شریفه شهاب: هرات را به اجبار ترک کردم
معرفی،تحصیلات و فعالیتها
شريفه شهاب هستم، متولد ولايت بغلان ؛اما از آوان كودكي تا جواني در ولايت كابل بسر بردم ،دوره متوسطه مكتب را در ليسه عايشه دراني ودوره نهائي را از ليسه مريم ولأيت كابل فارغ شدم، نظر به علاقه ودلبستگي كه به اكادمي پوليس داشتم، اکادمی پولیس را انتخاب نمودم و با درجه عالي از hين رشته فارغ شدم كه بنابر مشكلات زمان و بر خوردهاي سليقوي نتوانستم به كارم ادامه بدهم؛ بنا تصميم گرفتم تا در رشته دري تعليم وتربيه ادامه تحصيل نمايم كه بعد از فراغت بسويه ليسانس شامل وظيفه مقدس معلمي در چوكات معارف افغانستان گرديدم، در سالهاي اخير دوره كاريام در كميسيون مستقل حقوق بشر مشغول کار شدم و همزمان در رشته حقوق تحصيلاتم را ادامه دادم مدت بيشتر از ده سال در مكاتب ولايت كابل (ليسه مريم و ليسه صبور شهيد) در ولايت مزار شريف (ليسه شهيد بلخي) ولايت هرات (مكتب آزادي وليسه مهري هروي) مشغول تعليم وتربيه فرزندان عزيز سرزمينم گرديدم. دوره سياه طالباني را كه واقعا از تاريك ترين دورههاي تاريخ است، در ولايت هرات مصروف تدريس بيشتر از دوصد شاگرد دختر و پسر بودم كه با تحمل مشكلات فراوان اما با سعي وتلاش بيدريغ به همكاري تعدادي از دوستانم اين مرحله وحشت و دهشت را نيز تجربه و پشت سر نموديم؛ اما خوشبختانه در آن زمان بيشتر از گذشته جوانان متوجه شدند كه فرصتها را براي كسب دانش نبايد از دست بدهند، درين مدت سعي نمودم در كنّار تدريس مضامين مكتب به تشويق وترغيب نسل جوان براي آزاد زيستن، آزاد انديشيدن، عدالت خواهي، صلح وهمزيستي، برابري وايجاد تغير مثبت در زندگي اجتماعي پرداختم.
شناخت نظامهاي سياسي براي شاگردان در آن عصر يكي از الويتهاي بود كه شاگردان سخت علاقهمند بودند تا به معلومات خويش بيافزايند، كتاب خواني و مقاله نويسي جز از مفردات درسي بود كه علاوه از كتب مكتب شاگردان به آن تشويق ميشدند وخوب به خاطردارم كه از روز هاي تاريخي شاگردان با چه شور وشوق در زير زمينيها تجليل ميكردند وبا خوانش شعر ومقاله احساسات شانرا بيان مينمودند، با استفاده از فرصت همواره ميكوشيدم نسل جوان را براي فراگيري علوم متداول عصر ترغيب نموده و ذهنشان را از محدوديتهاي تنگ بنيادگرايي وتاريك انديشي از هر دريچه كه باشد برهانم واقعا اين وضعيت ناهنجار بالاي روح وروان هريك از شاگردان تاثير منفي بجا ميگذاشت ،اما رويهم رفته آنعده خانوادهها كه علاقمند فراگيري دانش بودند، در همان تاريكي روزنههاي را براي رسيدن به آرزوهاي فرزندان شان جستجو ميكردند و اين وضعيت تا سال١٣٨٠ دوام نمود، اما خوشبختانه من توانستم شگردانم را تا صنفهاي دهم ودوازدهم تدريس نمايم كه بعد از ختم دوره طالبان با سپري نمودن امتحان شامل صنوف بالاتر گرديدند.
در سالهاي بعد از رژيم طالباني دوباره به صفت معلم، آمر ديپارتمنت دري وسر معلم در ليسه مهري هروي ولايت هرات مشغول تدريس شدم، هم زمان با وجود مخالفتهاي دولتمردان وقت به صفت معاون شوراي زنان از سوي زنان نخبه وروشنفكر ولايت هرات انتخاب شدم، در آن زمان حضور زنان خارج از چوكات معارف يك عمل نا جايز وسنت شكني بشمار ميرفت، اما من توانستم با همه مشكلات دست وپنجه نرم كرده وبا عبور از چالشهاي فراوان در جهت گسترش وتوسعه حقوق زنان ودفاع از زنان آسيب پذير فعاليتهاي چشم گيري داشته باشم در واقع انجام فعاليتهاي اجتماعي درآن زمان در تمام عرصهها بسيار محدود ودشوار بود ،بنيادگرايي كاملا بر اذهان مردم مسلط بوده و عقل ومنطق در انحصار خرافات قرار داشت،حاكميت ملكالطوايفي فضاي زندگي اجتماعي براي روشنفكران را هرچه بيشتر تنگ ومحدود ميساخت،دختران اجازه رفتن به مكاتب را بدون بقره وحجابهاي كامل نداشتند وبايد ونبايدها آميخته با رسوم وعنعنات فرسوده مبدل به قانون شده بود كه از سوي حاكمان محلي بر شهروندان تحميل ميشد ،بخصوص زنان از جمله آسيب پذيرترين قشر بودندكه تحت تاثير اين وضعيت ناهنجار قرار داشتند.خانوادهها به فرزندان جوان شان بخصوص براي دختران حق وحقوق قايل نبوده وحتي براي انتخاب رشته دلخواه وياهم ادامه تحصيل انها قادر به تصميم گيري نبودند.
جوانان سخت نياز به همدردي وحمايت داشتند، دختران براي رسيدن به كوچكترين خواستههايشان بايد مشكلات زياد را سپري مينمودند، حق ازدواج براي دختران از جمله حقوق بود كه روزانه به ده ها تن قرباني ميگرفت ،خود سوزي يكي از رائج ترين شكل خودكشي در آن زمان بشمار ميرفت كه دختران وزنان براي نجات از خشونتهاي متداوم ويا ازدواجهاي اجباري وزود رس كه مانع تحصيل وبر آورده شدن آرزوهاي شان ميشد، خود را طعمه حريق مينمودند وهمينطور به شيوههاي مختلف جانهاي شانرا از دست ميدادند،همانطور كه در بالا اشاره شد ،از يكطرف سطح آگاهي وفهم لازم در خانواده ها بسيار پايين بوده واز سوي هم تحت تاثير جامعه سنتي كه گرايش بنيادگرايي وبيشترروايتهاي از خود بافته در ان حكمفرما بودقرار داشتند.ازادي بيان ،ازادي افكار،حتي گشت وگذار افراد روشن تحت كنترول ونظارت تعدادي از قوماندانان محلي به حمايت بادارانشان قرار داشت .سال ١٣٨١ براي من از جمله سالهاي پرتنش بود،- درين سال به نسبت داد خواهي ودفاع از حقوق زنان جوان كه از مرز ايران ردشده بودند و بعد از سوي افراد زورگو وبا نفوذ وادار به ازدواجهاي اجباري با تعدادي از افراد مربوط به گروههاي خودشان شده بودند كه چند تن از ايشان به دليل سركشي از أوامر بزرگان مورد تجاوز جنسي قرار گرفته بودند و بعد از مدت اجساد شان از گوشه وكنار كه بشكل مرموز بقتل رسيده بودندپيدا شدند، همچنان در جريان همين سال دو تن از پسران نوجوان در يكي از مكاتب شهر هرات ازسوي يكي از قوماندانان اسبق كه به صفت معلم تدريس مينمود مورد سوي استفاده جنسي قرار گرفته بود ومن به نسبت شكايت خانوادههاي اين نوجوانان از مقامات مربوط در خواست نمودم،تا همچو افراد بايد از اداره معارف دور ودرضمن مطابق قانون مجازات شوند،كه متاسفانه اين دادخواهي ادامه زندگي در ولايت هرات را برايم دشوار ساخت و يكي از فرزندانم را به شدت مورد ضرب وشتم قرار داده ومرا مورد تهديد قرار دادند وبلاخره مجبورم ساختند تا هرات را ترك كنم.
ترك اجباري هرات وآن هم به خاطر دفاع ازآبرو وعزت خانوادها ومصونيت جاني زنان واطفال واقعا برايم سخت ونگران كننده بود اما ناچار بودم منحيث يك مادر بخاطرامنيت فرزندانم خانه وكاشانهام راترك نمايم .
کارکردها
فعاليت هاي كه علاوه از ماموريت هاي رسمي ام بطور داواطلباته بدون كدام امتياز به منظور انكشاف،رشدوتحقق يافتن حقوق زنان انجام دادم .
– سازماندهي اعتراضات زنان معلم وتعدادي از شاگردان دختر به منظور بازگشايي مكاتب دخترانه – هرات ١٣٧٦
– نشر برنامه زن وجامعه براي نخستين بار در ولايت هرات از طريق تلويزيون در سال ١٣٨١-١٣٨٢در مدت دوره كاري ام كه به صفت معاون شوراي زنان ولايت هرات بودم.
– نشر برنامه آشپزي توسط بانوان از طريق تلويزيون ولايت هرات بوسيله شوراي زنان ١٣٨١-١٣٨٢
– متصدي صفحه شوراي زنان در روز نامه اتفاق اسلام در سالهاي ١٣٨١-١٣٨٢
– مؤسس ورئيس بنياد هماهنگي،عدالت ودفاع از حقوق زنان جلال آباد،هرات،كابل ١٣٨٨-١٣٩٠
– عضو شبكه انسجام نهاد هاي جامعه مدني ولايت هرات١٣٩٢-١٣٩٤.
-عضو رضا كار گروپ داد خواهان شوراي ولايتي هرات ١٣٩٢
– مؤسس ورئيس اتحاديه ملي زنان شاغل افغانستان،كه اين اتحاديه ازمدغم شدن چندين انجمن تشكيل شد.١٣٩٠ هرات
– نشر برنامه زن وجامعه براي اولين از طريق تلويزيون ولايت ننگرهار در سال ١٣٨٢
– ايجاد پنج شوراي زنان به شمول دو انجمن در ولايات شرقي افغانستان ،جلال آباد،كنر،نورستان ولغمان
– كانديد پارلمان در سال ١٣٨٩كه به دليل تخلفات و موجوديت فساد اداري از لست خارج شدم كه درين مورد ثبوت ومدارك به نهادهاي ملي وكميسون هاي مربوطه آرائه شد.
– براه اندازي نخستين برنامه داد خواهي وكنفرانس مطبوعاتي به منظور جلوگيري از قتل هاي مرموز وزنجيره يي در ولايت هرات در سال ١٣٩٠به مناسبت ٢٥نوامبر روز جهاني محو خشونت ،كه بيشتر از ١٤ مورد قتلهاي زنان را درهمان سال در حوالي هرات وحومه شهر توسط خانواده ها صورت گرفته بود.
راه اندازي اعتراضات زنان از طريق اتحاديه ملي زنان شاغل افغانستان در ولايت هرات وكابل به منظور رد شدن قانون منع خشونت از سوي پارلمان در سال ١٣٩٢
دلیل ترک کشور
ميخواهم مختصر درين مورد بگويم كه من در طول دوره كاريام با وجود انبوهي از مشكلات وأنواع چالشها وتهديدات نخواستم يك لحظه از كشورم بيرون باشم هميشه مبارزاتم را در كشور عليه همه نابه سامانيها ونابرابريها ترجيح دادهام واين حقيقت تقريبا به همه دوستانم وهم وطنان عزيزم وبه خصوص به خانمهاي سرزمينم بسيار واضح وآشكار است كه زنده گي من هميشه مملو از حقائق تلخ روزگار ملت ومردم است كه بيشترين وخوبترين سألهاي عمرم را به خدمت آنها سپري نمودم چون ملت افغانستان تشنه خدمات صادقانه ونيازمند دستاني هستند تا دست شانرا با محبت گرفته وراه نجات از خشونت وجنگ را برايشان رهنماي نموده باشند، ومن باور دارم كه جوانان ما اين راه را ادامه ميدهند ومن در هر جاي اين كرهايي خاكي باشم با آنها يكجا هستم وهيچگاه خود را از ايشان جدا احساس نميكنم ،راه انسانهاي مبارز يكي است هرقدر فاصله ها زياد باشد فرق نميكند .
و دليل اينكه من كشور را ترك كردم تقريبا به اكثريت دوستان وعزيزان سرزمينم واضح است بلي فقط ايستاده گي در برابر بي عدالتيها ودفاع از حقوق مظلومين ،فكر ميكنم در چنين مقطع از زمان حيات هر عضو خانواده برايم بسيار مهم بود وآنها هميشه قرباني عدالت خواهي گرديده بودند.
وميخواهم يك نكته را يا آور شوم كه دنيا براي من كره ايي است كه آسمانش يك رنگ دارد وهمينطور انسانها از لحاظ كرامت وحرمت يكي اند وهيچ برتري از ديگري ندارند معيار شناساي انسانها فقط در دانش وبرتري شان در شايستگي وخوب بودن شان است پس همه ما بايد تلاش نمايم تا به اين دايره نزديك تر شويم وفاصلهها را چنان كوتاه بسازيم كه ديگر رنگ،مذهب،زبان،جنسيت،قوم وهيچ چيزي جز انسان بودن در انديشههايمان وجود نداشته باشد .و براي رشد وانكشاف اين انديشه بايد تلاش كرد . وآن وقت است كه ما احساس مصونيت خواهيم كرد .
