آن زن سیاه است: نگاهی به نمایشگاه پرستو فروهر
پرستو فروهر در سال ۱۳۴۱ در شهر تهران متولد شد. او فرزند پروانه اسکندری و داریوش فروهر است. پدر و مادر او از فعالان سیاسی مهم زمان خود بودند. او پس از کشته شدن پدر و مادرش در پاییز ۱۳۷۷ به آلمان مهاجرت کرد.
در فاصله سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران در رشته هنر تحصیل کرد و کارشناسی ارشد خود در رشته هنر را در سال ۱۳۷۲ از دانشگاه هنر اوفنباخ آلمان دریافت کرد.
در طی سالهای مهاجرت به فعالیت هنری خود ادامه داده و آثار خود را در قالب نمایشگاههای اختصاصی و گروهی در شهرهای مختلف دنیا به نمایش گذاشته است.
هنر برای پرستو فروهر روند شناسایی٬ بازنگری و به چالش کشیدن محیط شخصی و جامعه است. آثار او معمولا در قالب چیدمان، عکس یا طراحی دیجیتال، مخاطب را در شرایطی قرار میدهد که با سوال و دغدغه هنرمند مواجه شود. سیاست، هویت، جنسیت و هنر و نقش آن در جامعه امروزی را دستمایه اصلی آثار او است.
نمایشگاه اخیر او در “کنسهال گوپیینگن”٬ در شهر گوپیینگن آلمان٬ شامل مجموعهای از آثار جدید و قدیمی او در قالب عکس و طراحی دیجیتال است.
او درباره این نمایشگاه میگوید: “ترجمهی لفظی عنوان نمایشگاه “به نشان نقش و نگار” است. نقش و نگار را ترجمه “اورنمنت” گذاشتم که در این نمایشگاه و نیز در بسیاری از کارهای هنری من، نقش اساسی دارد، هم به لحاظ شکلی و هم از منظر محتوایی. انباشت نقش و نگار در کارهای من سبب میشود که پروسهی دیدن و ادراک بصری اثر با پیچیدگی همراه باشد. مخاطب با تصویرهای چندلایهای روبرو میشود که از او دقت و حساسیت در دیدن میطلبند.”
جذابیت بصری در لایهی بیرونی اثر اغلب در تضاد با روایتهایی قرار دارد که در نگاه دوم و دقیقتر دیده میشوند. به این ترتیب میان لایههای گوناگون یک اثر، تنش و تضادی نهفته است که به مخاطب منتقل میشود و او را درگیر میکند.
به نظر میرسد همین پروسه محور اصلی نمایشگاه باشد. نحوه خوانش اثر توسط مخاطب و جدایی او از پیش فرضهایش درباره سوژه، هدف هنرمند از تولید آثاری چنین پیچیده است. در واقع، بیننده روند دیدن و ادراک بصری را در خود واکاوی کند.
“مخاطب با این پرسشها مواجه میشود که چه میبیند؟ چه تفاوت ادراکی میان نگاه اول و نگاه دوم (دقیق) او وجود دارد؟ خود را به کدامیک میسپارد و چرا؟ این درگیر شدن با روند ادراک بصری در واقع مانند یک آینه است که اثر هنری در برابر مخاطب قرار میدهد.”
ایده مثل درخت از اینجا و آنجا شاخه میدهد
پرستو فروهر، تجربه زیسته و حساسیت های فردی و اجتماعی خود را دستمایه ایدههای هنری قرار میدهد. او با طراحی مداوم٬ ایدهها را میپروراند و شکل میدهد؛ فکر کردن به زبان تصویر.
“ایده مثل درخت از اینجا و آنجا شاخه میدهد و کم کم عینیت و مادیت پیدا میکند، تصویر میسازد.”
در این روند، با متنهای ادبی و تئوری نیز همراه میشود تا این تفکر تصویری را با این متنها در رابطهای بده بستانی بسنجد. بدین ترتیب جریان سیال ذهنی، در روند اندیشیدن تصویری و مطالعه متنی، کم کم شکل نهایی و جسمیت خود را پیدا میکند و به چیدمان، تابلو، عکس یا کاغذ دیواری بدل میشود.
علفزار سبز است، آسمان آبی و او سیاه
آثار ارایه شده در نمایشگاه اخیرِ٬ مجموعه آثاری دیداری هستند و همه ادراک بیننده با تجربه دیدن صورت می گیرد.
به گفته فروهر: “این تمرکز بر فعل دیدن و پرداختن به بغرنج ادراک از راه نگاه کردن، بازتاب درک و حس من از شرایط زمانه است.”
اولین اثری که با ورود به سالن نمایشگاه دیده میشود٬ یک کاغذدیواری است با ابعاد پانزده در سه و نیم متر با نقش و نگاری پیچیده. اجزای اصلی این طرح پیچیده چشمها هستند. انبوه چشمهایی که خیره شدهاند، میبینند، میپایند، یا نگاه برمیگیرند و گاه هم میگریند. معمولا این اثر هنری است که از سوی بیننده دیده میشود. اما گویی این بار این اثر است که به بیننده مینگرد و او را در موقعیت دیده شدن قرار میدهد. انگار از او انتظاری دارد یا دست کم او را به نوعی گفتگو یا مکاشفه دعوت می کند.
یکی دیگر از آثار این نمایشگاه مجموعه عکسی است با عنوان “علفزار سبز است، آسمان آبی و او سیاه”. “او” البته در عنوان آلمانی ضمیر مونث است؛ آن زن سیاه است. فروهر این عکسها را در طی یک بورس اقامتی در شهر کوچکی در سوییس کار کردهاست. تضاد این محیط زیبا امن و متمول که گویی قرنهاست هیچ انقطاعی در آن رخ نداده٬ با اوج گیری جنگ و کشتار در سوریه در زمان اقامت هنرمند٬ دستمایه خلق این اثر شده است.
“مواجه بودم با دو شرایط که به یک دنیا تعلق ندارند و درک انسان از واقعیت را دچار بحران اساسی میکنند. مجموعهی عکس را در چنین حال و هوایی کار کردم.»”
در همه عکسها موجودی سراپا پوشیده را در محیطی اشباع از زیبایی و طراوت میبینیم. مکانها اغلب نشانههایی از غرب دارند. «او» محو و فرار است و در اغلب عکسها پشت به بیننده کرده است. هیچ چیز از او نمیبینیم مگر حالت و حرکت و پوشیدگی پیکرش در چین و شکن چادر. “او” فیگوری است که به شکل واضحی با محیط اطرافش تفاوت دارد. حضورش گاهی مثل لکه سیاهی ست، گاهی مثل سایه یا توهم و گاهی یادآور یک روایت.
فروهر می گوید: “میخواستم از غریبه بودن او با محیط و از امتناع او از بازنمایی خود٬ تصویرهایی بسازم که یکسویه و سرراست نباشند و رمز و راز خود را آرام آرام بازگو کنند.”
منبع: بی بی سی فارسی