اندیشههای وارداتی مشکل جدید برای زنان!
امروز در افغانستان اندیشه ونیروی فکری همچون اشیایی مورد نیاز دیگر ما از کشور های بیگانه وارد میشود .
با کمال تاسف باید ابراز کرد که امروز افغانستان با فقر اندیشه شدید مواجه است و این فقر اندیشه کشور ما را به چالش میکشاند زیرا کشوری که فاقد نیروی فکری باشد افراد آن مساعد اند به تحت سلطه فرهنگ بیگانه قرار گرفتن و این حالت زمینه را برای خطرناک ترین نوع استعمار یعنی استعمار فرهنگی مساعد میسازد که به طور معمول طبقه آسیب پذیر درهمچو حالات زنان و کودکان میباشند.
با تحولات سریع که در عرصههای مختلف در کشور عزیز ما رخ میدهد زمینه برای پیش رفت زنان نیز به مراتب باز تر از قبل شده است ولی با کمال تاسف باید در پس این پیش رفتهای گسترده حقیقت تلخ را نیز از یاد نبرد و آن این که همچنان که زنان بسوی ترقی و پیش رفت روانه اند نا خودآگاهانه بسوی یک نوع تاریکی روانه اند تاریکی که عمداَ زنان را از جامعه و اصول شان دور میسازد.
فرهنگ بیگانه از چهار طرف به خصوص از طریقه رسانهها با ترویج فر هنگ غربی آزادیها نا به هنجار شان زنان را به بد بختی میکشانند عده دیگر از زنان تحت تاثیر درامه ها و طرز فکر بیرونی قرار دارند و یک عده محدود که دارای فکر و استقامت خود اند نیز کاری از دست شان برای نجات زنان بر نمیآید.
با کمال تاسف باید بیان داشت که امروزه پیروی کردن از فرهنگ غرب و روند زندگی بیرونی را سر مشق قرار دادن یک نوع مدرنیت به حساب میرود و باعث افتخار بعضیها است.باید به یاد داشت که هر جامعه بنا بر مشخصات و حتا موقعیت جغرافیهاش نیاز مندیها ی مشخص به خود را دارد واین نیاز مندیها شیوه مبارزه در خصوص خود را میطلبدهمین نیاز نمندیها ومبارزات است که افراد یک مجتمع به پیروزمندیها نایل میگردد البته نباید فراموش کرد که پیروزی و طرقی نیز دارای تعاریف مختلف است که بنابر هر جامعه متفاوت میباشد.
با کمال تاسف باید بگویم که زنان در افغانستان بسوی یک مبارزه غلط و بیراه روان اند. عده از آنها بر دام سیاست مداران افتاده اند که بشکل سمبولیک از آن برای نایل شدن به موفعیتهای سیاسی خود استفاده میکنند و این سیاست مداران زنانی را تحت عنوان زنان قهرمان به معرفی میگیرند که حتی از رسم ورسوم خود شان آگاهی ندارند. عده نیز مشغول ترزیق افکار غربی به دختران جوان و نوجوان اند و بدین وسیله میخواهند روح اصلی شان را از آنها بزدایند و از آنها نسل جدید با افکار جدید بسازند.حالانکه اگر دقت نماییم فرهنگ غرب از ما خیلی دور است نه تنها از ما بلکه نفس ما قسمی نیست که بتواند آن فرهنگ را بپذیرد پس ما نمیتوانیم با تطبیق آن در جامعه افغانی آرامش را حاکم سازیم زیرا خود این فرهنگ آرامش اجتماع را به چالش میکشاند.
اگر از حق نگذریم برای پدر که با عرف و عادت افغانی و اسلامی عمر را خود گذشتانده است تا چشم باز کرده است اطرافیان خود را مزین با لباس افغانی و عرف عادات افغانی دیده است .دشوار است که اکنون بانوان نوجوان را به تصویر کاملا متفاوت ببیند برای همین آن پدر که فقط نگران خانواده خود است برای اصلاح کردن این حالت به گونه ناخود آگاه به فرهنگ طالبانی رو میاورد.برای فامیل خود قانوان و قاعده میگذارد .تا بتوانند خانواده خود را تحت تسلط خود داشته باشد و چقدر جای تاسف است که هیچ یک از این قواعده واصول با ارزشهای اسلامی ما مطابقت ندارد . چون منشا این قواعد ترس است نه اسلام.در چنین حالات خشونت بالای زنان بیشتر میشود و زنان اجتماع با مشکلات و چالش ها بیشتر رو به رو میشوند. این مشکلات وچالشها زمان از بین میرود که آزادی و فر هنگ اسلامی خودمان را داشته باشیم .و تنها همین آزادی برای ما خوشبختی و آرامش به ارمغان میاورد آزادی بدون قید وشرط و تطبیق کورکورانه آن که اقتباس شده از فرهنگ بیگانه است اعتماد محبت و آرامش را از بین میبرد و در جامعه هیچ اثری از احترام و آرامش را باقی نمیگذارد و این یعنی کمال نا امنی برای زنان .
نویسنده: نیلوفر وهاب