الهه ساحل: زندگی چیزی جز تلاش و تجربه نیست

«همواره در عکاسی تلاش کرده‌ام که بهترین لحظات راثبت کنم و هر کادری که می‌بندم دوست دارم بهترین کارم باشد و قوی ترین روایت را داشته باشد اگر چه چند عکس من بخاطر روایت زیبایی که از وضعیت زنان و کودکان داشته تا حالا در رقابت‌های مختلف برایم دست آورد داشته است اما هنوز به آنچه می‌خواهم دست نیافته‌ام زیرا باور دارم که راه دراز است و من نو سفر، ولی در تلاش هستم بهترین وصادق ترین روایت را از وضعیت و شرایط زن امروز برای نسل‌های بعد از خود ثبت کنم».

این بار سراغ بانوی عکاسی رفتیم که عکاسی را آگاهانه انتخاب کرده و حرفه‌ای به کارش ادامه می‌دهد.

پرسش: خوب است پیش از این که به سراغ سوال‌ها برویم، اول یک معرفی کوتاه از خودت توسط خودت داشته باشیم، چون بدون شک هرکسی از چشم خود، خود و جهان خود را طور دیگری می‌بینید.

پاسخ: الهه ساحل نام دارم از پدر و مادر هراتی، اما در کابل به دنیا آمدم. دوران تعلیم و تربیه را در بحرانی ترین دوران تاریخ افغانستان زیرسلطه حکومت طالبانی تا مقطع متوسطه در کورس‌های خانگی فراگرفتم و دوره لیسه را در لیسه مهری هروی فراگرفته و فارغ شدم. برای ادامه تحصیل رشتهِ زبان و ادبیات فارسی را برگزیدم و در سال ۱۳۸۸ از دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرات لیسانس گرفتم. بعد از زمان طالبان عضو فعال انجمن ادبی هرات شدم و در حلقه‌های فرهنگی و نشست‌های ادبی شرکت می‌کردم. در زمانی که طالبان برافغانستان حکومت می‌کردند و فضای کار فرهنگی و تحصیلی عملا وجود نداشت ، کتاب و نوشتن یار و مونس تنهایی‌هایم بود مدتی بعد از رفتن طالبان و ایجاد فضای مناسب برای حضور ، با رادیوی مستقل زنان ( رادیو سحر- سال ۲۰۰۳)  کار ژورنالیزم میدانی را با عشق آغاز کردم و با این کار همان شد که دراین رشته تا کنون فعالیت می‌کنم. فعالیت رسانه‌ای به عنوان یک دختر جوان در سال‌های پسا طالبانی کار ساده‌ای نبود اما من به راهم ادامه دادم و با گروهی از خبرنگاران، نهادی را به نام «خانه‌ی ژورنالیستان» بنیاد گذاشتیم. این نهاد به کانون گفت‌گوهای مهم فرهنگی در هرات مبدل شد از جلسات مهم آموزشی تا ایجاد فرصت‌های شغلی و همکاری دوشادوش همه خبرنگاران با همدیگر… فعالیت بعدی پایه گذاری مرکز فرهنگی دیگری به نام «بنیاد اندیشه‌های جوان» بود این نهاد، در راستای انکشاف امور اجتماعی، آموزشی و فرهنگی جوانان فعالیت می‌کرد. بعدا کار با مطبوعات و رسانه‌ها را با کلید گروپ و رادیو خبری تحلیلی “مردم” تا سال ۲۰۱۵ ادامه دادم . دوسال در موسسه ندای زن به عنوان مسول بخش مطبوعاتی و رسانه‌ای مشغول به فعالیت بودم  در تمامی این سال‌ها  با جمعی از فعالان مدنی در نشست‌های جامعه مدنی و حقوق بشر در هرات برای حقوق برابر زنان دادخواهی کردیم و از سوی برای دریافت اطلاعات دقیق تر و بروز تردر عرصه ژورنالیزم و رسانه‌ها دربرنامه‌های آموزشی نهاد‌های معتبر اشتراک نمودم.

