زنانِ پشت جبهه
در شرایطی که جنگ حکمفرماست و قانونی جز خشونت برپا نیست،همه آسیب میبینند و این آسیب طیفهای متنوعی دارد. از زخمهای جسمی گرفته تا ضربههای مهلک روانی. زنان در طول تاریخ بیشترین رنج را از پس آمدهای جنگ متحمل شده و با مشکلات بسیاری دست وپنجه نرم کرده اند.
جنگ چندین ساله در افغانستان هیچ کسی را بینصیب نگذاشته و تمام اقشار اعم از پیران، جوانان، زنان و کودکان به نحوی درین میدان ضربه خورده اند. فقر، بی سوادی و نا آگاهی از ثمرات جنگ ممتد و مستمر در افغانستان است.
زنان و جنگ
وقتی به صفحات ورق خوردهی تاریخ مینگریم این مردان اند که در میدانهای جنگ رزمیده و از آنها نامی باقی مانده است. هیچگاه به زنانی که در پشت جبههها با تمام قامت ایستاده و مقاومت کرده اند توجهی نشده است. این زنان با روح و جانشان در مقابل تبعات خشونت ایستادهگی کرده و فریاد خاموششان در دل دره و کوه پیچیده است. در جریان جنگها زنانی را دیدهایم که برای رزمندهها غذا تهیه کرده و فرسخها راه را پیموده تا به جبهه رسیده اند. این زنان هرچند خودشان از نظر روحی تکیده بودند ولی با حرفها و یاری شان قوت قلب بخشیده اند.
زنان بعد از کشته شدن شوهران سرباز شان مجبور بوده اند که تن به کارهای طاقت فرسا بدهند وچتر امنی باشند برای کودکان شان. چون در جوامع عقب مانده زنان هیچ حقی ندارند که بزرگ بشوند و صاحب استقلال. به همین دلیل وابسته به مرد اند و در نبود او نمیدانند سر به کدام بیابان بگذارند. ما شاهد بودهایم که در بیداد جنگ خانوادهها هرچه زود تر دختران شان را به خانهی بخت فرستاده اند که کسی دیگر صاحب نشده واین خطر بزرگ از سرشان رفع شود. دختران با آرزوهای سوخته تن به ازدواجهای تحمیلی داده اند که خودشان هیچ حقی در انتخابش نداشته اند.
جنگی که حالا در آن به سر میبریم باعث شده است تا هزاران زن منفعل مانده و زانوی غم بعد از بین رفتن شوهران شان به بغل بگیرند. نا آگاهی و قدرت نداشتن ، آنها را به انزوا کشانده که حاصلش پیری زود رس و افسردهگی است. زنان باز مانده ازجنگ هزار بار بیشتر از مردان شان که از دست رفته اند متحمل رنج وملالت میشوند. آسیبهای اجتماعی تهدید شان میکند و توان دفاع از خویش را نخواهند داشت. دلیل اینهمه ناتوانی در متن جامعه نهفته است. جامعهای که به زن حق هیچگونه از خود بدر شدنی را نداده و همواره او را وابسته و ضعیف بار آورده است.
درجریان جنگ به زنان تجاوز شده و به عنوان غنیمت جنگی گرفته شده اند چنانکه امروز نیز این خشونت بزرگ همچنان جریان دارد و ما شاهد آن هستیم اگر به تاریخ بنگریم گفته میشود که در جریان جنگ جهانی دوم تجاوز سرنوشت زنان در خانوادهها را در سراسر برلین تحت تاثیر قرار داده بود. پس از پایان جنگ به زنان بین سنین ۱۵ و ۵۵ سال آلمانی دستور داده شد برای تشخیص بیماریهای مقاربتی معاینه شوند. زنان برای گرفتن مواد غذایی نیاز به گواهی پزشکی داشتند. تعدادی که اغلب نقل میشود در حدود ۱۰۰ هزار زن در برلین و دو میلیون در خاک آلمان است.
از طریق تعرض به زنان در حقیقت نیروهای مخالف در جهت تضعیف روحیه ی همدیگر کوشیده اند و دراین میان زنان همچون اشیا مورد استفاده قرار گرفته و به روان و جسم شان هیچ توجهی نشده است.
میتوان ادعا کرد که بیشترین آسیب را در طول جنگها زنان میبینند و این آسیب به شکل آرام و پیش روندهای جسم و روحشان را تسخیر میکند واین از مرگ صدها مرتبه وحشتناک تر است.
جغرافیای جنگ زده زنان را به عنوان موجوداتی سرخورده و با روحیهی شکنند به متن جامعه تحویل میدهد زنانی که به تنهایی و یک تنه نمیتوانند از عهدهی مسولیت های سنگینی که بر شانههای ناتوان شان گذاشته شده برآیند. در تمام جنگهای بزرگ زنان و کودکان متحمل خسارات زیادی شده اند که میتوان به دوران جنگ جهانی دوم وشکنجه گاههای اشاره کنیم که هزاران زن و کودک را به کام مرگ فرستاد.
هیچگاه قدرت دفاع و نیرومندی به زنان آموزش داده نشده و همواره آنها را در پستویهای خانه دور از خطر نگه داشته اند واین مساله باعث شده تا آنها موجوداتی بدون قدرت و ناتوان بارآیند و این میراث به همهی خواهران شان نیز رسیده است. از دوره ی ماقبل تاریخ ( مادر تباری ) به بعد دیگر زنان آن قدرت از دست رفتهی شان را باز نیافته و به عنوان جنس دوم در جامعه باقی ماندند در حالیکه هیچ تمایزی بین زن و مرد در تواناییهایشان نیست و فقط فرصت و زمینه لازم است و این را همه میدانیم.
باید یاد آور شد که سرنوشت زنان آسیب دیده را خود زنان باید بنویسند که از همه آشنا تر به جسم و روح خود هستند. ادبیات درین زمینه باید راه گشاست و پنهان ترین زوایایی که همانا تجاوز و خساره رساندن به زنان هست را از پرده برون میافکند. روایت گری میتواند چهرهی کریح و نفرت بار جنگ را برملا سازد. باید نوشت و از طریق نوشتن و ساختن متن به فردای بهتر امیدوار شد. ما شاهد زنانی در ادبیات هستیم که روایتگری کرده و خود را در متن جاودانه ساخته اند. از زنان خواسته است که اطاقی از آن خود داشته باشند و در آن به درونشان بپردازند که در حقیقت این اطاق استعاره ایست از تمام خواستههایی که زنان دارند ولی اغلب در نقش مادری و همسری آن را قربانی ساخته و به خوشی هایشان نیندیشیده اند.
به امید روزیکه جنگ دامن سیاهش را نه تنها از سر زنان بل از سر تمام جهان بر دارد و در سایه سار صلح بتوان نفسی کشیده و به توانایی های خود باورمند شد.
نویسنده: نیلوفر نیکسیر