بلي من فعلا به نسبت مشكلات وچالشهاي كه فرا روي من قرار گرفته بود،مدت است در كشورهندوستان بسر ميبرم ،سرزمين پهناورهندوستان در حال حاضر پناهگاه نسبتا بهتر نسبت به كشور هاي همسايه، براي مهاجرين بوده ميتوانند اما روي هم رفته مهاجرين مقيم هندوستان از لحاظ دسترسي به حقوق شهروندي از جمله حق كأر محروم بوده ومشكلات زيادي را در پيشبرد زندگي روزمره ويا حداقل داشتن سطح زندگي مناسب دارند كه كمتر به اين مشكلات رسيده گي ميشود ،بنا با توجه به اين ملحوظات براي اولين بار (انجمن زنان پناهنده افغان) را باجمعي از بانوان فعال تأسيس نموديم كه بطور داواطلبانه ازين طريق براي زنان مشورههاي حقوقي لازم درمواقع ضرورت آرائه ميگردد وهمكاريهاي لازم براي رهنمايي شان به مراجع حقوقي وقانوني صورت ميگيرد ،در ضمن براي خود كفايي عده از زنان كه خود سر پرست خانواده هستند و مسئوليت خانواده را بدوش دارند، آموزش كأر هاي حرفه ايي وشيوههاي فروش ان درنظر گرفته شده است .تا ازين طريق براي زنان كه نياز به همكاري داشته باشند حد اقل رهنمايي لازم صورت گيرد.
البته بايد گفت كه اين سالها واقعا سالهاي پر بار در زندگيام بود كه من توانستم به حمايت قوي كميسيون حقوق بشر،هيّئت رهبري وهمكاران خوب ،متعهد وگرانقدرم واقعا گامهاي مثمر ومؤثر به منظور تحكيم صلح وثبات در جهت نيل به اهداف والاي حقوق بشري وساختن جامعه عاري از همه خشونتها وبدون تبعيض بگذارم. عاشقانه شب و روز در كنّار هم عليه انواع مظالم واستبداد مبارزه نموديم وبراي زير ساخت ارزشهاي ديموكراسي همچو؛ همديگر پذيري ،ازخود گذري و معيار قرار دادن برتري انسانها به اساس درجه علميت، دانش ورفتار يكسان در برابر همه انسانها ،اين عناوين كه از جمله ارزشهاي لازم زندگي اجتماعي دريك جامعه رو به انكشاف شمرده ميشود ونياز مبرم مراحل گذارنظامهاي ديموكراسي(مردم سالاري) بوده ميتواند، ما براي تحكيم هرچه بيشتر اين ارزشها وحاكميت قانون در جامعه بغرنج كنوني موانع وچالشهاي بزرگ را باهم تجربه مينموديم ، كنّار هم بودن وانجام كأرهاي گروپي وانفرادي وآن هم براي ايجاد تغير مثبت در يك جامعه جنگ زده كه به فقر فرهنگ ودانش مواجه باشد كأر سادهاي نبود،همواره در برابر استكبار،زور وقدرتهايي مافوق كه جرم را سازماندهي ومجرم را حمايت مينمودند بايد مبارزه و مقابله ميكرديم .
روي هم رفته منحيث يك عضو از خانواده حقوق بشر مي خواهم صادقانه بگويم كه اداره كميسيون نسبت به تمام نهادها دولتي وغير دولتي در افغانستان جايگاه خاص داشته وكميسيون با موفقيت توانسته است تا رسالت تاريخي خود را در برابر مردم وملت انجام دهد .
اگر بديده حقيقت واقعيت هاي عيني واتفاقات روزمره را موشگافي كنيم متوجه خواهيم شد،كه حل وفصل صدها قضيه نقض حقوق بشري بطور دوامدار وروزمره در سطح كشور ودفاع از حقوق متضررين وحمايت قانوني توسط همين اداره، ارائه وپيشكش طرحهاي حقوقي وقوانين خاص به منظور بوجود امدن بهبود وضعيت درموارد كه هنوز خاليگاههاي قانوني وجود دارد، زير ساختهاي دولت وإيجاد حكومت داري خوب از جمله فعاليتهاي بوده كه كميسيون با داشتن پرسونل اندك اما صادق ومتعهد بإ تلاش شبان روزي انرا دنبال نموده وبا تطبيق پلانهاي كوتاه مدت ودراز مدت درجهت سمت وسؤ دادن اهداف حقوق بشر ونهادينه ساختن پايههاي بنيادي ان در چوكات قانون تلاش ورزيده است كه نميتوان آنرا ناديده گرفت .هرچند نتايج فعاليتهاي كميسيون در كوتاه مدت به نظر اكثر مردم جامعه ممكن قابل ملاحظه نباشد اما مردم اگاه وقشر با فهمم انرا درك كرده ميتوانند ،در جامعه كه بيش از سه دهه جنگ وحشت وجنايات حقوق بشري جريان داشته وهنوز دامنه جنگ نيابتي وسازمان يافته هر روز بيشتر وگسترده تر ميگردد،نبايد توقع داشت كه يك ويا چند نهاد كوچك با پرسونل اندك وبدون حمايت همه جانبه حكومت بتواند از تمامي مشكلات بدر آيد،
توسعه وانكشاف حقوق بشر وبه خصوص حمايت وانكشاف حقوق زنان وكودكان در سر خط اهداف اين كميسيون قرار دارد .
ومن منحيث عضو همين خانواده توانستم ماموريت خويش را درجهت رسيدن به اين اهداف صادقانه براي ملتم شب وروز در اكثر ولايت أفغنستان انجام دهم .
برای تغییر وضعیت زنان چی باید کرد!
در پاسخ به اين سوْال تان بايد صادقانه بگويم،كه من به تمام مبارزين كه بخاطرپديدههاي زيباي چون (عدالت )عليه تمام نا برابريهاي جامعه خويش قامت برافراشتند،قلم برداشتند وگامي نهادند احترام خاص داشته ودارم اگرسياه بوده و يا سپيد،اگر هندو بوده يا مسيحا اگر گبر ويا يهود،مسلمان ويا نصارا !
راهي هركدامشان مكتب است براي مبارزه وشيوه هاي هاي داد خواهي است براي آموزش وافكار هريكي از مبارزين راه آزادي وعدالت روزنه ايست بسوي روشنايي كه زواياي تاريك زندگي اجتماعي در مجامع پيشرفته امروز از بركت مبارزه انان منور گرديده است ومكتب بشريت آباد از پيكار آنان است؛ وبراي من مشخص عشق وعلاقه ام ،وجدانم واحساسم در برابر انسانيت الگوي خوب بوده ميتواند وهيچ گاه نخواستم پيرو افراد خاص باشم ،چون همه ازاديخواهان را دوست دارم و كرامت انساني برايم زياد ارزش دارد بخصوص آنهاي كه زيبا مي انديشند وبراي انسانيت مي رزمند
اگر بگويم كه در حقيقت اكثريت دوائر دولتي بخصوص نهادهاي امنيتي در ين أواخر به لانه جنايت كاران تبديل شده بود. دور از حقيقت نخواهد بود؛چون در سالهاي اخير كاريام مسئوليت نظارت وبررسي عملكرد بخشهاي نظامي وامنيتي را در سطح زون غرب بدوش داشتم، وهرقدر به عمق قضاياي نقض حقوق بشر فرو ميرفتم دركم از وضعيت كنوني كشورم ومردم بيشتر وفراتر ميشد،شناسايي هويت همچو افراد و وابستگي سياسي اين گروههاي جنايتكار وروند پيگيري جنايات آنها ومعرفي شان به محاكم كأر پيچيده ودشوار بود و من ماموريت داشتم ؛بنا بدون در نظر داشت بايد ونبايدها مسولانه در قبال وظيفه، ملت وهمچنان ارامش خودم هم كه ميشد بايد ماموريت خود را انجام ميدادم.اما قابل تذكر است كه حكومت در تقرري افراد شايسته،مسلكي وصادق در پستهاي كليدي كمتر توجه مينمود وممكن با اجبار سياسي اين جابجاييها صورت ميگرفت ،درجريان نظارت ويافته هايم به حقائق روبرو ميشدم كه واقعا قلب هر انساني با احساس را متاثر ميساخت ونميتوانستم در برابر اين موارد بي تفاوت باشم ، در پيگيري قضاياي سنگين اكثرا با فشارهاي مستقيم ويا غيرمستقيم مواجه ميشدم تا از تعقيب دوسيههاي انان كناره گيري كنم ، اما خوشبختانه هيچ گاهي زير بار اين فشار ها نرفته و گام بگام براي تطبيق قانون به پيش ميرفتم .
مردانی هم بودند در کنار تان برای برابری کار کنند؟
هرچند مردان را كه به حقوق زن به معني واقعي آن باور داشته باشند وآنرا عملا در خانواده هاي خويش تطبيق نمايند در جامعه خويش به ندرت سراغ داريم وحتي ميتوان گفت: اين دسته از مردان مانند گوهرشبچراغ اند،كه در جامعه تاريك انديشان فقط به زره بين ميتوان آنرا شناسايي كرد، با وجود اينكه به نبود همچو مدافعين مواجه هستيم اما نميتوان كه حضوراين عده خاص را ناديده گرفت . نه تنها مردان بلكه زن ومرد در مجموع در كشور ما پرورده سنت وفرهنگ مردسالاري بوده واين سنت از نسلي به نسلي تا امروز ادامه دارد،در جامعه امروزي اكثريت مرداني را ميبينيم كه بنام حقوق زنان تجارت وبزنس براه انداختند وپروژههاي بي شماري را ازين طريق فقط به نفع خودشان كمايي ميكنند ،در حاليكه در حقيقت حقوق زن برايش مفهوم نداشته وهيچ انگيزه درين موارد ندارد ،مثالهاي خوب درين موارد داريم ،حتي ميشود به رئيس جمهور اسبق وياهم به بسياري از اعضاي كابينه ورهبري وهمينطور در سطوح پاينتر اگر نظر انداخته شود متوجه ميشويم ،كه مردان جامعه امروزي ما براي رسيدن به مقامهاي كليدي خوب ياد گرفته كه چطور نقشهاي مدافع حقوق زنان را بازي كنند ،اين سوْال مرا به ياد بررسي قضيه انداخت كه مرد متهم ظاهرآ هميشه داد از حقوق زن ميزد وهمه حرفهايش به همين نكته گره خورده بود وهميشه در جلسات وكنفرانسهاي كه در همچو موارد برگزار ميشد شركت نموده ودر راس يكي از أنجوهاي زنان كأر ميكرد واقعا جالب بود زماني كه قضيه خانوادگي اين مرد مدافع حقوق زن روي ميدان آمد ،ديگر باورم به أكثريت همچو مدافعين كمتر ميشد ويكي از روزها يكي از مسئولين بلند رتبه كه آنهم در راس يكي از نهادهاي معتبر براي همچو مسايل ظاهرا داد ميزد وفرياد ميكرد،به پاي صحبت خانمش نشسته وجمعي از دوستان زن بسيار خودماني دردهاي مشترك را شريك وبه همديگر مشوره ميكرديم تا چطور جلو اين بحران را بگيريم وبه همچو مردان كه قادر اند وتوانمندي آنرا دارند تا با يك چهره دو رول را ادا كنند ،از كدام شيوهها بايد استفاده كرد تا آنها متقاعد گردند كه نخست از همه حق زن را در خانواده خودش رعايت كند بعدا براي زن همسايه وزن جامعه ؛چون درك اين قشر از حقوق زن فقط منفعت شخصي وي بوده ميتواند وهمينطور قضاياي متفاوت درمورد حمايت زنان توسط مردان كه شوهران براي خانمهايشان در صورت اجازه ميدادند كه به وظيفه بروند كه معاش خودش را بايد به آنها بدهند ودر حقيقت آنها به مثابه يك برده مورد استفاده وتحت نظر وكنترول شوهرانشان قرار داشتند واين بهره كشي از نيروي جسمي وفكري زن در جامعه مرد سالاري بوده ميتواند،خوب بياد دارم كه مرد با سواد كافي واز أشخاص با نفوذ خانمش را به دليل مريضي كه داشت وديگر به وظيفه خود ادامه داده نتوانست طلاق ميداد و تصميم گرفته بود با خانم ديگر كه دريكي ازمكاتب معلم بود ازدواج نمايد ،اگربه دقت متوجه شده باشيم آنعده مردان كه اين مسايل را نمي دانند ويا كاملا آگاهي ندارند به مراتب بهتر ازين عده براي زنان شان مهربانتر بوده وبا مسئوليت اداي احترام دارند،به هرصورت بحث روي اين موارد قضايا جاي را نميگيرد تا تحقيقات دقيق ومنظم روي ان صورت نگيرد در سال ١٣٩٠تصميم داشتم روي اين مسايل تحقيقات را از ادرس اتحاديه ملي زنان شاغل انجام دهم وبيشتر از صد مصاحبه با زنان شاغل در عرصه مختلف اجتماعي ،اقتصادي وفرهنگي انجام داديم ؛كه متاسفانه به نسبت مشكلات وقت وكمبود بوديجه كه اين تحقيقات بايد شامل چندين ولايت ميبود موفق نشديم تا آنرا ادامه وبه پايان برسانيم ودر عِوَض كأر يابي براي دختران و زنان جوان را كه فارغين فأكولتههاي مختلف ولايت هرات بودند مورد توجه قرار داديم ،به هر صورت بازهم ميخواهم بصراحت بگويم كه بلي هستند مرداني كه واقعا با بينيش ونگرش واقعيينانه وجهانبيني وسيعي كه از انسانيت و عدالت دارند وحقوق زن را به معني واقعي ان درك نموده اند واين حقوق را به افتخار در خانوادههايشان تطبيق نموده ومينمايند وآن ها از جمله كساني اند كه شعار حقوق زن را در جامعه عملي نموده وخواهند كرد،ونام اين ستاره گان اگر به مرور زنان به راهشان همچنان ادامه بدهند از نظر من درج تاريخ حقوق زنان درافغانستان بايد شود.ما اميد وار هستيم شمار اين عده افتخار آفرينان ومدافعين اصلي حقوق زنان در كشورم روزبروز بيشتر شود تا زنان جوان ونسل آينده در كنّار آنها به مراتب راحت وآسوده خاطر به مبارزه عليه نا برابريها بپردازند ودر آخرين تحليل به سوْال شما در مورد خودم!
دوست ورفيق من در مبارزه عليه تمام نا برابري ها نخست از همه عشق وعلاقهام ودر كنّار ان همسرم شريك زندگيام وشوهر مهربانم بوده است كه هميشه مرا ياري وحمايت نموده و در راه رسيدن به تمام خواسته ها وآرزوهايم مرا تشويق وترغيب نموده است ،واكثرا اتفاق افتاده است كه بخاطر مبارزات من همه اعضاي خانواده ام متضرر وقرباني شدند،من بي نهايت از همسفر زندگي وخانواده ام متشكرم كه هيچگاهي تلخي هاي كامشان را به خاطر من وفعاليت هايم برويم نمي كشند تا سبب پريشاني ام گردد.
گفتنی آخر
اگر خواسته باشيم ريشههاي بي عدالتي وجنايات در كشور خشكانيده شود فقط با عزم قاطع وتعهد گروهي از انسانهاي متعهد با حمايت قوي وضمانتهاي قانوني وهمينطور تحت تاثير نبودن نهادهاي عدلي وقضائي ودر راس داشتن اراده قوي حكومت افغانستان در ين مورد ميتواند اين وضعيت شكننده وناهنجار را محو واز بين برد،كه در شرايط كنوني من فكر ميكنم حل اين معضله محال است چون بي توجهي حكومت در راس ريس جمهور هيچگاه به همچو مسايل ارزش قايل نبوده واز تطبيق قانون بالاي اين افراد كه توسط قانون مجرم شناخته شده هميشه چشم پوشي نموده وبه شكلي از اشكال شانه خالي نموده است ،حتي در بسياري از موارد به وضاحت ديده شده است كه دوسيههاي نسبتي مجرمين در ارتكاب به جرايم سنگين كه در مقامات وپستهاي كليدي قرار داشته اند بنابر ملحوظات مورد نظر حفظ و حتي دوباره اين مجرمين به مناسب وكرسيهايشان تكيه زدند وقويتر از گذشته وبا حمايت غير مشروع به پستهاي بلند ومناسبتر گماشته شدند ،كه اين خود خطرات بيشتر را متوجه جامعه ومردم ساخته ميتواند در نتيجه همه مردم با ديد شفاف از عملكرد حكومت شاهد وگواه وضعيت كنوني بوده ميتواند،افغانستان امروزي با وجوديكه بيشتر از سه دهه جنگ را در حال سپري نمودن است نبايد فراموش كرد كه از بركت همين ارزشهاي ديموكراسي وآگاهي هاي لازم است كه امروزه اپوزيسيون در ميز مذاكره رو در رو باهم وارد بحث ميشوند وزنان ودختران امروز ما ديگر ان زنان ديروز نيستند وزمينه آموزش ،پرورش وفراگيري علوم معاصر كاملا با ديروز تفاوت دارد ،جهانبيني وبينيش اجتماعي جوانان امروز وابسته به تكنالوژي عصربوده وافكار وذهنيت انها بستگي به منطق وقوه فهم شان دارد ،بلي مثل اين تغيیرات،تحولات ديگرگونيهاي زيادي در زندگي اجتماعي مردم وارد گرديده است ،امروزه حضور زنان در تمام عرصهها اگرچه كمرنگ بوده وكافي نيست اما نسبت به ساليان گذشته متفاوت و قابل ديد بوده ميتواند .اما اينكه چگونه اين بحرانهاي كنوني مديريت كنيم ؟كأر ومسوليت اساسي نه تنها هر زن ودختر جوان امروز است بلكه وظيفه ومسوليت تمام أقشار چيز فهم اين جامعه است تا مبارزه وتلاش خود را عليه تمام نابرابريهاي موجوده در هر موقعيت كه هست اغاز كند؛حتي برداشتن يگ گام مثبت براي ايجاد تغيرمؤثرخواهد بود.
بد نيست كه نظر كوتاه به كمكها ومصارف هنگفت جامعه جهاني كه به ميليونها دالر ميرسد وبراي تحقق همين مسايل كه گفتيم به كشور سرازير شد بياندازيم ؛اماچرا اينهمه كمكها نتيجه مثبت را درقبال نداشت ؟حيف وميل شدن اين پولهاي هنگفت ،ضايع شدن وقت وانرژي كه براي انجام پروسه هاي خيالي درنظرگرفته ميشود ؛اما هيچ يك مبتني بر نتيجه نبوده چون مديريت نظارت بر عملكرد اين پروژه هاي مهم كاملا سليقوي وسياسي بوده واين سواليست كه ذهن هر فرد آگاه اين جامعه را مغشوش ساخته ونا باوريها را بر ميزان مقايسه در عملكرد حكومت به صفر تقرب ميسازد،مردم هر عملكرد حكومت را زير نظر داشته ونتائج مثبت ومنفي انرا ميتوانند خوب تحليل نمايند،بزرگترين چالش امروزي نبود امنيت است كه دامنه جنگ هر روز بيشتراز گذشته گسترده تر ميشود و نا أمني ميتواند تمام فعاليت ها را مختل وحتي متوقف بسازد، آيا در نبود صلح وامنيت عدالت ميسر خواهد بود؟ واگر هم حكومت ميخواهد با اين در آمد هنگفت وبيشمارصلح را به قيمت جنگ كمايي كند بازهم اگر مديريت درست باشد نتيجه مثبت خواهد بود، پس معلوم ميشود كه كأر صادقانه ارگانهاي اقليت،فعاليت نهادهاي مدني ،ملي وبين المللي تحت تاثير حمايت صادقانه ومتعهدانه دولتمردان بزرگ در راس ريس جمهورقرار ميگيرد تا روند كاري پروسههاي مثمر به كندي پيش برود، ودر نتيجه اين عملكرد نا مطلوب دولت ،نه تنها صلح بوجود نميايد بلكه مليون ها انسان قرباني صلح وعدالت ميشود وجان هزارها انسان تا نهائي شدن هر پروسه باز هم گرفته خواهد شد،وما همه روزه شاهد رويدادهاي هستيم كه روح هر افغان متاثر از آنست،سوْالهاي زيادي است كه هنوز جواب قناعت بخش برايشان دريافت نشده از جمله ميتوان به پيوستن گروپهاي مخالف كه سالهاست خون مردم بيچاره ما را أعم از زن ومرد ريخته اند، موجوديت بيشتر از يك مليون زن بيوه گواه جنايات انجام يافته ديروز ايست كه نسل امروز انرا فراموش نخواهند كرد ،آيا موجوديت تبهكاران ودهشت آفرينان مانع عدالت نخواهند بود در حاليكه هركدام ازين جنايت كاران با سكه هاي دو رو نقش بازي ميكنند وخاك به چشم نسل امروزي مي پاشند ،از يكطرف با پروسه صلح مي پيوندند واز سوي ديگر سازماندهي قتل ودهشت را بدوش دارند . پس لازم وضروري مي پندارم ،كه جوانان باهمت وبادرآيد باشايستگي وحس وطندوستي كه دارند براي ساختن اين سرزمين ونهادينه شدن حقوق بشري شان وتمام ارزشهاي انساني در هر موقعيت كه هستند ودر هر عرصه كه دسترسي دارند از همان نكته آغازگر يك تغير مثبت باشند ،حتي برداشتن يك گام در شرايط فعلي قابل قدر است ،و چه نيكو خواهدبود،كه جوانان ما نخست ازهمه به خود سازي پرداخته وبراي رهسپار شدن به سرمنزل مقصود ملبس به دانش كافي تعهد ،صداقت ،از خود گذري وهمديگر پذيري بوده وبعد اماده پيكار به جنگ ديو دد يعني (نابرابريها ) آنوقت من مطمينم كه تلاشهاي جوان مبارز اين مرز وبوم براي عدالت خواهي به موفقيت مي انجامد.
راهتان سبز وپررهرو جوانان بيدار وباهمت ،آينده سازان فرداي بهتر!
مصاحبه کننده : نسیمه همدرد