 British Council Afghanistan, BBC, IWPR, VWO, NED, AIRMS

شوق گرفتن عکس از آوان کودکی و نوجوانی در من شکل یافته بود ولی کار حرفه‌ای را دراین زمینه از سال ۲۰۱۳ آغاز کردم و دراین بخش تواستم در چندین جشنوار ه ملی و محلی ونمایشگاه بین المللی اشتراک نمایم در بیشتر این جشنواره‌ها مقام‌های اول و دوم را کسب نمودم، از مهم ترین این همه می‌توانم از نمایشگاه مشترک  عکس در ولایت هرات و شهر کانسل بلافس امریکا یاد کنم که از سوی کمیته خواهر خوانده‌گی در ولایت هرات راه اندازی شده بود و من ۶ قطعه عکس درآن به نمایش گذاشتم .سرودن و نوشتن و سیاه مشق کردن از رفیق‌های دوران نوجوانی من هستند . سرودن از نابرابری‌ها و رسیدن به عدالت و جامعه‌ای بدون تبعیض شاید گوشه‌ای از آنچه من می‌خواهم با زبان شاعرانه بیان کنم است . اشعارم در کتاب‌های مختلفی به چاپ رسیده است که مهم ترین آنها «حق با تمام دروغ هاست» که اولین و ابتدایی ترین شعرهایم با مجموعه از دختران انجمن ادبی هرات در آغازین سال‌های بعداز طالبان به چاپ رسید در کتاب« اینجا چهار شنبه است » ،«کتاب صلح » نیز اشعارم به چاپ رسیده است  .مجموعه شعری  خودم به نام «خوشبختی رنگ زردی دارد » نیز شعرهای سروده شده من که بین سال‌های دهه هشتاد سروده شده را در خود جا داده است . ببخشید اگر کمی طولانی شد من خیلی تلاش کردم خلاصه کنم اما گویا نشد با همه این اوصاف الهه یعنی  تلاش، کوشش ، انرژی و کار این چهار ضلع مربع زنده گی من است .

پرسش: تا جایی که می‌دانم الهه ساحل با شعر شروع کرد و یک مجموعه بیرون داد، الهه فیلم ساخت، کار خبری و رسانه‌یی کرد و حالا هم دیده می‌شود عکاسی می‌کند، بگو این مربع چگونه ساخته شده و تجربه‌هایت از این کارهای متفاوت چگونه بود؟

پاسخ: می‌خواهم اول به این نکته اشاره کنم که هر انسانی برای بیان جهان بینی‌اش باید اولا متعهد باشد  به خودش و جامعه‌اش و بعدا تلاش کند بهترین راه را برای بیان جهان‌بینی‌اش انتخاب کند این مربع که شما از آن نام می‌گیرید بازتاب دهنده الهه ساحل امروزی است .که براساس تجربه دیروز و تلاش امروز می‌خواهد فردا را براساس اهداف  بزرگ امروزش بسازد .شاید اگر این مربع رقم نمی‌خورد من جای دیگر بودم و امروز این گونه که هستم نبودم. شعر سرودم که زبان نسل خود باشم ، به تصویر کشیدم که توانسته باشم روایت تلخ زنان کشورم را ثبت کنم، گزارش کردم تا جهان را از توانمندی ،استعداد زنان و دختران سرزمینم آگاه بسازم و حالا همه این‌ها را در یک کادر جا داده ام . زبان ، روایت و تصویر  این همه یعنی عکاسی . البته هر کدام از این ضلع‌ها در جای، شرایط و زمانش تجربه‌های فراوانی را برایم به ارمغان آورد.روزی که همه درب‌ها بسته بود و ابری سیاه بر آسمان هرات سایه افگنده بود – مراد زمان حکومت طالبان-  شعر بهترین و کار آمد ترین بود برای این که خود را بشناسم . من با شعر به سراغ خودم رفتم و عشق را تجربه کردم و بودن را  کمی این سو ترو با ایجاد فضا ، کار با رسانه‌های محلی را به تجربه نشستم زمانیکه من کار بارسانه محلی سحر را در سال ۱۳۸۳ آغاز کردم  کمتر خبرنگار خانم جرات کار در فضای رسانه‌ای را داشت. حتی سال‌های بعد نیز لیسانسه‌ها ژورنالیزم راه شان را به مکاتب هرات باز کردند ومعلمی را برگزیدند.اما من ایستاده‌گی کردم وبی وقفه برای برابری و تغییر شرایط برای زنان و دختران هم نسل خود تلاش کردم حالا که شرایط برایم خیلی فراهم تر از سال‌های قبل است چه خوش که با تجربه بر گذشته بتوانم از دریچه دوربینم توجه جهان را به شرایط زنان و دختران کشورم معطوف کنم . توجهی که ممکن است دراین سال‌ها کمرنگ تر از قبل به چشم بیاید.

پرسش: حالا که سخن از این چهار تجربه متفاوت شد، الهه در شعر، فیلم سازی و عکاسی چه چیزهایی گفت؟ چه چیزهای را نشد بگوید و در کل آیا در هر کدام این‌ها دنبال حرف‌هایی جداگانه‌یی برای گفتن بود/ است؟

پاسخ: همانطوری که در پرسش قبلی اشاره کردم در شعر تلاشم بر این بود که روایتی از درون  داشته باشم؛  خود زنانه‌ام ، خود آشفته‌ام و خود عاشقم که همواره برایش گفته بودند جنس دومی ، نمی‌توانی و نتوانسته‌ای. اما در فیلم سازی زیاد متمرکز و جدی نبودم اگر چه در همان دو ، سه فیلم کوتاه که ساختم  توانستم جوایز و مقام‌های نیز کسب کنم اما روایت همانی بود که ذکر کردم تلاش برای عینی کردن همان روایت  درونی ، اما در عکاسی فکر می‌کنم غالب‌تر  هستم ومی‌توانم حرف اول و آخر همه نگفته‌هایم را ثبت کرده و روایت کنم . دراین سال‌ها تلاش زیادی انجام دادم که به همه چیزها که به آن‌ها ایمان و باور دارم برسم و برای رسیدن به یک جامعه برابر و پویا  مبارزه کنم .اما این همه به گفته فروغ فرخ زاد « در دنیایی که تا چشم کار می‌کند دیوار است و جیره بندی آفتاب است و قعطی فرصت و اختناق و اسارت است .»  به ساده‌گی میسر نخواهد شد . اما من تلاشم را بی‌وقفه انجام دادم و خواهم داد .

پرسش: طبیعی است که در هر هنری یک تجربه جداگانه‌ای را مواجه می‌شویم و گاهی با یکی از آن‌ها راحت تر کنار می‌آییم، خودت با کدام یکی از کارهایت بیشتر احساس خودمانی داشتی یا داری؟

پاسخ: شعر دست مرا گرفت و مرا با خودم به میان واژه‌ها و تصویرها و صداها و حرف‌ها برد ، شعر عشق را برایم معنی کرد و عصیان را و زیر گوشم نجوا کرد که « و عشق و میل و نفرت و دردم  را ،  در غربت شبانه قبرستان ،‌موشی به نام مرگ جویده ست ». من با زنده‌گی توسط شعر آشنا شدم و سرودن برایم زنده‌گی کردن است . اما در کنارش حالا تلفیقی اززبان و تصویر مرا بیشتر و عمیق تر کرده است  با روایت کردن پلشتی‌ها و زشتی‌های سرنوشت زنان سرزمینم می‌خواهم خیلی واقع بینانه‌تر و حقیقی تر از قبل تاریخ را آن گونه که هست ثبت کنم .

پرسش: همان گونه که در پرسش نخست مطرح کردم یک بخش کار‌ات شعر گفتن بود، کمی بیشتر در مورد شعرهایت بگو چون گام نخست تجربه‌ات از دنیای هنر و ادبیات بود، در شعرهایت بیشتر دنبال چه گفتن بودی؟ و حالا هم شعر می‌‌گویی؟

   پاسخ: یقین دارم شما هم با من هم عقیده هستید که شعر تجلی درون شاعر است و این تجلی از کلیت شخصیت و تیپ شاعر سرچشمه می‌گیرد و من آدمی هستم به شدت فعال و پر انرژی و این ناخواسته بر روایت شعرم تاثیر بسزایی دارد .گرچه تلاش می‌کنم این جوش و خروش زیاد در سطح زبانم جاری نشود  اما شعر زاده شاعر است و متاثر از احوالات شاعر. بیشتر قالبی که خودم را راحت احساس می‌کنم سپید است و از آن راحت‌تر، طرح است که مرا همراهی می‌کند تجربه موزون سرایی را داشته‌ام اما نمی‌دانم چرا هر زمانی که به آن‌ها مراجعه کردم حس داشتن فرزند ناتنی بر من دست داد  همین حالا هم شعر می‌سرایم و تلاش می‌کنم تاآخر دهه نود میلادی دومین مجموعه شعرم را به چاپ  برسانم.

پرسش: رابطه‌ات با دنیای شعر و شاعران امروز به خصوص خانم‌ها چگونه است؟ فکر می‌کنی آن گونه که باید بسرایند و حرف دل خود را بگویند، می‌گویند؟

   پاسخ: شاعران امروز هرات هم صنفی‌هایم در دانشگاه بودند و یا هم رفیق‌های که تجربه مشترکی باهم داریم از دادخواهی‌ها برای برابری و عدالت  تا همفکری برای ایجاد تغییر اما فکر می‌کنم هیج کس دیگر حاضر نیست حرف دلش را بگوید به گمانم هم تصمیم گرفتند دیگر نسرایند .شاید.

پرسش: در شعر امروز اگر جای چند چیزی را خالی ببینی، چی چیزهایی است؟

پاسخ: فکر می‌کنم در این برهه از زمان شعر‌های سروده شده در هر قالب و سبک و سیالی  تجربه مشترک را کم دارد تجربه مشترکی که از یک نواختی شرایط زنده‌گی  شاعران باید  سرچشمه بگیرد گویا هر شاعری در هاله‌ی  ذهنی که برایش ساخته سیر می‌کند هیچ گونه وجه مشتری وجود ندارد به پیمانه‌ای که بشود روزی زیر یک مجموعه و به عنوان مانیفیست این برهه زمانی از آن یاد کرد. شاید این همه متاثر از شرایط  بی‌ثبات اجتماعی ما باشد اما امیدوارم که زود‌تر ازا ین برهه زمانی بدر آئیم و شرایط ادبی بهتری را رقم زنیم .

پرسش: از تجربه عکاسی‌ات اگر بپرسیم، آیا تا به حال بهترین عکس خود را گرفتی؟ اگر گرفتی چی است و اگر نگرفتی دقیقا چه چیزی را تصور می‌کنی که روزی شکار کنی و بهترین کار عکاسی‌ات شمرده شود؟

پاسخ: همواره در عکاسی تلاش کرده‌ام که بهترین لحظات راثبت کنم و هر کادری که می‌بندم دوست دارم بهترین کارم باشد و قوی ترین روایت را داشته باشد اگر چه چند عکس من بخاطر روایت زیبایی که از وضعیت زنان و کودکان داشته تا حالا در رقابت‌های مختلف برایم دست آورد داشته است اما هنوز به آنچه می‌خواهم دست نیافته‌ام زیرا باور دارم که راه دراز است و من نو سفر، ولی در تلاش هستم بهترین وصادق ترین روایت را از وضعیت و شرایط زن امروز برای نسل‌های بعد از خود ثبت کنم .

پرسش: وقتی سخن از تجربه می‌شود در جغرافیای به نام افغانستان مشخص است که تجربه یک خانم با یک مرد در زمینه کار میدانی در هر عرصه متفاوت می‌باشد، تجربه خودت چی را می‌گوید؟ آیا این تفاوت توام با دشواری است یا نه؟ اگر هست، چی است؟

پاسخ: به نکته خوبی اشاره کردید تجربه نشان داده است که  در جغرافیای به نام افغانستان هر کاری چه ارزشی و هنری چه پروژه‌ای و مقطعی برای همه با چالش‌های اجتماعی سیاسی و اقتصادی و امنیتی همراه بوده است. اما برای زنان فکر کنید همه مشکلات و چالش‌ها ضرب در هزار شود  چالش زنان از خانه شروع می‌شود از پدر و مادر و برادر و شوهر بعد همسایه و هم محله‌ای و خلاصه این که زنان درهر مقطع و شرایطی باید اول با مشکلات مبارزه کنند  که  برابری شان را ثابت کند سپس به کار و هدف و دستاوردهایش فکر کند منظورم از این همه اینست که زنان اول باید در هر کاری به خانواده مردم و  جامعه  بفهماند که می‌تواند و این حق اجتماعی آنهاست نه امتیازی که باید داده شود. دشواری عظیم زنان از همین نقطه شروع می‌شود خیلی از زنها مجبور شدند در همین مرحله  بمانند و خیلی‌ها هم تلاش کردند و مبارزه تا از همین خطوطی که سنت یا خرافه گفته می‌شود بگذرند من هم بدون شک جدای از این ساختار کلان نیستم . تلاش کردم تلاش می‌کنم و متیقن هستم که باید برای سال‌های متمادی تلاش کنم اینجا به خاطری که می‌دانم همه هم نسل وفصلانم و تمامی مخاطبین شما این چالش‌ها را می‌دانند و خیلی وقت‌ها تجربه کردند از ذکر مجدد آن پرهیز می‌کنم . زن عکاس  نیز مستثنا نیست و مشکلات اجتماعی و امنیتی خودش را دارد  از نبود مصئونیت شغلی تا حمایت‌های شغلی از جانب دولت  و نهاد‌های حامی تا سر وکله زدن با اتفاقات روزمره همه این ها نشان از یک معضل کلان دارد که این سرزمین هنوز نیاز به آگاهی‌دهی و ایجاد تغییر در رفتار ها، گفتارها و افکار ها دارد نیاز مبرمی که فکر می‌کنم خیلی زمان خواهد برد تا رفع شود.

پرسش: به حیث کسی که در زمینه‌های مختلف کار کرده ای فکر می‌کنی مشکلات عمده‌ای که یک مانع بزرگ سر راه رشد زنان بوده چی بوده و اگر خودت مواجه شدی بد نمی شود که تجربه‌ات برای گذر از آن را با ما شریک بسازی.

پاسخ: مشکلات در بین همه زنان چنان چه در بالا هم کوتاه اشاره کردم مشترک است .بزرگ ترین مشکل زنان بنظرم نبود یک حامی یا نهاد حمایت کننده است. خوب!  براساس آنچه در بالا گفتم یک خانم مبارزه را شروع کرد و با چالش خانواد ه‌گی و یا محیطی مواجه شد. کدام نهاد و موسسه و ریاست دولتی حامی است ؟  متاسفانه هیچ نهادی در حالیکه زنان در هر جایگاه اجتماعی که هستند به همه انواع خشونت  تن می‌دهند  و سکوت می‌کنند  زیرا که  نه مرکزی یا نهادی یا جای برای حمایت واقعی شان وجود دارد. دولت و حامیان خارجی دولت  دراین همه سال نتوانسته اند آنچه که باید انجام دهند را فراهم آورند و من تنها روی همین موضوع تاکید می‌کنم چون فکر می‌کنم می‌تواند مهم ترین باشد  شاید مخاطبین شما بگویند امنیت هم خیلی مهم است اما امروزه مرد جامعه ما هم از فقدان امنیت رنج می‌برد تاجرما هم، سیاست مدار ما هم و حتی نیروهای امنیتی ما هم پس من فقط روی حامی واقعی زنان تاکید دارم . موارد دیگری هم هست که می‌شود فقط نام بگیرم این که زنان در بین خودشان باید به یک وحدت بیشتری برسند و تلاش کنند هر تلاش و فعالیت شان بر اساس دانش شان استوار باشد و موارد دیگری که از حوصله این گفتگو خارج است .

پرسش: ما از زن‌هایی که یک دوره‌ای تجربه کار در این فضای – بخواهی نخواهی – دشوار را تجربه کرده اند می‌خواهیم برای آن‌هایی که گام در این راستا می‌مانند چیزهایی بگوید، خودت چی گفتنی داری؟

پاسخ: باید بگویم کتاب بخوانند، کتاب بخوانند و کتاب بخوانند بعدا تلاش کنند و تجربه زندگی، چیزی جز تجربه کردن و تلاش کردن نیست .

مصاحبه کننده: نسیمه همدرد 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا