حمیرا قادری: در تمام آثارم به جنسیتم وفادار بوده ام
“نویسندهی نیستم که برای نوشتن به تخیل پناه ببرم، به نظر من دنیای شرق به ویژه افغانستان به اندازهی کافی، قصه و سوژه برای گفتن دارد. اما من به بازتولید زن سنتی افغانستان نمیپردازم و آب به آسیاب زن ستیزی و مرد ستایی نمیریزم” . اینها گوشهی از صحبتهای حمیرا قادری دکترای ادبیات فارسی دری و نویسندهی شش کتاب از جمله: مجموعهی داستانهای کوتاهِ گوشوارهی انیس و رمان نقره دختر دریای کابل است.
این پرسش و پاسخ میان حمیرا قادری و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دری حاصل یک ویدیو کنفرانس در دانشگاه هرات است.
پرسش: چرا داستاننویسی را با داستان کوتاه آغاز کردید؟
پاسخ: داستان کوتاه فضایش با رمان متفاوت است، در داستان کوتاه باید بیشترین نشانهها داده شود و کمترین حادثهها تعریف شود، به همین دلیل کسی که داستاننویسی را با داستان کوتاه آغاز میکند، رماننویسی برایش آسان میشود و بر عکس؛ کسی که با رمان آغاز میکند داستان کوتاه برایش مشکل میشود.
نقره دختر دریای کابل اولین رمان من است و فضای این رمان یک فضای تاریخی-اجتماعی است که بیشتر بر محوریت زنان میچرخد، اما به هیچوجه به مفهوم برتربینی جنسیتی نیست. فکر میکنم که تاریخ نیاز داشت در مورد شرایط افغانستان در دورههای مختلف کنجکاوی داشته باشد که نقره دختر دریای کابل؛ تاریخ را از دیدگاه زنان آشپزخانهی ارگ سلطنتی روایت میکند.
پرسش: رمان نقره دختر دریای کابل پایان باز دارد و در آخر نامرادی هفت زنی را مصور میکند که به گونههای متفاوت مبارزه کرده اند، آیا منظور شما این بود که هر زنی که در جغرافیایی چون افغانستان بخواهد مبارزه کند، انجامی تلخ خواهد داشت؟
پاسخ: این کتاب به اندازه کافی تابوشکنی دارد. راوی این رمان دختری است که محصول یک عشق است نه یک نکاح، و با این همه؛ دختری سنتی چون نقره تن به سقط جنین نمیدهد و اقلیما به دنیا میآید.
در این رمان، تاریخ افغانستان را زنی روایت میکند که به اصطلاح ما نامشروع است.
در جلد بعدی اقلیما زندگی جدیدی پیدا میکند و صاحب فرزند دختری میشود که نام او را نقره میگذارد، پس این سلسله ختم نمیشود و نسل بعدی این زنان زندگی بهتری در انتظار شان است.
پرسش: در رمان نقره دختر دریای کابل، نگاه زنانهی بارزی نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی وجود دارد، آیا تصمیم دارید در آثار آیندهی خود نیز چنین عمل کنید؟
پاسخ: این رمان بیشتر تاریخی است، اما چون این زنان در جایی قرار دارند که ارگ سلطنتی است، بیشتر سیاسی دیده میشود.
در این رمان، تاریخ زنان را زنان روایت میکنند. درست است که تاریخ را زنان بیسواد روایت میکنند، اما این روایت به گونهیست که با تاریخ افغانستان، تطابق دارد، اما باز این تاریخ است که زنان را روایت میکند.
من با نوع بیان ساختار، با راوی غیر همجنس مخالفم. راوی غیر همجنس به این معنا که نویسنده یک مرد است و از زبان یک زن روایت میکند و یا عکس این.
در این این گونه عملکرد، نویسنده هرچند موفق باشد، اما اثرش خطای بیانی دارد، به گونهی مثال میتوانیم از سنگ صبورِ عتیق رحیمی و ناشادِ محمد حسین محمدی نام ببریم.
من در تمام آثارم به جنسیتم وفادار بوده ام و تا زمانی که بنویسم راوی من یک زن خواهد بود.
پرسش: در رمانهای شما و برخی دیگر از آثار داستانی معاصر، زنانِ آشپزخانه تصویر شده اند، فکر نمیکنید در آثار بعدی تان باید زن امروز را به تصویر بکشید؟
پاسخ: تصویری که من از زنها میدهم با تصویری که دیگر نویسندههای مرد میدهند متفاوت است، به دلیل این که من زنی ام به شدت آسیب دیده و در دل این آسیبها پرورده شده ام.
من در دورههای متفاوت خودم را بازتاب میدهم، منی که تحت ظلم و تحت سیستم مردانه ام؛ و از خیلی از حقوق خود محروم ام. زنانهنویسی من با زنانهنویسی نویسندگان مرد متفاوت است.
شما در ناشاد دختری را میبینید که میخواهد برود، اما بر میگردد، اما در کتابهای من، شما هیچ زنی را نمیبینید که به عقب برگردد.
در نقش شکار آهو دو دختر کوچی در برابر ظلم مردانهیی به نام آغاصاحب مبارزه میکنند، آغا صاحبی که نمادی از ظلم، عرف و سنت است.
پرسش: از چه منابع تاریخی در رمان نقره دختر دریای کابل استفاده کردید؟ چون تا جایی که من در جریان ام، سن شما ایجاب نمیکند که در آن زمان بوده باشید.
پاسخ: اطلاعات تاریخی که در این رمان ارائه کردم، با استناد به مطالعات تاریخیست که دارم. درست است من در آن زمان زندگی نکرده ام.
پرسش: در بخش ادبیات پارسی به ویژه در بخش داستان نویسی در افغانستان، زنان فعالیت زیادی ندارند، به نظر شما دلیلاش چیست؟
پاسخ: داستاننویسی صبر زیادی میطلبد به همین دلیل است که افراد کمتری به داستان نویسی روی میآورد.
پرسش: اگر رمان نقره دختر دریای کابل را با همان پایان باز میگذاشتید بهتر نبود؟ چون رمان اقلیما تقریبا شخصیتهای تکراری نقره دختر دریای کابل را دارد و کنشور لذتی که از نقره دختر دریای کابل میبرد از اقلیما نمیبرد. چرا ادامه دادید؟
پرسش: جالب اینجاست که من میخواهم جلد سوم آن را هم بنویسم.
اما این میتواند یک دیدگاه شخصی باشد، زمانی که هفت زن ارگ جان میگیرند و زندگی میکنند از نظر منِ نویسنده حیف است که این زنان به این شدت غریب و خاک زده بمیرند.
به همین دلیل برایم سخت بود که نسلی باشد از مادرهای که میمیرند و دخترهای که به سرنوشت متفاوتی نمیرسند، میخواستم نسل بعدی این زنان به آرمانهای شان برسند و من در آن، عزیزی داشتم به نام اقلیما که نباید نامراد میشد، به همین دلیل خواستم نقره دوباره متولد شود.
ترتیب: سیمین صدف