹۸۵) تغییر کرد.[21]
در آن سال، شماری از زنان مسلمانی که در داخل ساختار حکومت بودند به عنوان هیئت رسمی جمهوری اسلامی ایران، در کنفرانس کنیا شرکت کردند. ریاست این هیئت را منیره گرجی بر عهده داشت و اعظم طالقانی، مدیر مؤسسهی اسلامی زنان تنها نمایندهی سازمانهای غیردولتی زنان ایران در این کنفرانس بود. محبوبه عباسقلیزاده میگوید که هیئت ایرانی در این کنفرانس از یک سو با سازمانهای غیردولتی زنان و از سوی دیگر انتقادها و مخالفتهایی که به عنوان زنان مسلمان از آنها شده بود مواجه شده بود و سؤال اصلی آنها بعد از نشست این بود که چرا زنان مسلمان چیزی برای دفاع در برابر گروههای منتقد ندارند.
در چنین فضایی بود که گروه مطالعات زنان با نقش محوری منیره گرجی راهاندازی شد و شروع به بازنگری و مرور مجدد قرآن از نگاه زنان مسلمان کرد. یافتن نگاه اسلام در رابطه با زنان و مشخص کردن تکلیف زنان در چارچوب شریعت و پیدا کردن جوابی برای جامعهی جهانی دربارهی حقانیت اسلام در زمینهی زنان، دو پرسش اصلی این مطالعات بود.[22] راهاندازی «مرکز مطالعات و تحقیقات مسائل زنان» در سال ۱۳۶۹ و کمی بعدتر انتشار فصلنامهی فرزانه از سوی زنان تکنوکرات نزدیک به همین طیف که در آن موقع در ساختار قدرت یا نزدیک به آن بودند، راهکاری برای پاسخ دادن به این پرسشها بود. به گفتهی عباسقلیزاده، در آن سالها فعالان زن مسلمان، علاوه بر«تکلیف» شروع به پرسش دربارهی «حق» زن هم کرده بودند و مسائلی همچون توسعه و آموزش زنان را در دستور کارشان قرار دادند.[23]
چهارمین کنفرانس جهانی زنان در پکن در سال ۱۳۷۴ نیز اگرچه منجر به تشکیل «دفتر هماهنگی سازمانهای غیردولتی زنان جمهوری اسلامی» از سوی دفتر امور زنان ریاست جمهوری و سازماندهی تشکلهای خیریه و انجمنهای زنان اقلیت مذهبیِ از قبل موجود برای حضور در این کنفرانس شد، اما متشکل شدن در قالب سازمانهای غیردولتی در این طیف از زنان نیز پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات در سال ۱۳۷۶ محقق شد. مواجههی جدیتر فعالان زن نزدیک به حاکمیت با فعالان زن ایرانی خارج از کشور در این کنفرانس، از جمله نقاط عطفی بود که زنان داخل یا نزدیک به ساختار حاکمیت را در معرض سؤالات جدیتری در رابطه با وضعیت زنان در ایران قرار داد.
این گامهای آهستهی زنان مسلمانِ نزدیک به قدرت به سوی شناخت مسئلهی حقوق زنان، در واقع حرکت آنها به سمت جنبش زنان بود و در نتیجهی آن برخی از آنها توانستند در همان سالها با استفاده از نفوذ سیاسی خود به برخی تغییرات اندک به نفع زنان دست یابند.
علاوه بر این، در سالهای بعد و پس از حضور علنی و عمومی زنان سکولار و دگراندیش در حوزهی زنان و سربرآوردن دوبارهی جنبش مستقل زنان، نیز شاهد برخی همکاریهای مشترک بین فعالان مستقل جنبش زنان و فعالان زن داخل ساختار قدرت در حوزهی زنان بودیم، همکاریای که نطفهی آن در دهههای ۶۰ و ۷۰ بسته شده بود.
منبع: وبسایت آسو