تلخی‌های کار اداری «شیرین»

وقتی به گذشته‌ی نه‌چندان دور روزهای سخت کاری‌اش فکر می‌کند، پر می‌شود از نفرت. نفرت از هرچه مرد است. آرواره‌هایش را روی هم می‌فشارد، رگ‌های شقیقه‌اش بیرون می‌زند، خشم تمام وجودش را در بر می‌گیرد و دلش بد می‌شود از خودش، از زن بودنش از جایی که زندگی می‌کند، از سرزمینی که به آن وطن می‌گوید و پلک‌هایش را روی هم می‌فشارد.

برای شیرین (نام مستعار) آن روزها جهنمی پیش نبوده است. او در فضای بسیار نامناسبی قرار گرفته بوده است؛ فضایی که از سوی رییس اداره بر او تحمیل شده بود. شیرین نه به پیام‌های رییس‌اش را جواب می‌داد و نه حرفی می‌زد. فقط شب‌ها و روزها با خودش کلنجار می‌رفت که چگونه از این منجلاب خودش را نجات دهد.

سال گذشته در یک روز سرد پاییزی، هنگامی که «‌شیرین» در بی‌کاری مطلق به سر می‌برد، به سایت کاریابی آنلاین «‌اکبر» مراجعه می‌کند. در این سایت انترنتی معمولا آگهی‌های فرصت‌های شغلی منتشر می‌شود و بیشتر شهروندان که در جست‌وجوی کار اند، از این آدرس انترنتی معلومات می‌گیرند.

شیرین متوجه یک فرصت کاری در یکی از وزارت‌خانه‌های افغانستان که نمی‌خواهد نام آن وزارت در گزارش درج شود، می‌شود. هر چند زمان قرار‌داد وظیفه در این اداره ‌دو ماهه بوده است، اما شیرین که از بی‌کاری خسته شده بود، آن را غنیمت شمرده و فرم درخواست کار را پر می‌کند.

در موقع استخدام در این اداره بر خلاف بسیاری از متقاضیان کار با مشکلات زیادی مواجه نشد، اما در جریان دو ماه کار در آن وزارت بدترین روزهای زندگی‌اش را تجربه کرد.

یک ماه طول کشید تا روند درخواست شیرین برای کار در آن وزارت پذیرفته شود و او به عنوان کارمند استخدام شود. قرارداد کاری‌اش را امضا می‌کند.

ظاهرا وقتی شیرین تماسی از آن اداره دریافت می‌کند که در آن نوید موفقیت‌اش را می‌دهد، لحظه‌ی بسیار دل‌انگیز را تجربه کرده است، زیرا ‌پس از آن حداقل تا دو ماه دیگر از روزمرگی مطلق بیرون و صاحب شغل و دست‌مزد می‌شد، اما او هیچ وقت فکر نکرده بود که در نخستین روزهای کاری‌اش مورد آزار و اذیت رییس آن اداره قرار می‌گیرد.

او با این توصیف از وضعیت زندگی زنان افغانستان که «‌زندگی برای زنان افغان در یک جامعه‌ی سنتی دشوار است» می‌گوید که او تجربه‌ی تلخی از آزار و اذیت را در محیط کاری‌اش دارد.

وقتی شیرین به کارش آغاز می‌کند، احساس می‌کند که رفتار و برخورد رییس و کارمندان این اداره با او شبیه رفتار با کارمندان مرد در این نهاد است، اما او در این محاسبه اشتباه کرده بود. رفتار هیچ یک از همکاران مردش با او، سالم نبود. همه به نحوی می‌خواستند توجه دختری را به خودشان جلب کنند که هنوز با محیط کارش درست آشنا نیست. رییس اداره‌‌یی که شیرین در آن استخدام شده بود، بیش از دیگران عجله داشت تا با شیرین که خوش سیما و زیباست، ارتباط برقرار کند و خواست‌های جنسی‌اش را برآورده سازد.

شیرین اولین پیام رییس‌اش را ساعت ۱۰ بجه‌ی شب ‌در پیام‌رسان واتساپ‌اش در مورد یک موضوع کاری دریافت می‌کند. با این که پیام رییس اداره ‌تنها یک پیام بود، اما برای دختری که تازه وارد محیط کاری شده و به تنهایی زندگی می‌کند، زنگ خطری بود. لحظه‌یی از ترس و اضطراب به خودش پیچید؛ «‌‌اولین پیامی که دریافت کردم ساعت ده شب بود، در واتساپ‌ام، در مورد یک مسأله‌ی کاری پرسیده بود. نگران شدم، گفتم روال کار در این اداره چگونه است که غیر از ساعت رسمی چنین پیامی را دریافت می‌کنم. پیامش را جواب ندادم.»

