فرهنگ ثریا کُش

دقیق به خاطر ندارم چند سالم بود، اما بی‌گمان بیش از شش سال نداشتم که یک روز برفی زمستانی، هنگامی که از خواب بلند شدیم و به مسجد پیش ملا به سبق گرفتن رفتیم، در میان بچه‌های بزرگتر «هجره» همهمه بود که زن فلانی را با فلانی در «پایان‌ده» در «جوال» انداخته اند. جوال انداختن را بعدها فهمیدم که هر از گاهی که دو مرد و زن را مردم متهم به داشتن رابطه‌ی جنسی کنند، بزرگان به رهبری امام یا ملای روستا‌، زن و مرد را در جوال با یک پشک و یک سگ می‌اندازند، دهانه‌ی جوال را محکم می‌بندند و بعد با چوب تا وقتی می‌زنند که پشک و سگ داخل جوال، دیگر از جنبیدن بمانند. یادم نیست آن بامداد زمستانی، در آن روستای دورافتاده‌ی بدخشان، آن زن و مرد را با چه شواهدی متهم و با چه معیاری محاکمه کردند. بی‌گمان آن دو را یکجا با هم و در یک خانه دستگیر نکرده بودند وگرنه سنگ‌سار می‌شدند، این سنت هنوز به اشکال گونا‌گون تکرار می‌شود.
روستای «رباط حمید‌الدین» از مربوطات شهرستان چاه‌آب استان تخار، جایی که این اواخر مردم زنی را به اتهام داشتن رابطه‌ی جنسی محکمه صحرایی کرده‌اند؛ در همسایه‌گی روستای ما موقعیت دارد. شاید حدود یک و نیم ساعت راه پیاده. مردمان این دو روستا روابط خانواده‌گی فراوانی دارند و سنت‌ها و عنعنات مشترک نیز. چه بسا که سنت‌های خشونت‌بار سبب مباهات و افتخار شان نیز است. مطمینم همین اکنون از شنیدن این خبر شمار زیادی از بزرگان و امامان روستای ما به هم‌فکران شان در «رباط حمیدالدین» پیام‌های شادباش فرستاده‌اند.
آن‌چه در پشت این همه سنت غیر انسانی نهفته است، ریشه‌ی عمیق‌تری دارد. خوب به یادم دارم، زمانی که دوازده تا شانزده سال داشتم، فراوان از خانم‌های کهن سال و میانه سال در جلسات مهمانی خانواده‌گی می‌شنیدم، مردانی را که نسبت به زنان شان اندکی گذشت کرده و هر سخن زن را با لت کوب و قمچین پاسخ نمی‌دادند، «لَته دُم» خطاب می‌کردند. «این اصطلاح به مردی گفته می‌شود که حرف زنش را می‌شنود و با او با لحن خوش سخن می‌گوید و در پیش زنان و مردان دیگر خانواده او را کمتر تحقیر می‌کند.» می‌گفتند: «این‌ها مثل مرد نیستند.» مرد باید دست زدن داشته باشد. خاطراتی از شوهران شان یاد می‌کردند که بر سر مساله‌ای کوچک، این خانم‌ها را چنان قمچین کاری کرده بوده‌اند که زنان روستا هفته‌ها «شورپخته» شان می‌کرده‌اند. هنوز وقتی به روستا می‌روم یا زنان روستایی‌ای که به خانه‌ی ما در تالقان می‌آیند، ارج گذاری به این باورها را در صحبت‌هایشان با مادرم می‌شنوم.
«ثریا» زنی که مورد لت کوب و محکمه‌ی صحرایی مردان قرار گرفته، نیز در گفتگو با رسانه‌ها، مردانی را که او را مورد خشونت قرار داده‌اند را برائت داده است. این مساله اگر نیمی به ترس از عواقب خود و خانواده‌اش در روستا ارتباط داشته باشد، نیمی دیگر ریشه در ارزش‌هایی دارد که طی قرن‌ها، جامعه‌ی پدرسالار به زنان تحمیل کرده و حالا بخشی از باور آن‌ها شده است.
پژوهش‌گرانی که در زمینه‌ی خشونت کار کرده‌اند این پدیده را به سه دسته بخش بندی می‌کنند. یک: خشونت فیزیکی، دو: خشونت ساختاری، سه: خشونت فرهنگی. خشونت فزیکی همین خشونتی است که بر ثریا روا داشته شده است؛ لت و کوب او پیش چشم همه‌گان و به اساس تصامیم ملا یا قوماندانی در یک محکمه‌ی صحرایی. خشونت ساختاری به خشونت‌هایی می‌گویند که در قوانین یک کشور، متون دینی یا تاریخی، نهادها و ساختارهای اداری و غیره موارد، حق زن یا گروهی از افراد یک جامعه را نادیده گرفته باشند. به گونه‌ی مثال، می‌شود به نابرابری حقوق زن و مرد در شریعت اسلامی، در نظر نگرفتن درصدی اشتراک زنان در قوانین انتخاباتی یا حق قضاوت ندادن به زنان در اسلام اشاره کرد.
خشونت فرهنگی به گونه‌ای از خشونت گفته می‌شود که در رسوم، عنعنات، افسانه‌ها، قصه‌های بومی، روایت‌های باستانی و کلیشه‌های سمتی و قومی جریان دارد. به گونه‌ی مثال: رسم شده است که همیشه باید کسی که رییس جمهور می‌شود از یک قوم خاص باشد، حتا در مخیله‌ی مردم افغانستان نمی‌گنجد که یک پشه‌ای، بلوچ، ازبیک یا نورستانی بتواند رییس جمهور شود یا این که زن باید همیشه تابع شوهر بوده، از او پیروی کند، حتا اگر سخن شوهرش نادرست باشد. زن باید پس از خدا شوهرش را سجده کند، یا مرد با روابط نامشروع جنسی متعدد سبب افتخار جامعه است و زن متهم به این کار منفور بوده و باید سنگسار یا محکمه‌ی صحرایی شود. این که همیشه وقتی دو مرد دعوا می‌کنند، باید بی‌گمان زنان همدیگر را دشنام بدهند، دو پسر وقتی دعوا می‌کنند حتمی خواهر و مادر یکدیگر را دشنام می‌دهند. این که زن حق انتخاب شوهرش را ندارد و باید خانواده برایش همسر انتخاب کند. این که زن خوب کسی است که بدون قید و شرط از همسرش پیروی کند. مرد خوب و مقتدر کسی است که با زنش به زبان خشم و خشونت رفتار کند تا ثابت کند سیاست دارد.
حالا در خصوص زنان؛ در جامعه افغانستان خشونت فرهنگی بدل به باوری شده است که ریشه در قرن‌ها تحمیل و ستم جامعه‌ای پدرسالار دارد. نوال سعداوی پزشک، مدافع حقوق زن و اندیشمند مصری می‌گوید که یک جامعه پدرسالار بی‌گمان مذهبی است و جامعه‌ای پدرسالار مذهبی به زنان و کودکان و فقرا ستم می‌کند. درست همین وضعیتی که در افغانستان جریان دارد. زنان بیشترین خشونت را متحمل می‌شوند، خشونت از هرگونه‌ی آن. خشونت فزیکی، خشونتی که قانون و مذهب رسمی و کتبی بر آن‌ها روا می‌دارد و خشونت فرهنگی که بیشتر شامل باور‌های زنان، خلاف حقوق اساسی خود شان است.
گاهی دیده‌ می‌شود که حتا زنان دانش‌آموخته و دانشگاهی در افغانستان به چند زنه‌گی اعتقاد دارند و می‌گویند که با فرمان دین مخالفتی ندارند، چون حتمی حکمتی در آن نهفته است، یا خداوند خود به مرد توانایی و ظرفیت همسری را داده است. این را در مصاحبه‌ی تلویزیونی یکی از استادان دانشگاه شنیدم، خانمی که همسر چهارم مردی شده بود و شوهرش نیز در همین مصاحبه حضور داشت.
گزارش شده است که نهادهای امنیتی تخار، عاملان محاکمه‌ی صحرایی ثریا را دست‌گیر کرده‌اند، اما هیچ ضمانتی وجود ندارد که آن‌ها مورد پیگرد عادلانه‌ی قضایی قرارگیرند و هیچ عواقبی متوجه آینده‌ی ثریا و خانواده‌اش نباشد. دست‌گیری و پیگیری یک چنین جنایت‌ها به تنهایی راه‌گشای مشکل خشونت در برابر زنان در افغانستان نمی‌تواند باشد. برای عوض کردن زیرساخت‌های خشونت و عوامل فرهنگی و ساختاری آن باید دولت و نهادهای حقوق بشری کاری کنند. خشونت فیزیکی ساده‌ترین و کم‌تاثیرترین شکل خشونت تعریف شده است. مهم ذهنیت خشونت‌گرا و منابع الهام خشونت است که باید دست کاری شوند. نظام تعلیمی افغانستان و ساختارهای معارف باید نسبت به این قضیه حساس شود. رسانه‌ها، به ویژه رسانه‌های دیداری در حساس‌سازی ذهنیت عامه و خلق پرسش به کلیشه‌های فرهنگی می‌توانند در این زمینه کارا باشند. در کنار آن، قصه‌نویسی از خشونت‌ها، مستند‌سازی و روی صحنه آوردن پهلوهای پنهان خشونت‌ها می‌توانند این روند را تسریع بخشند. به هر صورت این کار در کوتاه‌مدت و کارساز نیست. مردمی که طی قرن‌ها باور ساخته باشند یک روزه باورهایشان فرو نمی‌ریزد، مگر این که نسلی با حوصله‌مندی تمام بر پای این کاخ‌های ستم با خرد و بیداری تیشه بزند.

منبع: روزنامه هشت صبح

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا