ورزش تکیه­‌گاه یا دام زنان؟

روزنامه گاردین اخیراً  گزارشی را مبنی بر آزار و اذیت تیم ملی زنان فوتبالیست از سوی اعضای مرد فدارسیون فوتبال افغانستان نشر کرده است. این روزنامه، به نقل از منابعی در تیم فوتبال زنان افغانستان گزارش کرده که بدرفتاری با بازی‌کنان تیم ملی فوتبال زنان، در داخل افغانستان و نیز در یک کمپ آموزشی در اردن در ماه فبروری سال جاری میلادی صورت گرفته است.

هر چند  فدراسیون فوتبال افغانستان نشر گزارش روزنامه گاردین در مورد وجود فساد اخلاقی در بخش‌های از این فدارسیون را رد کرده است اما نشر این گزارش واکنش‌های زیادی را از سوی افشار مختلف جامعه در پی داشته است.

خبراز آزار جنسی زنان در بیرون از خانه یا محیط کار، روزی نیست که خبرساز نشود.حتا آزار جنسی زنان در نهادهای دولتی و خصوصی به عنوان یک چالش بزرگ در برابر کار زنان نام برده شده است؛ اما آنچه نگران کننده است سرایت این بیماری درنهادهای است که انتظار می­‌رود این مشکل در آن­جاها وجود نداشته باشد.

ورزش و نهادهای ورزشی همیشه یکی ازامیدهای زنان برای فایق آمدن بر مشکلات و خشونت بر زنان دانسته می­شود. خبرسازشدن آزار و اذیت تیم ملی زنان فوتبالیست از سوی اعضای مرد فدارسیون فوتبال افغانستان بسیاری از امیدها را به خاک سیاه نشانده است. واکنش­‌ها نشان می­‌دهد نشر این­ گزارش چنان تکان دهنده بود که تمام اقشار جامعه که روزی فدراسیون فوتبال افغانستان را به عنوان یک­ نهاد آزاد، دموکراتیک و به نحوی پیشتبان زنان می‌ستودند، یک شبه همه از آن بیزار شده اند.

مشاهدۀ رفتارهای آمیخته با آزار اذیت جنسی در نهادهای دموکراتیکی چون فدراسیون فوتبال افغانستان، برتابیده ازچند عامل است.

یکم- گزینش­‌های سیاسی: یگانه جای که نباید گزینش سیاسی آنجا وجود داشته باشد نهادهای فرهنگی و  ورزشی است. اما متاسفانه دیده می‌شود که رقابت‌های سالم و استعدادهای خاص برای انتصاب افراد در بست‌های بلند نهادهای فرهنگی و ورزشی جایش را به گزینش‌های سیاسی داده است و ما امروز رد پای سیاست را حتی در عرصه‌‌های ورزشی نیز شاهدیم.

دوم- معافیت از مجازات: همواره نسبت به قضایایی خشونت در برابر زنان، به دیدۀ تبعیض نگریسته شده است این نگاه‌های تبعیض آمیز، به متجاوزان و ناقضان حقوق زن جرات بیشتر داده است تا دست به چنین اعمالی بزنند. پرونده‌های زیادی از انواع خشونت علیه زنان در اداره‌های دادستانی‌ افغانستان خاک خورده و تا هنوز به مرحلۀ اجرا گذاشته نشده است.  این نبود حاکمیت قانون به چنین افرادی فرصت می‌دهد تا به زنان نه به عنوان زنی که در اجتماع حضور دارد بل به عنوان بردۀ جنسی بنگرند.

سوم- نبود زن که بدرستی از زنان ورزشکار درنهادهای ورزشی نمایندگی کند: وجود یک زن توانمند به عنوان حامی دختران در ادارۀ المپیک افغانستان، می تواند به عنوان یک­ راه­کار برای پایان بخشیدن به این نوع خشونت­‌ها تلقی شود.

چهارم- جنسیت زدگی فضای کار زنان: نگاه‌های ابزاری و تحقیر آمیز به زنان، همواره در باورها وجود داشته و دارد که این خود سبب می‌شود تا به زن، به عنوان زن در جامعه دیده نشود بلکه به حیث یک بردۀ جنسی دیده شود.

اکنون نگرانی اصلی این است  این نوع خشونت چه پی­آمد و تاثیرات منفی در زمینۀ ورزش و زنان خواهد داشت؟ روشن است که آزار جنسی تبعات دوامدارش را روی فرد قربانی و جامعه بر جای می‌گذارد. طوری که این موارد در قدم اول به رشد زنان در زمینۀ ورزش آسیب می‌رسند. و سبب می‌شود تا حضور زنان کم رنگ و کم‌رنگ­تر گردد. از سوی دیگر این مورد می‌تواند تاثیرات منفی روی دختران و خانواده‌های شان داشته باشد. خانواده‌های سنتی که هنوز مکتب و دانشگاه رفتن دختران شان را باور ندارند. چگونه می‌توانند بعداز نشر این گزارش اجازۀ شرکت در فعالیت‌های فرهنگی را برای دختران شان بدهند. و یا دخترانی که با مشکلات و موانع زیاد مبارزه کرده تا بتوانند به تیم ملی راه یابند، آیا از این پس می‌توانند به صورت عادی به کار شان ادامه دهند؟

از نگاه دیگر؛ این موارد می‌تواند صدمات جدی را بر جامعۀ ورزشی افغانستان وارد کند. از آن جایی که نهادهای ورزشی به صورت آن‌چنانی از سوی دولت و نهادهای بین‌المللی حمایت نمی‌شوند همان پیشتیبانی‌های اندک از سوی برخی از نهاد های خارجی را نیز از دست خواهد داد. طوری که شرکت ورزشی «همل» که تیم ملی فوتبال زنان افغانستان را حمایت می‌کند،‌ گفته است که ارتباطش را با فدراسیون فوتبال افغانستان قطع می‌کند.

یکی دیگر از تبعات منفی این مورد، به چالش کشیدن کار و فعالیت مدافعان و فعالان حقوق زن است. که به جای کارهای اساسی و بنیادی بیشتر به جنبۀ پروژه‌ای بودن متمرکز بوده است.

فرهنگ آزار و اذیت جنسی و نگاه جنسی به زنان ریشه در فرهنگ افغانی دارد. و تا زمانی که فرهنگ سازی نشود و نگاه‌های ابزاری و تحقیر آمیز نسبت به زنان از باورهای مردم زدوده نشود، هم‌چنان شاهد این پدیده خواهیم بود.

اجرایی شدن قانون منع آزار و اذیت جنسی زنان نیز باید در صدر کارهای دولت در زمینه حمایت از حقوق زنان قرار بگیرد. هر چند مقرره منع آزار و اذیت جنسی زنان که در سال ۱۳۸۴ به تصویب رسید به دلیل این که نتوانست حتی مرحم کوچکی برزخم ناسور زنان خشونت دیده بگذارد ناکارا ماند، تا اینکه در نتیجه تلاش و زحمات جامعه مدنی و فعالان حقوق زن” قانون منع آزار و اذیت جنسی زنان” از سوی مجلس با اکثر آرا به تصویب رسید، با توجه به این که مهم ترین اهداف این قانون، جلوگیری از آزار واذیت جنسی، حمایت از متضرران این پدیده، فراهم کردن محیط سالم کار، آموزش و دسترسی به خدمات صحی و تامین  آموزش و آگاهی عامه از طریق رسانه‌های جمعی خوانده شده است. اما از اجرایی شدن این قانون تاکنون خبری نیست.

درچنین شرایطی خواست زنان این است که این مشکل به گونه بسیارجدی و در سطوح مختلف مخصوصا از سوی دولت افغانستان پی­گیری شود. باید درستی و نادرستی این خبر تکان دهنده برای مردم روشن شود. در هر صورت باید حثییت ورزش و نهادهای ورزشی درحمایت از زنان برای فایق آمدن زنان برخشونت­‌ها و مشکلات اعاده و بازسازی شود.

نویسنده: سودابه احراری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا