نویسنده و شاعر بودن در کُل دشوار است

img_1187

ترتیب: سودابه احراری

ادبیات و به ویژه سرودن شعر در میان زنان در این مرز و بوم هرچند پیشینه طولانی دارد، اما با آن هم در افغانستان  زنان پس از دهه ۱۳۴۰ به بعد  به گونه جدی تری به ادبیات پرداختند و در واقع ادبیات در همین دهه بود که به گونه کامل در میان زنان راه باز کرد.  در اواخر دههٔ ۶۰ علاقمندی بیشتر در میان زنان برای سرودن شعر به وجود آمد که از این میان برخی رشد کردند و شماری هم نتوانستند پیشرفت آنچنانی‌ای داشته باشند. در کل کارکرد زنان در ادبیات افغانستان فراز و فرودهایی داشته و پرسش این جاست که چرا زنان نتوانستند بصورت مستمر فعالیت و تاثیرشان را در ادبیات افغانستان داشته باشند؟ برای بحث بیشتر و روشن تر شدن چرایی این موضوع، گفت‌وگویی داشتم با نیلوفر نیک‌سیر شاعر و نویسنده.

پرسش: خانم نیک‌سیر در ابتدا اگر وضعیت زنان نویسنده و شاعر در کشور را بررسی کنید  ؟

نیلوفرنیک‌سیر: ادبیات یک پدیده‌ای است که دیگر زن و مرد نمی‌شناسد. هنر است و انسان‌ها به آن گرایش پیدا می‌کنند. از گذشته‌های دور تا امروز بنابراسنادی که دردست است، زنان نویسنده و شاعری که ماداشتیم بخصوص زنان شاعر، مثلا می‌توانیم اشاره کنیم به رابعه بلخی ومهستی گنجوی که حتی در خفقان آور ترین شرایط هم شعر می‌سرودن و یا مثلا می‌تواینم در دوران معاصراز فروغ فرخزاد نام ببریم که با پشت کارهای زیادی که داشت توانست شعر زنان را رنگ و بوی خاصی ببخشد. و اگر به امروز برسیم می‌بینیم که در ایران و در کل جهان برای نوشتن فضای بیشتر و امکانات بیشتری دارند ، درجامعه مانند افغانستان کسانی هستند که می‌سرایند و می‌نویسند اما با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند.

پرسش: زنان در افغانستان چه فعالیت وتاثیری در ادبیات فارسی داشتند ؟

نیلوفرنیک‌سیر: زنان در ادبیات افغانستان تاثیر بسزای داشتند. شما اگر ادبیات یک ملت را مطالعه کنید می‌بینید که تمام ادبیات سراسر مردانه گویی بود و تماماً مردان بودند که شروع کرده بودند به قلم زندن ونوشتن و این یک مشکل است چون ما به ادبیات زنانه وبه تراوش‌های فکری زنان هم نیاز داریم . در افغانستان هم ادبیات ما اگر از این پهلو پربار شود و زنان بتوانند در این قسمت بیشتر کار کنند و بنویسند  تاثیرگزار ترهم می‌شوند. در ادبیات افغانستان ما زنان بسیار تاثیرگذار داشتیم که شعر سرودند ولی متاسفانه که مجموعه آثارشان دردست نیست ویا هم بسیار کم است مثلا از رابعه بلخی فقط  پنج یا شش شعر بدست ما رسیده که همین هم برای ما مهم است. به ما دلگرمی‌دهد که زنانی در قرن چهارم هجری نیز دست به قلم بودند و می‌نوشتند.

پرسش: چرا در حوزوه ادبیات نقش زنان پررنگ نیست و زنان نویسنده را در این بخش کمتر داریم ؟

در افغانستان به آن صورت که باید باشد ما نویسنده زن نداریم. فقط چند نفر بسیار محدود داریم که گاهی می‌نویسند گاهی هم مصروف دغدغه‌ها و مشغولیت‌های زندگی می‌شوند وکم‌ نویس می‌شوند . ادبیات داستانی بخاطر این که وقت و حوصله زیادی را می‌طلبد و زنان هم به دلیل اینکه دغدغه های زندگی را بیشتر دارند و وقت زیادی ندارند.و زنان کم‌تر به این موضوع توجه می‌کنند . ممکن است دلیل دیگرکم رنگ بودن حضور زنان در حوزه ادبیات  دستررسی کم‌تربه منابع بسیار خوب در کشور باشد.

پرسش: چه فکر می‌کنید چرا آثار شاعران و نویسنده‌های زن چه در گذشته وچه در حال بازتاب چندانی نیافته است؟ و آنچنان که باید تاثیرگذار نبوده است؟ 

نیلوفرنیک‌سیر: کسانی که در راه ادبیات گام می‌گذارند تاثیرات آن بعداز قرن‌ها مشهود می‌شود. مثلا رابعه بلخی در شرایط خفقان‌آور، در شرایطی که مرد سالاری بیداد می‌کرد قدعلم کرد و شعر سرود.ما حتی امروز که چندین سال از آن وقت می­گذرد باز هم به افتخاراز این شاعر یاد می‌کنیم.

 زنان در آن دوران نوشتند و مطالعه کردند.  از جمله زنان با جرئت آن دوران بودند که آثار شان بجا ماند و این شجاعت در حقیقت تلاشی بود برای زنده ماندن نام شان. انگشت شمار بودن آثار زنان شاعر به دلیل آن بود که مردان اهل قلم در آن دوران زیاد و زنان اهل قلم کم بودند. امروزهم زنان اگر واقعاً کار کنند وحرفی برای گفتن داشته باشند، تاثیر بسیار فراوانی روی ادبیات خواهند گذاشت و ممکن است که ما این تاثیر را امروز نبینیم اما؛ اگر صد سال بعد ادبیات  امروز را مطالعه کنیم  این همه زنی که آمدند شعر سرودند و وضعیت خود را تعریف کردند حتماً نام و آثارشان ماندگار خواهد ماند.

پرسش: چقدر زنان در نوشتن استقلال قلم دارند؟

نیلوفرنیک‌سیر: استقلال قلم بر می‌گردد به این که جامعه چی قسم به شما نگاه می‌کند. اگر یک زنی بیاید از خود بنویسد وجرئت بخود ببخشد واین نوشته‌ها را چاپ کند و بخواند،  گاهاً جامعه و بخصوص مردان جامعه طوری به آن نگاه می‌کنند که انگار گناه کرده است. ما این مسئله را شاهد بودیم وقتی که فروغ‌ فرخزاد نخستین شعر‌‌های  خود را می‌سرود، اعضای جامعه نسبت به آن شوریدند درحالیکه بسا مردان در آن دوران شعرهای بسیار عریان و عاشقانه می‌گفتند. اما؛ یک زن وقتی بلند شد و شعر عاشقانه گفت برایش گناه محسوب شد.

ولی امروز فضا بازتر شده و زنان بیشتر می‌نویسند. گاهی از تن، گاهی از خود از دغدغه‌ها وجنونی که دارند می‌نویسند. من فکر می‌کنم که هرچقدر ما زنان بیشتر بنویسیم و بیشتر جرئت بخرج بدهیم و از سانسورهای که بعضی وقت به دست و پای ما می‌پیچد بگذریم،  جامعه هم این را قبول می‌کند که زنان هم خواسته‌های دارند که باید آن‌ها را بنویسند.

پرسش: آیا بین ادبیات مردانه و زنان تفاوتی هم وجود دارد؟ یعنی می‌توانیم دسته بندی کنیم که امروزه ادبیاتی بنام ادبیات زنانه و مردانه وجود دارد؟ 

هر چند در این زمینه دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد و بعضی از خود زنان و مردان این موضوع را رد می‌کنند که شعری بنام شعر زنانه و یا ادبیات مردانه و زنانه وجود دارد. اما نظر شخصی خود من این است که ما ادبیات زنانه و مردانه داریم و این نام گذاری اشتباه نیست. مثلاً شما وقتی آثار زنان را می‌خوانید دنیای فکرشان و نوع جهان بینی شان تا دنیای ذهنی مردان بسیار فرق دارد. حالا ما با  این تفاوت نمی‌خواهیم مرزی بزنیم بین شعر زنان ومردان یا تبعیض منفی قایل شویم. هرچند مردان نویسنده‌ی هم هستند که بسیار زنانه نوشتند . حتی از خود زنان هم زنانه‌تر نوشتند. اما در کل اگر بیاییم بسنجیم، بلی تفاوت‌های بین رگه‌های دید زنان و مردان وجود دارد .

پرسش: بیشتر نوشته‌های زنان چه درحال و چه درگذشته روی چه محوری بوده و آیا تفاوتی در این میان وجود دارد؟

نیلوفرنیکسیر: زنان نویسنده در گذشته بیشتر راه مردان را در پیش گرفته بودند. یعنی عاشقانه سرایی که مردان داشتند را در پیش گرفته بودند. مثلا شما اگر شعر رابعه بلخی را بخوانید کم‌تررگ‌های زنانه را می‌بیند مگر این که با تشخیص رنگ های که او در شعر به کار می‌برد پی‌ببرید که این یک شعر زنانه است. در کل شعر زن گذشته پیرو شعر مرد بود. همان‌طور که یک مرد از قد و بالای یک معشوق، از خط و خال ولب می‌گفت زن هم به همان شکل بود.اما؛ امروزه زنان دنیای خود را یافتند اگر امروز زن می‌خواهد یک شعر عاشقانه بسراید واقعاً معشوق خود را بصورت یک مرد توصیف می‌کند. مثلا« شعرمعشوق من» از فروغ را بخوانید می‌بینید که آمده یک مرد را توصیف کرده است.و در بسا شعرهای فروغ معشوقش مرد است. این تفاوت را از لحاظ عاشقانه‌گی می‌توانید ببیند. تفاوت دیگری که بین شعر زنان در گذشته و امروز وجود دارد این است که، در گذشته زنان در اجتماع نبودند درخانه بودند بیشتر با احساسات درون خود سرو کار داشتند. اما امروز یک زن شاعر ممکن در یک اداره کار کند گاهی با تبعیض گاهی با نا برابری‌های جنیسیتی روبرو ‌شود و یا دیگر ناهنجاری های که در جامعه می‌بیند بر شعرش سایه می‌افگند که بخوبی این تفاوت را می‌توان در شعرش دید.

پرسش: خانم نیک‌سیر، اگر در مورد کتاب جدید خود که به تازگی رو نمایی شده اشاره داشته باشید؟15032106_689359667894872_246755711260027315_n

نیلوفرنیکسیر: کتاب ” گیسوانت گهواره شعر های جهان است” که نخستین کتاب من هم است حاصل تقریبا ده، دوازده سال نوشتن من است. من آدم کم کاری هستم و این کتاب هم کتاب کوچکی است ده تا نثر دارد چهار پاره، غزل  و دوبیتی دارد.علاقه مند هستم که زیاد نقد شود تا بدانم که بازتاب این کتاب چگونه بوده و پهلوهای قوی وضعیف این کتاب مشخص شود.

پرسش: بنظر شما بیشتر چه مشکلاتی پیش روی زنان نویسنده در کشور وجود دارد؟

نیلوفرنیک‌سیر: نویسنده  وشاعر بودن  درکل در افغانستان سخت است .چون دسترسی به منابع کم است. حال و هوای که شاعران و نویسندگان باید در آن قرار بگیرند و زمنیه آشنایی با بقیه نویسندگان جهان بسیارکم وجود دارد. اما؛ در مورد زنان این مشکلات  بسیارزیادی است. از خانواده این مشکلات شروع می‌شود تا جامعه ادامه دارد.  راه پیدا کردن در مجامع ادبی برای زنان بسیار سخت است. ‌اما باز هم باید خوش بین بود و این بر می‌گردد به خود ما زنان که اگر همین قسم در خانه نشسته باشیم و فکر کنیم که جامعه خوب نیست و محیط خراب است از همه چی باز می‌مانیم و  همانطور یک لایه از خاک و غبار هم روی مارا می‎گیرد. نویسندگی سخت است اما ناممکن نیست.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا