حکایت زندگی یک زن نظافتچی
دستهایی آبله شده، انگشتان ترک خورده و صورت چروکیدۀ رحیمه نشان دهندۀ رنج و مشقت زیادی است که در طول 50 سال زندگی دیده است .
او که 25 سال از عمرش را در لباسشویی و نظافت خانههای مردم سپری کرده است میگوید در زندگی درد و رنج زیادی کشیده است.
او از تلخیهای زندگی خود چنین حکایت میکند: “مه بیست و پنج سال عمر خود را از جوانی تا حالا در کار سپری کردم و شوهرم معیوب بود و نمیتوانست کارکند. چهار فرزند دارم اما زندگی خود را به تنهایی سپری میکنم “.
میگوید سه فرزندش در ایران هستند و فرزند دیگرش نیز مشکل عصبی دارد.
داستان زندگی رحیمه در همین جا ختم نمیشود او با دشواریهای تلختری مواجه است.
او میگوید: «تاروزی بود درگیر شوهر شل خود بودم و بعد او هم اوضاع عصبی بچه مه خراب شد وبا تمام کاری که میکردم بازم نمیتوانستم کرایه خانه و پول آب و برق را بدم و مجبور بودم که از طرف شب هم مهره بافی کنم ».
گزارشگر: سدینا محدث