برای موفقیت روند صلح، زنان باید در آن نقش فعال داشته باشند
تحولات ماههای اخیر امیدواری تازهیی را ایجاد کرده است که میتوان با طالبان به توافق سیاسی دست یافت و به جنگ ۱۷ سالهی افغانستان پایان داد. سالهاست که روند صلح پیشرفتی نداشته است، زیرا تمام بازیگران اصلی ـ ایالات متحده، دولت افغانستان و طالبان ـ بر سر اینکه چه کسی باید در میز مذاکره حضور داشته باشد، خواستههای متناقضی داشتهاند. حتا با اینکه مذاکرات اولیه صورت گرفته است، یکی از صداهای مهم و ضروری غالبا غایب بوده است؛ صدای زنان افغان.
پس از سقوط طالبان، بسیاری از زنان افغان، به ویژه در شهرها، شاهد پیشرفتهای عمده و فوری در کیفیت زندگی و دسترسی به حقوق اساسیشان بودهاند. از آن زمان، این کشور شاهد افزایش مداوم در آموزش و پرورش و کارآفرینی زنان و نیز فعالیت زنان در حوزههای عمومی و خصوصی بوده است. با وجود این پیشرفت قابل ملاحظه، زنان افغان همچنان در مذاکرات صلح غایبند و یا صدایشان آنطور که باید، شنیده نمیشود.
در ۱۸ سال گذشته، زنان افغان همکاری و سهم چشمگیری در تهیه و تدوین قانون، اصلاحات سیاسی، توسعهی اقتصادی، ادبیات و دیپلماسی داشتهاند. هرگونه توافق سیاسی باید این کمکها و قربانیهایی را که زنان افغان طی دههها جنگ برای ایجاد یک محیط مناسب برای زنان به منظور توسعهی بیشتر تواناییشان و ترویج یک جامعهی همهشمول و آزاد، متحمل شدهاند، به رسمیت بشناسد.
زنان در مناطق شهری و روستایی از قبل در زمینهی برقراری صلح و حل منازعات در سطح محلی مشارکت داشتهاند اما برای اینکه تلاشهای صلح به حداکثر پتانسیل خود برسد و به صلح پایدار در سراسر کشور کمک کند، زنان افغان در روند صلح به سطح ملی نیز باید شامل شوند.
روندهای صلح زمانی مؤثرترند که زنان در آن شامل باشند
حرف آخر این است که زنان افغان خواهان صلح هستند و میخواهند در چگونگی مذاکره در مورد صلح و رسیدن به توافق، تاثیرگذار باشند. بدون حضور زنان در میز مذاکره، احتمال اینکه صلح درازمدت و فراگیر برقرار شود، به طور چشمگیری کم است. در واقع، پژوهشها نشان میدهد که شمولیت زنان در مذاکرات صلح، منجر به توافقی میشود که پایدارتر است و نیازهای مردمی را که از آن متاثر میشوند، در بر میگیرد. مذاکرات در کلمبیا، ایرلند شمالی و منطقهی میندانائوی فلیپین، همه بیانگر این امرند که پس از شمولیت استراتژیک زنان در مذاکرات، تغییرات مهمی در گفتوگوها پیش آمده و طرفین به نتایج بهتری در رابطه به صلح دست یافتهاند.
زنان سازمان ملل متحد (نهاد سازمان ملل متحد برای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان) گزارش داده است که مشارکت سادهی زنان در گفتوگوهای صلح (به عنوان ناظران منفعل بدون نقش مشخص) احتمال توافق صلح موفق را ۶۴ درصد افزایش میدهد و مشارکت معنیدار آنها (به عنوان مذاکرهکنندگان و میانجیها) نرخ موفقیت را حتا از این هم بیشتر افزایش میدهد. با اینحال، در سراسر جهان تنها ۹ درصد مذاکرهکنندگان و تنها ۲ درصد میانجیها زنان بودهاند. تحقیقات کنگره امریکا نشان میدهد که زنان «در حل اختلافات از طریق میانجیگری و مذاکره غیرخشونتآمیز» موثرند و «احتمال موفقیت تلاشها برای ایجاد ثبات در جوامع و مذاکرات صلح زمانی بیشتر میشود و به صلح پایدار منجر میشود که زنان در روند صلح شرکت کنند.»
زنان افغان بار و فشار جنگ را متحمل میشوند
هرگونه توافق سیاسی آینده باید قربانی زنان را در طول جنگ و سهم و کمک باالقوهی آنها را در بازسازی کشور به رسمیت بشناسد. عوامل متعددی، از جمله تقاضاهای خارجی از جانب جامعه بینالمللی و کمککنندگان، چارچوبهای حقوقیـ قانونی، سیاستها و استراتژیهای دولت ـ مانند برنامهی عمل ملی برای تطبیق قطعنامهی ۱۳۲ شورای امنیت سازمان ملل متحد ـ وجود دارد که ممکن است در ابتدا به دستاوردهای زنان افغان کمک کرده باشند.
فعالیت زنان افغان نقش مهمی در تلاشها برای افزایش مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی و سیاسی ایفا کرده است. اما به رغم این اقدامات، زنان افغان دلایل بسیاری دارند که دربارهی به حاشیهراندهشدن و محرومیت از روند صلح نگران باشند.
بدون نمایندگی زنان در گفتوگوهای صلح، امکان دارد که دستاوردهای شکنندهی ۱۸ سال گذشته نابود شود و یا به آنها به عنوان بخشی از توافق سیاسی، آنطور که باید، توجه نشود. زمانی که در سال ۲۰۱۵ شهر کندز به تصرف طالبان درآمد و اوایل تابستان امسال شهر غزنی در معرض سقوط قرار گرفت، زنان دولتی و سازمانهایی که برای زنان فعالیت میکنند، به شدت هدف قرار گرفتند. دفاتر آنها نابود شد و زنان و خانوادههایشان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. گزارشهای مفصل از آزار و اذیت، توسط رسانههای محلی و بینالمللی برون داده شده است. با اینکه کندز فقط برای چند روز تحت کنترل طالبان قرار گرفت، اما بسیاری از زنان که نیمههای شب از کندز فراری شده بودند، بار دیگر حاضر نشدند به خانه بازگردند و از آن زمان تا کنون در سایر ولایات مسکن گزیدهاند.
برای برخیها، قضیهی کندز و غزنی ممکن است رویدادی به نظر برسد که یک بار رخ داده و دیگر تکرار نخواهد شد. اما برای بسیاری از زنان افغان، ترس و وحشت گذشتهی اخیرشان هرگز کهنه و بسیار دور نمیباشد. حتا امروز، آموزش و تحصیل دختران در مناطق تحت کنترل طالبان (که قرار گزارشها ۱۴.۵ درصد خاک افغانستان را در اختیار دارند) محدود است. در مناطق تحت منازعه (بیش از یک ـ سوم این کشور)، دخترانی که تصمیم میگیرند به مکتب بروند، با تهدیدات و ناامنی روبهرو میشوند. جنگجویان طالبان با اینکه به برخی از اشتباهات شان در نحوهی برخورد با زنان اذعان میکنند، اما همچنان دستاوردهای اخیر زنان و آزادی آنها را به عنوان نشانهیی از یک نظام غیراسلامی میدانند.
با آنهم، بسیاری از زنان به صورت محتاطانه دربارهی احتمال مذاکرات صلح با طالبان خوشبین هستند. در مناطق شهری، آنهایی که از تحصیلات و شغلهای پرسود برخوردارند ـ آنهایی که ممکن است در یک رژیم تحت نفوذ طالبان بیشترین چیز را برای از دستدادن داشته باشند ـ از این خطر آگاهند اما انتخابی جز صلح در پیش نمیبینند.
یکی از این زنان از ولایت جوزجان در یکی از برنامههای اخیر مؤسسهی صلح ایالات متحده گفت: «امروزه من از ترس طالبان نمیتوانم برای دیدن خانوادهام به ولایتم بروم. من جداً از هزینهیی که باید برای صلح بپردازم آگاهم.» در مناطق روستایی، زنانی که ممکن بیسواد و بیکار باشند، احتمال دارد دلیل دیگری برای تمایل به صلح داشته باشند. در اوایل سال ۲۰۱۸ در هلمند، زنانی که فرزندان و شوهرانشان را در جنگ از دست داده بودند، برای صلح راهپیمایی کردند و از حکومت و طالبان خواستند که جنگ را متوقف کنند.
بخشی از دلیل نمایندگی ناکافی زنان، ناکامیهای دولت افغانستان و جامعهی بینالمللی و نیز نبود استراتژیِ است که زنان را از نقش سازندهیی برخوردار میکند. دلیل دیگر غیبت زنان در این بحثها نیز این است که خود زنان تقاضا و استراتژیِ برای شمولیت و مشارکت ندارند. بار و مسوولیت مشارکت روی دوش زنان افغان میافتد، به ویژه کسانی که از نقش رهبری برخوردارند و به جوامع و سیاستگذاران محلی دسترسی دارند.
شمولیت معنیدار زنان افغان در مراحل و سطوح مختلف روند صلح، به یک روند همهشمولتر و یک توافق پایدار منجر خواهد شد که تضمین میکند دستاوردهای اخیر زنان به باد فنا نمیرود. با توجه به تلاشهایی که برای شروع سریع روند صلح روی کار است، این مسوولیت زنان افغان در سطوح رهبری است که خواستار جایگاهی در میز مذاکره باشند تا اطمینان حاصل شود که آنها از نقش قابل ملاحظهیی در مهمترین روند تاریخ معاصر کشورشان برخوردارند.
منبع: اطلاعات روز