“مسئله زن”، گره اصلی صلح با طالبان
روانجمعی زنان افغانستان هنوز از سالهای سیاه زیر حاکمیت طالبان درد میکشد. زنان هرنوع گفتوگو با طالبان را- درهرسطحی که باشد- با نگرانی رصد میکنند. نگرانی از آمدن دوباره سالهای درد و رنج و سیاهی. طبیعی است که طرح تازه آمریکا برای پایان جنگ افغانستان برای زنان بهجای امید بیشتر نگرانی میبخشد.
زلمی خلیلزاد نمایندهی ویژهی امریکا برای پایان جنگ افغانستان نقشهای را آماده کرده است که بر اساس آن باید انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به تعویق بیافتد و نشستی شبیه نشست بن در سال ۲۰۰۱، ترتیب شود و همۀ نیروهای سیاسی به شمول طالبان در آن دعوت شوند و این نشست روی تشکیل یک ادارهی انتقالی که در آن همه نیروها به شمول طالبان سهم داشته باشند، به توافق برسد.
اکنون پرسش زنان افغانستان این باید باشد که ” مسئله زن” درکجای معادله که یک طرف آن طالبان است، قرار دارد. بهنظر میرسد زنان نگران تحولات پیشرو هستند و آنچه که آقای خلیلزاد طراحی کرده است برگشت به گذشته است. یک نظرسنجی تازه از سوی انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان، طالبان را “تروریست” میدانند.
“مسئله زن” در اندیشه طالبان روشن است؛ زنان حق تحصیل ندارند. در زمان طالبان دروازههای مکاتب بر روی دختران بسته شد. اکنون درمناطق تحت حاکمیت طالبان، هیج دختری به مکتب نمیرود. زنان چه در زمان طالبان و یا درحال حاضر حق کار در بیرون از خانه را ندارند. به همینگناه در بیش از یکونیم دههای گذشته زنان زیادی توسط طالبان هدفمندانه کشته شدهاند. زن در اندیشه طالبان جنس دوم است و از هیج کرامت انسانی برخوردار نیست وآنها را از تمام مزایای زندگی اجتماعی و سیاسی محروم می سازد. طالبان چه در زمان حاکمیت خود یا درسالهای پسین نشان داده اند که در برابر زنان از اندیشههای زنستیزانۀ شان زرهای کوتاه نمیآیند، به همیندلیل هر روزشاهد تیرباران شدن، اعدام و اهانت بهزنان از سوی اینگروه درجایجای کشورهستیم.
معنای این نگرانی، مخالفت زنان با روند صلح نیست؛ بلکه مسئله حفظ دستآورد زنان در سالهای پسین است. پس از سقوط طالبان، زنان درافغانستان، به ویژه در شهرها، شاهد پیشرفتهای چشمگیری در کیفیت زندگی و دسترسی به حقوق اساسیشان بودهاند. از آن زمان، کشور شاهد افزایش مداوم در آموزش و پرورش و کارآفرینی زنان و نیز فعالیت زنان در حوزههای عمومی و خصوصی بوده است.
درتحولات پیشرو دو چیز برای زنان پر اهمیت است؛ نخست نقش معنادار زنان در گفتگوهای صلح برای صیانت حقوق اساسی و دست آوردهای شان. هم دولت افغانستان وهم جامعهجهانی به رهبری آمریکا زنان افغانستان را در اینراه باید همکاری کنند. تاکنون نقش زنان در گفتوگوهای صلح افغانستان با طالبان بیشترنمادین بوده درحالیکه نقش معنادار زنان است که صلح پایدار را بههمراه دارد. دوم، هرگونه توافق سیاسی آینده باید قربانی زنان را در طول جنگ و سهم و کمک باالقوهی آنها را در بازسازی کشور به رسمیت بشناسد. درتحولات پیشرو، باید این نگاه تنگنظرانهی طالبان در مورد زنان شکسته شود.
زنان و مردان افغانستان باید علیرغم نظارت بر سایر جنبههای طرح تازه آمریکا، سرنوشت زنان را نیز دراین دگرگونیها با نگرانی و وسواس دنبال کنند. انتظار مردم از دولتِ خود و آمریکا این است که تاثیرصلح با طالبان در زندگی آنان باید یک روند رو به پیش باشد نه بازگشت به گذشته.
چرا طرح تازه آمریکا برای زنان افغانستان بهجای امید بیشتر نگرانی میبخشد؟ دلیل آن در انعطافی بیش از حد است که در دلِ این طرح خوابیده است. معنای حکومت انتقالی از نظر سیاسی بازگشت به سال 2001 است. روشن است که از جمله قانون اساسی در اینصورت باید دستخوش تغییرات زیادی شود که از دید طالبان قابل قبول باشد. از زاویه دید طالبان قانون اساسی فعلی نامشروع و غیر اسلامی است. تجربه گذشته و نگاه زن ستیز طالبان نشان میدهد که در تغییرات قانون اساسی زنان اولین قربانی خواهند بود. هرچند دولت افغانستان با طرح تازه آمریکا مخالفت کرده؛ اما به نظر میرسد دولت آمریکا در این زمینه حرف اول و آخر را میزند.
انتظار زنان افغانستان از بازیگران اصلی صلح افغانستان این است که به گروههای مثل طالبان هم باید گفته شود که نتیجهی روند صلح باید تغییر روش آنان باشد و گره “مسئله زن” درصلح با طالبان باید با دستان زنان افغانستان باز شود، نه دندان طالبان.
نویسنده: جاوید مالکی