وقتی شیرین به پیام رییس‌اش جواب نداد، رگ غیرت مردانه‌ی رییس بیشتر از گذشته بالا زد و پس از آن هر لحظه در کمین بود که چگونه با شیرین ارتباط برقرار کند و از او حرف بکشد.

گاهی با رفتار خیلی رسمی از او می‌خواست تا کارهای مربوط به دفتر را انجام دهد و گاهی خیلی دوستانه برای شیرین پیشنهاد سفرهای خارجی و ترفیع رتبه می‌داده است. «‌رییس بعد از زمان کاری برایم پیام می‌گذاشت و پیشنهادهای سفر و ترفیع رتبه می‌داد. به بهانه‌ی کار، هر لحظه مرا به دفترش می‌خواست و فقط نگاه‌های جنسیتی داشت. وقتی دید که به خواست‌هایش تن نمی‌دهم، از من خواست که دوست دخترش باشم.»

نگاه‌های جنسیتی و شهوت‌آمیز رییس روزها به‌دنبال شیرین بود. یک روز رییس جوان که به گفته‌ی شیرین ۳۰ یا ۳۵ سال عمر دارد، از شیرین می‌خواهد که به دلیل یک موضوع مهم کاری به دفترش برود. این آخرین تلاش رییس بود که پای شیرین را به دفترش بکشاند. شیرین با دلهره و نگرانی تمام وقتی به دفتر او می‌رود، رییس با استفاده از فرصت و به طرز خشینی او را در آغوش می‌گیرد که این رفتار خشونت‌آمیز رییس با مقاومت شیرین مواجه می‌شود و در نهایت او نمی‌تواند به خواست‌هایش برسد: «‌یک میز دیگر غیر از میز خودش نیز در دفتر کارش بود. از من خواهش کرد که ورق‌های که روی آن میز است را برایش بدهم. تا رفتم ورق‌ها را بگیرم که مرا از پشت به آغوش گرفت. من ورزش کاراته رفته‌ام. یک بوکس زدمش و با عجله ازاتاقش بیرون شدم.»

وقتی این حادثه‌ی تلخ و تکان‌دهنده برای شیرین رخ داد، او به هیچ جا شکایت نکرد. او معتقد است که در جامعه‌ی زن‌ستیزانه افغانستان، به شکایت یک زن هیچ وقت رسیدگی نمی‌شود. او بی‌سر و صدا، فقط با این پندار که آبرویش نریزد، بساطش را جمع می‌کند و از وزارت خارج می‌شود.

شیرین وقتی می‌خواست از آن اداره بیرون شود، با استفاده از اسکرین شات‌هایی که از پیام‌ها و ایمیلی که رییس برایش فرستاده بود، به رییس‌اش می‌گوید که او از دفتر می‌رود و از او می‌خواهد که از مجبوریت دختران سوءاستفاده نکند: «‌آخرین روزی که از دفتر خارج شدم، رفتم برایش گفتم هیچ گاهی کوشش نکن که از مجبوریت دیگر دختران استفاده کنی. برایش گفتم این رفتارت در شأن انسان نیست.»

براساس یک نظرسنجی، افغانستان جز ده بدترین کشور دنیا برای زنان در سال ۲۰۱۸ معرفی شده است. خشونت، آزار و اذیت جنسی  زنان در خانه، در بیرون و محیط کاری حتا در مکان‌های اکادمی و علمی افغانستان از سال‌ها به این سو ادامه دارد.

با آن که قانون منع آزار و اذیت زنان و کودکان از سوی پارلمان افغانستان به تصویب رسیده است اما هنوز هم زنان شاهد بدترین وضعیت در این کشور هستند.

در تازه‌ترین مورد از آزار و اذیت جنسی زنان در کشور، روزنامه‌ی بریتانیایی گاردین، گزارشی را در مورد آزار و اذیت زنان فوتبالیست در فدراسیون فوتبال افغانستان منتشر کرده است. در این گزارش آمده است که رییس فدراسیون فوتبال، دختران تیم فوتبال را مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌دهند و او در دفتر کاری‌اش اتاق خواب دارد.

منبع: اطلاعات روز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا