بارداری؛ کارگری بی مزد و تولید فاجعه برای زنان
مخاطب این مقاله زنانی اند که در افغانستان زندهگی میکنند، زنانی که بیرون از مرزهای این جغرافیا دچار سرنوشتی مشابهاند، همهی آنهایی که بیاختیار ماندهاند و مورد استفاده قرار میگیرند بیآن که باری به سرنوشت قابل تغییر خود بیندیشند، سر حرف من با تمام زنانی است که خواندن نمیدانند و دیده نمیشوند، حتا اگر دیده هم شوند، دچار بحران دیگری همراه با چالش زاییدن و تولید مثل خواهند شد، شاید هم سالها با این رقابت و خود اثباتسازی نظاممندی که نابرابرانه سر راه زنان چیده شده است، دست و پنجه نرم کردهاند، بیآن که پرسشی ذهنشان را آزرده باشد.
حس مادری و عواطف را کنار گذاشته و همزمان با من از خود بپرسید، چرا مادر میشوید؟ چرا میخواهید نسل دیگری را در عصر جنگ و خشونت انسانها به دنیا بیاورید؟ آیا برای مادر شدن انتخاب و اندیشهی شما موثر بوده؟ راستی چرا باید این قدر درد کشید و ۹ ماه بیمار بود، چرا باید تا ابد فیزیک خود را نابود کنیم تا مردی سلطهجو یا زنی معصوم و زبان بسته را تقدیم چرخهی ستم بشریت کرده باشیم؟
آمارهای سازمان ملل نشان میدهد که نیمی از زنان افغانستان بنا به دلایلی چون فقر، سنتهای مخرب، جنگ، ناامنی و زورگویی قدرتمندان بر ضعیفان قبل از پانزده سالهگی ازدواج کرده و دچار حاملهگی زیر سن میشوند. این آمار (به نقل از رویترز بر اساس سرشماری سازمان ملل از هر یازده زن یک نفر جانش را هنگام زایمان از دست میدهد) حکایت از مرگ بیشمار زنان افغانستان در دوران بارداری و زایمان دارد که عواملی چون دسترسی نداشتن به مراکز بهداشتی، پزشک، کمبود ویتامین، بیتوجهی به بهداشت و ممانعت مردان از رفتن زن نزد داکتر مرد و یا کماعتمادی به نیت مراجع بهداشتی زیر عنوان «حفظ ناموس به قیمت مرگ» رقمی تکاندهندهی را قلم زده است.
در خود پایتخت، شهری که از روی توهم دیوارهایش صلح و آرامش را دیکته میکنند، زنان شاغل، روشن فکر، مقلد مد روز دنیا و کتابخوانهای دو آتشه، طفل میزایند چون باید بزایند. زن افغانستان ازدواج میکند تا در خانهی پدر نتُرشد و میزاید تا نازا و اجاق کور نباشد و بیاستفاده نماند.
سرزمین فقر، جنگ، خوشیهای زودگذر، استبدادهای درازمدت و در نهایت میدان جنگ دنیا، جایی برای تولد و رشد سالم کودکان ندارد. آن چه میزایید به چرخهی خشونت، ستم، بیعدالتی، جبهههای جنگ و کشتار انسانها میپیوندد. آن چه زنانهگی تولید میکند طبق قوانین ناعادلانهای فرزند را متعلق به «پدر» و در خدمت ارزشهای موروثی و سنتی خانوادهی پدر میداند.
با گذشت زمان متوجه خواهی شد، اختیار موجودی که به خاطرش نه ماه بیمارگونه استفراغ کردی، چون کرمی با اضافهوزن شدید و مشکلات غیر معمول به اینسو و آنسو خزیدی و با دردی غیر قابل توصیف و تصور برای مردان، به قیمت جان به جامعه تقدیمش کردی، متعلق به تو نه، که از آن سیستم، خطهای قرمز مردسالاری و در نهایت در ملکیت عام و تام مردانه است.
مادری در افغانستان حسی زیبا و دوستداشتنی، انتخابی آگاهانه و تولید مثل از روی عشق و محبت نه، بلکه جفا و ستم بر زنانهگی است. ستمی که بدون آگاهی و اختیار، در زیر سن و با جبر و ناچاری دچارش شده، مجبور میشوی تا پایان عمرت بهایش را با استفراغ، خونریزی، درد، تیغ، بخیههای ناجور، افتادهگی عضلات شکم، افسردهگی، مرگ هنگام زایمان، ترکهای روی پستان بعد از اولین شیر دادن، زخمهای عمیق و عفونتهای رحم و مسوولیتی یکنفره که سیستم آن را حس زیبای مادری تعریف کرده، بپردازی. مادری برای اکثر زنان افغانستان یعنی بیگاری، کارگری بیمزد، زندهگی با اعمال شاقه و رنجآور و این یعنی زحمت دو یا سه برابر در مقایسه با پدر شدن.
مادری بیش از آن که حس باشد، تلقین است، تلقینی که از عواطف انسانی زنان در برابر کودک استفاده میکنند تا سربازان بیشماری راهی جنگ سیاست شوند، زنان بیشتری در عرصهی کنیزی و تولید مثل برای سیستم مردسالاری به وجود آیند، کودکان خیابان و کار افزایش پیدا کرده، دنیا برای زندهگی وحشیتر و غیر قابل تحملتر، فقر عظیمالجثهتر و بشریت با سرعت به سوی تباهی کشانده شود.
اکثر زنان افغانستان مادر شدن را انتخاب و برنامهریزی نکردهاند، آنها مادر شدند چون مادر شدن را جبر جغرافیایی و روزگار بدون در نظر داشت کوچکترین و کمترین مزایایی، برایشان تحمیل کرده است. این جا آدمها چشم به جهان میگشایند چرا که انسان «مرد» خواسته لذت ببرد و انسان «زن» بدون هیچ مقاومت یا تدبیری تن به سرنوشت سپرده است.
زنان افغانستان حامله شدند چون راه پیشگیری ممنوع بوده و است، به قول خیلیها «بارش را زمین بر میدارد و نانش را خدا میدهد»، چون زن در جامعه نقشی نداشته و کار روزمره و بیمزد خانه توام با تنبیه و جزای بسیار، در برابر کار مردانه ناچیز است. کار و تحصیل بر او گناه شمرده شده تا هنگام بارداری اختلال ایجاد نکند، چون راهی برای سقط جنین (پشیمانی از مادری و حق بر تن) و کنترل جمعیت وجود نداشته است.
زنان افغانستان با زاییدنهای بیهدف و بیاختیارشان در افزایش فقر، خشونت، جنگ و جهالت ناخواسته نقش بزرگی دارند.
زنی که با داشتن دانش و امکانات کافی بدون در نظرداشت وضعیت جامعه، داشتن بیمهی صحی برای خود و کودکانش، بدون مطالعهی ظرفیت نظام آموزشی، وضعیت اقتصادی، حقوقی (حق حضانت فرزند)، حق بر تن (حق انتخاب همسر و مادر شدن)، حق برابر با مرد (حقوق بشر) و اوضاع سیاسی کشور، میزاید در افزایش بدبختیها و بحران کشور بعد از غفلت و سهلانگاری حکومت سهم کلانی دارد.
#من_بارداری، هشتگی که میان زنان افغان از تجارب دوران حاملهگی حرف میزند، نباید چیزی جز هشدار و جلوگیری از افزایش بدبختی بشریت به ویژه خطرات و ضررهایی که متوجه زنان در این جغرافیا است، باشد.
شما اگر جزو کسانی استید که به دلیل جنگهای پیدرپی، ناامنی و نبود اشتغال در اینجا، مهاجرت کرده اید و حالا در بهترین شرایط ممکن با حمایت دولت قرار است کودکی به دنیا بیاورید خوشا به حالتان، چون در آن سوی آبها حق مالکیت کودک با بیمنطقی به پدر و خانوادهی پدر نمیرسد، برای سفر کردن به امارات متحدهی عربی، ایران و کشورهای منطقه نیازی به رضایتنامهی پدر نیست، در صورتی که نخواهید، حق دارید حاملهگی را لغو کرده و به برنامههای زندهگی برسید، کسی مجبورتان نمیکند هنگام درد سکوت اختیار کنید و خشونت انسانهای اطراف را که شامل دکتر و پرستار و خانواده میشود تحمل کنید، در دوران بارداری مجبور نیستید در رقابت با عروسها و دیگر زنان خانواده بیشتر کار کرده و کمتر مشکلات مختص به این دوره را بازگو کنید تا زنی اصیل و قدرتمند به نظر برسید.
مجبور نیستید حاملهگی را شرم پنداشته با لباسهای گشاد و چند برابر بزرگتر شرم پیشه کنید و خود را از چشم خانواده محو سازید.
اینجا میان خشونت، سنگسار، شلاق خوردن، محکمهی صحرایی مردان خشمگین، بیعدالتی، بیسوادی و اوضاع ناهنجار حاکم بر زندهگی زنان، حاملهگی و مادر شدن با به دنیا آمدن فرزند دختر، تلخترین و دردآورترین تجربهی زنانهگی است و تولد پسر افزودن به لشکر دشمن.
آنچه زنانهگی تقدیم میدارد افزایش ستم، فشار، محدودیت و بیچارهگی علیه خود و همجنسانش است. محصول این ناآگاهی و بیفکری کودکانی اند که به چرخهی کار و مشقت زندهگی میپیوندند و مادر حتا نامی در شناسنامههای شان نخواهد داشت. انسان «مادر» چیزی شبیه ماشین است که زیر حاکمیت صاحب کارخانه در مجموعهای به نام تولید مثل، پایان کار پس از خراب شدن به گورستان مواد و وسایل به درد نخور خواهد پیوست.
زنان زیادی با این نوشته مخالف اند و در پستهای خوب حکومتی جا خوش کردهاند تا تساوی حقوق را تمثیل کنند. دولتی که حق حضانت را از شما میگیرد، حق سقط جنین را در مواردی چون تجاوز منع میکند، بیمه و خدمات صحی رایگان ارایه نمیدهد، نام مادر را ثبت اسناد هویت کودک نمیکند و در زمینهی کنترول و برنامهریزی خانواده از ترس مشارکت ندارد، چگونه توقع دارد رای نیمی از زنان را در انتخابات بعدی به دست آورده و با حضور سمبولیک انگشت شمار، فریاد انسانیت، دموکراسی و تساوی سر دهد.
نویسنده: بهارسهیلی
منبع: روزنامه هشت صبح