عوامل بازدارنده اشتراک زنان در انتخابات
اگر چه مشارکت زنان در انتخابات پارلمانی در گفتمانهای تغییر در این زمینه، پس از سال ۲۰۰۱ میلادی در افغانستان پدیده جدیدی تلقی میشود، اما نگاه اجمالی به زمینه تاریخی و سیاسی نشان میدهد که حضور زنان در عرصه سیاسی، قدمتی قبلتر از سال ۲۰۰۱ میلادی دارد.
حق زنان در انتخاب کردن و انتخاب شدن در قانون اساسی سال ۱۹۶۴ میلادی افغانستان تسجیل شد؛ اما زنان به طور متداوم با محدودیتهایی در اعمال حق انتخاب کردن و انتخاب روبهرو بودهاند. در سال ۱۹۶۵ میلادی در پی ناآرامیهای اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی تا اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی، زنان به طور متناوب کرسیهایی را در پارلمان از آن خود کردند و در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، عضویت این حزب، پیششرط کاندیدشدن مردان و زنان در انتخابات پارلمانی محسوب میشد. در آن زمان و امروز، سؤالات عمدهای که باید مطرح شوند، عبارتاند از: انگیزه زنان در انتخاب کردن و انتخاب شدن در پارلمان چیست؟ و عوامل تسهیل کننده و بازدارندهای که مشارکت سیاسی زنان را تعیین میکنند، کدامها استند؟
انگیزهها و تصمیمگیری زنان در کــُـل، آزادی نسبی فضای اجتماعی و سیاسی برای مشارکت سیاسی زنان در وضعیت پس از سال ۲۰۰۱ میلادی میتواند یکی از مهمترین انگیزهها نه تنها برای زنان مشتاق کسب مقامهای رهبری در سراسر کشور؛ بلکه برای قدرت یا حامیانی پنداشته شود که از سهمیه کرسیهای زنان به نفع خودشان از طریق پشتیبانی از زنانی استفاده میکنند که بعداً طرفدار منافع سیاسی و اقتصادی این حامیان در درون نظام میشوند.
این امر به خصوص در ساحاتی دیده شد که در آن، رقابتها در میان نامزدان مرد وابسته به گروههای رقیب بسیار شدید بود. در این ساحات، زنان مستقل یا زنانی که فاقد شبکه حمایتی بودند، انتخابات را به زنانی باختند که از شبکه حمایتی بهرهمند بودند. انگیزه درونی زنان در تلاش برای کسب مقامهای انتخابی به حیث نمایندهگان پارلمان و شوراهای ولایتی عمدتاً این موارد را در بر میگرفت: اعمال حقوق شهروندیشان به حیث اعضای برابر جامعه، کسب قدرت و اقتدار بیشتر، تأمین منافع مادی و منابع عایداتی بیشتر و نمایندهگی از حوزههای انتخاباتی شان بر اساس تعلقات جغرافیایی، قومی، سیاسی و غیره. روند تصمیمگیری کاندیدان زن در بین زنانی که کارزارهای نسبتاً مستقلی را به پیش میبُردند و زنانی که کارزارهای شان مورد پشتیبانی حامیان قدرت قرار داشت، متفاوت بود.
در رابطه به کاندیدان مستقل، این زنان از آزادی بیشتری در خصوص نحوه پیشبُرد کارزارهای شان و برقراری رابطه با حوزههای انتخاباتی برخوردار بودند؛ زیرا آنها میتوانستند از نفوذ خود استفاده کنند و ائتلافهایی را با سایرین به منظور رسیدن به اهدافشان ایجاد کنند. حوزههای انتخاباتی شامل زنان و مردانی میشوند که در یک گروه اجتماعی یا اجتماعی ـ سیاسی در یک محله یا ساحه مشخص قرار دارند. اگر چه برخی از زنان نامزد در کارزارهای شان فقط بر زنان در ساحات مختلف به خصوص در مناطق روستایی تمرکز کردند؛ اما بعضی دیگر از این کاندیدان یک گروه اجتماعی مشخص نظیر یک طایفه، قبیله یا قوم متمرکز بودند.
مهمترین عامل تسهیل کننده مشارکت زنان در انتخابات پارلمانی، تعهد سیاسی حکومت و حامیان بینالمللی آن میباشد. قانون اساسی افغانستان مشارکت زنان در انتخابات را الزامی و تصریح میکند که زنان دارای سهمیه ۲۷ درصدی در ولسیجرگه و ۵۰ درصدی در مشرانو جرگه و ۲۰ درصدی در شوراهای ولایتی و ولسوالی هستند. نقش تمویل کنندهگان بینالمللی هم در تأکید بر تعهد سیاسی در قبال تأمین مشارکت زنان و هم در فراهمآوری منابع، یک عامل تسهیل کننده مهم دیگر است.
عمدهترین عامل بازدارنده مشارکت سیاسی زنان، فقدان امنیت و نبود ایمنی کافی بوده است. رهبران سیاسی زن به شمول نمایندهگان منتخب پارلمان و شوراها به طور منظم هدف ترورها، آدمرباییها و حملات هراسافگنانه قرار گرفتهاند. طالبان و دیگر گروههای مسلح به راهاندازی تهدیدهای علنی علیه کاندیدان و زنان رأیدهنده و کارمندان زن نهادهای انتخاباتی ادامه دادهاند. اگرچه نبود امنیت باعث بیثباتی بیشتر و شکنندهگی بیشتر جایگاه سیاستمداران زن شده است؛ اما میتوان به این وضعیت به حیث شاخص ترس و هراسی نگاه کرد که مخالفان مشارکت سیاسی زنان از ناحیه افزایش نقش و فعالیت زنان در روندهای تصمیمگیری احساس میکنند. قصور حکومت در ارایه مساعدت امنیتی معقول برای محافظت از رهبران زن و تحقیق در مورد قضایای قتل سیاستمداران و شخصیتهای عامه زن، انگیزه زنان را برای اشتراک در انتخابات به حیث کاندیدا و رأیدهنده به طور قابل ملاحظهای تضعیف میکند.
مخالفان مخفی و علنی مشارکت سیاسی زنان در درون نظام نیز وجود دارند. استفاده یا دقیقتر بگوییم سوء استفاده قدرت و شبکههای حمایتی به شمول مافیای مواد مخدر، جنگ سالاران، زورمندان و دیگر مقامات فاسد از سهمیههای زنان در نظام سیاسی یک عامل بازدارنده جدی دیگر است. استفاده / سوء استفاده از سهمیههای زنان این تصور معمول را به چالش میکشد گرچه در ظاهر ما شاهد حضور زنان در پارلمان هستیم؛ اما در باطن زنانی که کرسیهای انتخابی را از مجاری یادشده به دست میآورند، در پیشبرد دستور کار زنان یا به علت ظرفیت ناکافی در رسیدهگی به این نگرانیها یا به دلیل این که تحت انقیاد قدرت قرار دارند، ناکام میمانند.
یک عامل بازدارنده مهم دیگر، محدودیتهایی بوده که زنان با آنها در رأی دادن به کاندیدان زنی مواجه بودهاند که به باور آنها میتوانستند نیازهایشان را درک و مطرح کنند. این کاندیدان زن اغلباً توسط سایر کاندیدان زن و حامیانشان که از پشتیبانی شبکههای حمایتی و قدرت بهرهمند بودند، به حاشیه رانده شدند. در مجموع، اگرچه چارچوب قانونی و تعهدات سیاسی در رابطه به حق انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان و مردان مساوی و برابر تلقی شده، اما فرصتهایی که زنان از آنها به حیث کاندیدا و رأیدهنده برخوردار بودهاند به مراتب نابرابرتر و محدودتر از فرصتهای مردان بوده است.
در نتیجه میتوان گفت تاریخ سیاسی آشفته افغانستان طی چهار دهه گذشته منتج به بُروز وضعیتهایی شده که در آن، زنان فرصتهای متفاوتی برای ظهور به حیث رهبران منتخب در عرصه سیاسی داشتهاند یا اصلاً از چنین فرصتهایی بیبهره بودهاند.
این دیدگاه و یادداشت موجود، اهمیت قراردادن مشارکت سیاسی زنان را در شرایط مداخلههای دولتسازی لیبرال در نظامهای حکومتداری برخاسته از زد و بندهای سیاسی را برجسته ساخت. این چارچوب، شناخت عمیقی را در مورد انگیزههای اصلی و عوامل تسهیل کننده و بازدارنده مشارکت زنان به حیث کاندیدا، رأیدهنده و عضو انتخابی در روندهای دموکراتیک به دست میدهد.
به منظور رسیدهگی به چالشها و عوامل بازدارنده، این پالیسینامه طرح یک برنامه سیستماتیک به منظور افزایش آگاهی کاندیدان و زنان رأیدهنده از اقتصاد سیاسی حوزههای انتخاباتی و ائتلافسازی، تهیه یک برنامهی جامع امنیتی برای محافظت از رأیدهندهگان، کاندیدان و اعضای حوزههای انتخاباتی، نیاز به برقراری روابط سازنده و آگاه با نخبهگان سیاسی و اقتصادی و ایجاد اصلاحات انتخاباتی جامع به منظور تأمین شفافیت و مؤثریت نظام انتخاباتی را پیشنهاد میکند. این پالیسی نتیجه میگیرد که مشارکت معنادار در روندهای سیاسی دموکراتیک بدین معنا نیست که صرفاً تعداد آرای زنان محاسبه و کاندیدان زن انتخاب شوند، بلکه به معنای تغییراتی است که زنان منتخب میتوانند در راستای بهبود وضعیت حقوقی، سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه ایجاد کنند.
پیشنهادهای مشخص از این قرار است:
افزایش ظرفیت رهبران زن در آگاه شدن از نظام، آشناسازی آنان با تحلیل وضعیت کشور و درک محیط سیاسی و اقتصادی به منظور انجام محاسبات بهتر و ایجاد ائتلافهای صحیح در جهت نیل به موفقیت.
کاندیدان زن به درک درست ائتلافسازی با دیگر گروههای اجتماعی یا اجتماعی – سیاسی به منظور استفاده بهتر از پشتوانه مردمی نیازمند اند. با این حال، بدون داشتن این مهارتها، این خطر وجود دارد که آنها به تأمین منافع سایر گروهها ادامه دهند. همچنین زنان رأیدهنده نیاز دارند که در برنامههای آگاهیرسانی و آموزشی مدنی سهم بگیرند و کارمندان انتخاباتی اطمینان حاصل کنند که آنها از محیط امنی برای دادن آرایشان عاری از فشار یا نفوذ زورمندان و وفادارانشان برخوردار هستند.
نیاز مبرمی به طرح یک برنامه امنیتی مشترک و جامع از سوی نیروهای امنیتی ملی افغانستان به منظور تأمین امنیت کاندیدان و نمایندهگان زن در پارلمان و شوراهای ولسوالی وجود دارد. آنهایی که با خطرات بیشتری روبهرو هستند، باید از این خطرات بالقوه و راههای اجتناب از این خطرات مطلع شوند.
نخبهگان سیاسی و اقتصادی ملی نیاز دارند که اهمیت مشارکت معنادار زنان در روندهای تصمیمگیری و نحوه نفعرسانی عمومی این امر را به طور صریحتری درک کنند. رویکردهای تقابلی در رابطه با نخبهگان سیاسی و اقتصادی باید جایش را به روابط سازنده در میان این نخبگان و رهبران زن در سطوح ملی و محلی تغییر دهد؛ زیرا شمولیت معنادار زنان پیششرط شناسایی نقش نخبهگان سیاسی در روندهای دموکراتیک است.
اصلاحات انتخاباتی به حیث بخش لازم تحکیم مشروعیت انتخابات آینده باید شامل کاربُرد طرزالعملهای شفاف در نظارت بر مصارف کارزارهای انتخاباتی، طرزالعملهای بررسی صلاحیت کاندیدان، راهاندازی برنامههای فراگیر آگاهیرسانی انتخاباتی، نامنویسی رأیدهندهگان و کلیه جوانب روند انتخاباتی شود. شفافیت بیشتر میتواند منجر به مشارکت متوازن و بهتر همهی شهروندان به شمول زنان در انتخابات شود.
منبع: هشت صبح