تلاش مادران برای تحقق رویاهای دختران
جنگهای داخلی، مشکلات اجتماعی، مساعد نبودن زمینههای تحصیلی، ازدواجهای زود هنگام و مهاجرت از جمله دلایلی است که زنان نسل گذشته را از رسیدن به آرزوهایشان بازداشته است و اما امروزه شماری از این زنان میکوشند تا دختران شان را برای رسیدن به آرزوهای آنان کمک کنند.
برخی از مادران به عنوان یکی از پایههای تشکیل دهنده و اساسی در خانواده، امروز با درک وضعیت و بازماندن از آرزوهایشان به عنوان حمایتگر کلیدی برای تحقق آرزوهای دختران شان عمل میکنند.
مریم عزیزی، مادریست که مساعد نبودن زمینۀ تحصیل و ازدواج زودهنگام مانع رسیدن به رویاهایش شد. او میگوید: “آرزو داشتم داکتر شوم، اما آرزویم فقط آرزو ماند و آن زمان با خود عهد بستم که اگر روزی مادر شدم، آن هم مادر یک دختر، دخترم باید به هر آرزویش برسد و من هم کمک اش میکنم “.
مریم افزود که با وجود مشکلات زندگی و مخالفتها، حتی اگر برخلاف اصول و قاعدۀ خانوادگی اش باشد باز هم آگاهانه کنار دخترش ایستاده است.
مریم عزیزی تنها مادری نیست که امید برآورده شدن آرزوهای دخترش را دارد؛ طیبه عبداللهی یکی دیگر از این زنان است که نمیخواهد دخترش همچون خودش حسرت آرزوهایش را بخورد.
طیبه از زمان کودکی آرزو داشت که آموزگار یا پزشک شود، اما اهمیت ندادن پدر و مادر اش به تحصیل و ازدواج زود هنگام آرزویش را تبدیل به حسرت ساخت.
او میگوید: “از هیچ تلاشی برای پیشرفت دخترم دریغ نمیکنم، برایم دختر و پسر فرقی ندارد و به کلیشههای جامعه هم اهمیت نمیدهم، چون خودم این ضربه را تجربه کردم پس مقابل اش ایستادگی میکنم”.
در گوشۀ دیگر این شهر مهری غفوری، زنی است که چشم امیدش پیشرفت دختران اش است، او نیز مانند دیگر زنان همدورهاش میخواست معلم شود اما به دلیل ازدواج زود هنگام، جنگ و مهاجرت، نشد.
حال او به دخترانش کمک میکند تا مانند خودش بیسواد نباشند؛ مهری میگوید: “در زندگیام از همه چیز دل میزنم اما دختران ام بخاطر آینده و آرزوهای شان باید درس بخوانند “.
تاثیر این حمایتها بر زندگی دخترانی که مادرشان حامی و یارشان هست، قابل مشاهده است.
خدیجه رحیمی جایگاه امروزش را مدیون حمایتهای مادرش میداند و او را یگانه حامی در زندگی خود معرفی میکند و میگوید: “وقتی سال سوم دانشگاه ام بود خانوادهام مجبور به مهاجرت شدند. مادرم برای اولین بار در مقابل تصمیم خانواده ام ایستاد و مانع مهاجرت من شد و من برخلاف باور جامعه و خانواده ام تنها در هرات ماندم و ادامۀ تحصیل دادم “.
دختران زیادی چون خدیجه وجود دارند، الینا کریمی نمونۀ دیگر آن است. به عقیدۀ الینا مادرش تمام زندگی اش را وقف او ساخت تا او را حمایت مالی و معنوی کند.
الینا میگوید: “صنف دهم مکتب بودم و بخاطر ورود به دانشگاه دوست داشتم به لیسۀ خصوصی درس بخوانم اما به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده ام مخالف بودند؛ با تمام این وضعیت مادرم کنارم بود، من شامل مکتب خصوصی شدم و تحصیلم را ادامه دادم “.
با این حال به باور شماری از فعالان حقوق زن، بهبود روزافزون وضعیت زنان در هر جامعهای به خصوص جامعۀ افغانستان نیازمند حمایتهای چند جانبه است.
گزارشگر: بهناز رسولی