وزارت زنان نمونهیی از انتخاب قومی است
دکتور حمیرا قادری، نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق زنان هست. از این نویسنده نامدار تاکنون شش کتاب به چاپ رسیده است. دکتور قادری سالهای بسیاری در دانشگاههای معتبر کشور تدریس کرده و همواره برای احیای حقوق زنان در کنار افرادی بوده که باورمند به تغییر و پیشرفت بودهاند. او از محبوبترینهای نسل خویش است؛ زیرا با تکیه بر علم و فهم قوانین انسانی به مرزهای فراقومی رسیده است. این مصاحبه فرصتی به دوستدارنش میدهد تا بیشتر با افکارش آشنا شوند:
دکتور حمیرا قادری عزیز! ممنونم با وجود مشغلههای فراوان که این روزها دارید باز هم پای این گفتگوی خودمانی نشستهاید. در حقیقت آنچه مرا تشویق کرد با شما همسخن شوم این است که شما و زنانی چون شما جزو افرادی هستید که در این جامعه محبوبیتی دارید و خوشبختانه این محبوبیت به دلیل این نیست که شما فرزند یک قوماندان، رهبر جهادی یا فرزند وزیر و رییسی هستید. فکر میکنید افغانستان زمینه کافی برای رشد افرادی مستقل چون شما دارد؟
ممنونم مرجانه عزیز. موضوع خوبی به پرسش کشیده شده است. نباید از یاد برد در تمام سالهایی که گروه کثیری از جوانان ما محروم از فرصتهای شغلی و تحصیلی بودهاند. گروه دیگری با نام پدران خود به نان رسیدهاند. در این بین دخترانی نیز که از موقعیت پدر و مادرهایشان استفاده کردهاند، کم نیستند. گاهی در رسانهها محل زندگی دانشجویان را دیدهام که احتمالا آنان نیز خانوادهیی فقیر چون خانواده من دارند. دانشجویانی که برای درس خواندن به کابل پناه میآورند و در اتاقهای نمور، تاریک و ارزانقیمت درس میخوانند. نانشان از بشقابی لوبیا فراتر نمیرود و مسیر خانه تا دانشگاه را پیاده طی میکنند. این جوانان که تعدادشان بیشتر از نیمی از جمعیت دانشجویان کشور است، سقف آرزوهای بلندی دارند که باتوانمندیهایشان هماهنگی و همخوانی دارد، اما امکانات کم و حکومت بیپروا و واسطهپرور آنها و آرزوهایشان را گاه به ناامیدی مطلق میرساند.
حالا در کنار این گروه دانشجو، شما فرزندان وزیران، وکیلصاحبان و رییسصاحبانی را تصور کنید که چقدر ساده برای رسیدن به سقف آرزوهایشان از امکاناتی که بیشتر وقتها حقشان نیست، بهرهمند میشوند. جنرالی را میشناسم که دو فرزندش را در یکسال برای تحصیلات نظامی به بریتانیا فرستاد، در حالی که فرزند توانمند یک گلکار و یا برزگر، خواب تحصیلات نظامی در چنان کشوری را هم نمیبیند. وزیران و وکیلصاحبانی را ببینید که فرزندانشان بهعنوان محصل به کشورهای اروپایی فرستاده میشوند و همانجا هم در سفارت دیپلومات میشوند. فقط بهدلیل امکانات مالی پدر و پسر، یا پدر و دختری را میبینید که چوکی وکالت را برای حفظ قدرت و ثروتشان همزمان بهدست میآورند.
کدام پسر رییس صاحب را دیدهاید که بعد از اتمام تحصیلاتش سرگردان شغل باشد؟
یقینا در سرزمینی که بیعدالتی و فساد اداری و مالی حرف اول زندگی گروه بیشماری از مردم است، افرادی چون من که از طبقه بدون واسطه هستند، نمیتوانند دلخوش آینده کاری خوب بمانند. اما با تمام اینها، من باورمندم که توانمندی شخصی هر جایی باشد، راهش را باز میکند. در همین سرزمین که من کلامم را با بدیهایش آغاز کردم، هزاران فرزند برومند و توانمند میباشد که روزگارش را خودش ساخته است. بر داشتههای خودش تکیه کرده، برای رسیدن به اهداف عالی از مسیرهای ناسالم استفاده نکرده و در هیچ گامی از پیشرفتاش مدیون کسی نیست. شما میتوانید در همهجا این گروه را بیابید. همه جای دنیا مسیرهای درست طولانیترند و صبر و حوصله بیشتری میخواهد، اما حرمت و عزت را هم با خودش میآورد.
خانم دکتور، دنبال بهانهیی هستم تا این فساد اداری، مالی و سواستفادههای موجود فعلی را به موضوع زنان بکشانم. چه چیزی باعث میشود که باز هم شرایط موجود برای زنان در بخشهایی که خود زنان مسوول آن استند، رضایتبخش نباشد.
من هم تلاش میکنم که جواب این سوال را با جواب سوال قبلی پیوند بدهم. دو بحث فساد اداری و مالی گسترده یکی از دلایل اصلی نارضایتی شهروندان این سرزمین اعم از زن و مرد است. اما چون سوال شما بر مسایل زنان تاکید دارد، بحث را به آن سمت سوق میدهم. باید خاطرنشان کنم فساد مالی و اداری در بخشهایی که مربوط به زنان میباشد، دلیل مهم در عقبگرایی وضعیت زنان است.
همانطور که در بالا گفتم اگر پسر از شرایط مطرح پدر سواستفاده میکند، دختران این پدر نیز قدرت سواستفاده را دارند.
در همه ولایات و وزارتخانهها ریاستی به نام ریاست امور زنان و یا هم بخشی به نام بخش جندر وجود دارد. خیلی کم پیش میآید که افراد در این ریاستها و بخشها بر اساس شناخت شخصی معرفی نشده باشند. در این بین کمتر هستند افرادی که واقعا هدفشان بهبود شرایط زنان باشد. این گروه زنان فقط برای کسب مقام و قدرت معرفی میشوند و توانمندی همگونسازی شرایط زنان را در بخشهای مربوطه ندارند.
کم نیستند در بین این خانمها که خودشان هنوز از نظر تفکر با بحث برابری در خانه مشکل دارند، چه برسد به جامعه. زنان بسیاری که در محاکم افغانستان هم نشستهاند از این قماشند. زنانی که با تفکر مردان با زنان شاکی برخورد میکنند و بر اساس ذهن دگم و بسته خود با قاضیان مرد در ملامتکردن زنان دادخواه همدست میشوند. زنانی که مهر کنشهای مردانه بر گفتار و کردار خود میزنند تا مورد تایید مردی که همکار هست قرار بگیرد.
به وزارت زنان نگاه کنید. وقتی این وزارت خودش نمونهیی از انتخاب قومی هست، دیگر جایی برای چانهزنی و اصلاح در بخشهای ریز و درشت دیگر نمیماند.
مثالی از چشم دید خودم در وزارت کار و امور اجتماعی بیان میکنم. من پنج سال به عنوان مشاور در آنجا کار کردم. هر سال ریاست جندر در روز زن به عنوان هدیه شالهای خامکدوزیشده دانۀ ششصد افغانی خریداری میکرد. باری به یکی از دوستان مسوول گفتم چه خوب است که شالی سادهتر بخرید و باقیمانده پول را یک دانه کتاب بخرید و بگذارید بین شال…. این اتفاق نیفتاد. در همان وزارت وزیر هم خانم بود و رییس بخش جندر هم خانم. من ترجیح میدهم رییس چنین بخشی مرد باشد، اما بهجای شال آیینهکاری و خامکشده یک جلد کتاب بخرد.
بنابراین نداشتن درک درست از شرایط، ناآگاهی و تن دادن به سنتهای ناپسند از دلایلی است که زنان ما را در عرصه ارایه خدمات مفید ناتوان نمایان میسازد. البته که در آن سرزمین هستند زنان کوشا و هدفمندی که میتوانند طرحهای بلندمدت و خوب برای ارتقای شرایط زنان داشته باشند اما سیستم ناکارا راه رسیدن آنان را به اهداف نیک بسته است. اما باز هم تاکید میکنم اینها دلیلی بر تلاش نکردن نیست. زنانی که به تغییر باور دارند، هیچ راهی جز ادامه دادن ندارند.
پس خانم دکتور با چنین روند آیا امیدی برای تغییر و بهبودی در روزگار زنان است؟
بلی که است. اما نیاز به برنامه دارد. آنچه ما بر حسب عادت مدام دغدغهاش را داریم، پول است. هرگاه من از اهداف فردی مسوول در مورد چگونگی ارتقای وضعیت زنان پرسیدهام، گفته شده: پول نداریم. در حقیقت این بهانه و سرپوش بر نداشتن برنامه است. بین برنامه و پول، تفاوت بسیار است. گذر این هجدهسال به ما ثابت کرد که مشکلات زنان در تمام این سالها به دلیل نداشتن پول نیست؛ بل به دلیل نداشتن هدف، برنامه و اعتقاد به پیشرفت، تغییر و تحول است. مصادق سخنم، پروژه پرومت. پول بود. نبود؟ اما وضعیتاش را دیدید؟ آنچه آنجا خلایش احساس شد بیبرنامگی مسوولانی بود که باید در پی ناکارایی و حیف و میل پول به محکمه معرفی میشدند. گروهی که اعتماد جامعه جهانی را در مورد تغییر شرایط زنان در افغانستان، سلب کردند. دفتر بانوی اول به جای به چالش کشیدن گروه ناتوانی که این پروژه را پیش میبرد با این پاسخ که این بودجه در اختیار ما نبوده است، رفع مسوولیت کرد. اما باز حرف من این است که امید به تغییر میباشد؛ بهشرطی که ما از نظر فکر و عمل به آنچه جامعه نیازمند آن است، متعهد باشیم.
هیچ چیز به اندازه ذهن خلاق، آگاه و دستی که عمل کند در این شرایط روزگار ما را عوض نمیکند. زنان توانمندی که از فساد اداری نترسند و برای تغییر بجنگد، ستارههای امید این سرزمین استند. البته حضور یک حکومت پرسشگر و پاسخگو بازوی این تغییر خواهد بود.
خانم دکتور با جمله خشونت زن علیه زن چقدر موافقید؟
من در این مورد حرف زیاد دارم که مجال دیگری غیر از این روزهای پرمشغلهام میطلبد. اما در این مساله شک نکنید که جهل قصۀ صرف مردانه یا زنانه نیست. خشونتی که زنان علیه هم ابراز میکنند از روی جهل و ندانستن مهارتهای اجتماعی است.
شمارهبندی فضای رشد در سطح کلانشهرها باعث شده زنان رقابتهای ناسالم به راه بیندازند و به هر وسیله برای رسیدن به آن شمارههای محدود متوصل شوند. در محیط روستایی نیز کمبود محبت از طرف مردان زنان را به حسودی وا میدارد که حوادث ناگوار میآفریند. زنان اینچنینی باید شیوههای درست زندگی و رقابت را آموزش ببینند.
بهعنوان سوال آخر، فعالیتهای بانوان در پارلمان دور شانزدهم را چگونه ارزیابی میکنید؟
پارلمان افغانستان محل دادوستدهای قومی و حزبی است. وکیلان محترم کوچکترین گامی برای بهبود شرایط مردم برنداشتهاند. اوضاع امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مردم به آن کارتهایی گره خورده که برای اهداف شخصی، سبز و سرخ میشوند. بانوانی هم که به وکالت آمده بودند از این انحراف مسیر مبرا نیستند.
فسادهای اداری در همان پیمانه که وکیلصاحبان مرد انجام دادهاند در گوشۀ شال وکیل صاحبان زن نیز گره خورده است. کارت سبز و سرخی را که وکیل مرد فروخت و خرید، وکیل زن نیز فروخت و خرید. سواستفاده از وکالت در بین مرد و زن مساویانه تقسیم شده است.
باید با شرمندگی بیان کنم که زنان ناآگاه در دور شانزدهم پارلمان کم نبودهاند. زنانی که نهتنها برای بهبود شرایط زنان تلاشی نکردهاند؛ بل با الفبای وظیفه خودشان در درون پارلمان هم آشنا نبودهاند.
زنان عوامفریب و پرصدا هم داشتیم. زنانی که به مشکلات قومی، زبانی و مذهبی دامن زدند. بنابراین پارلمان دور شانزدهم، پارلمانی ناامیدکننده است. اما باید چشم به راه نتایج دور جدید باشیم تا ببینیم آیا امکان دارد به تعداد نمایندگان، برنامه، هدف و تحول بنیادی به نفع افغاستان اتفاق بیفتد یا نه.
منبع: راه مدنیت