قصه،‌ کودک را بامسوولیت می‌سازد

سحر میرزایی سال ۱۳۷۳ در ایران به دنیا آمده است. وی دوره ابتدایی را در آن کشور و دوره متوسطه و لیسه‌اش را در افغانستان تمام کرده است. او بعد از سپری نمودن آزمون کانکور شامل دانشکده ریاضی دانشگاه بلخ شد و در کنار تحصیل‌اش به معلمی پرداخت. سحر در پروژه‌های تعلیمی و  نهاد حمایت از اطفال (save the children) برای کودکان فعالیت‌های گسترده‌یی داشته است. او عاشق کودکان است و چند سالی‌ست که از فرصت‌ها استفاده کرده و برای آنان در هر مکانی قصه گفته است. آنچه در زیر می‌خوانید مصاحبه‌یی است که راه مدنیت با وی انجام داده است.

سحر چگونه آدمی است؟   

دختر شوخ و اجتماعی. معتقد به هدف‌گذاری است تا آرزو. همیشه یک چهره داشته است، بدون هیچ نقابی. بیشتر مایل است برای کودکان کار کند. چون کودکان خیلی پاک‌اند و کار برای کودکان با ارزش است.

منظورت از هیچ نقاب چیست؟

این مساله به انسان‌هایی صدق می‌کند که از سن بلوغ گذشته‌اند. اگر نقاب مثبت داشته باشند همه به دور او جذب می‌شوند و اگر نقاب منفی را بزنند همه از او دوری می‌کنند. اما من می‌گویم کنار این نقاب باید چهره اصلی خود را داشته باشند. از بودن خود نترسند و آن را اعلان کنند. (من این هستم. می‌خواهم چنین باشم.) در غیر آن استعداهای فردی سرکوب می‌گردد. یکی در هنر استعداد دارد و دیگر در سیاست. اما سیاست‌مداران می‌گویند هنرمندان بی‌کارند و هنرمندان می‌گویند که سیاست‌مداران خود فریب‌کارند. جدا از قضاوت‌ها، نقاب‌های خود را بردارند و روراست باشند تا بعدها تاسف نخورند.

این نقاب‌ها چه رابطه با قصه‌ها دارند؟

کودکان به قصه‌ها کاملاگوش می‌دهند و می‌بینند بزرگان چگونه دروغ می‌گویند و یا با انکار از خواسته‌هایشان به شغل‌های دیگری مصروف هستند. محبت و صمیمیت در خانواده‌ها کم‌تر است. همه فکر می‌کنند دنیای قصه‌ها یک دنیای خیالی است، فقط در خیال ما باید باشد، اما ما در حقیقت هیچ چیزی را نمی‌بینیم، ولی من معتقدم قصه‌یی که می‌گوییم نزدیک به واقعیت باید باشد نه این که زیاد خیالی باشد.

از چه کاری بیشتر لذت می‌بری؟

انسان در هر سن و سالی با درنظرداشت خواسته‌ها و علایقش فرق می‌کند. در کل می‌توانم بگویم تنها کاری که هرگز از آن خسته نمی‌شوم کار هنری و فرهنگی است که به نفع همه مردم باشد.

اولین بار قصه‌گویی را از کجا شروع کردی و چگونه؟

سه‌سال قبل از اشتراک به جشنواره رضوی، نمی‌دانستم هنری به نام قصه‌گویی وجود دارد. این جشنواره هر سال برگزار می‌گردد که آن سال از افغانستان هم در این جشنواره اشتراک کردند. سه نفر از کابل، بلخ و هرات برگزیده می‌شدند. چند داور از هرات برای انتخاب قصه‌گو به مزار آمده بودند. آموزش سه‌روزه قصه‌گویی را برگزار کردند. اول قصه گفتند. بعد در مورد ترفندهای قصه‌گویی و آزادی قصه‌گو در استیچ صحبت نمودند. در اخیر از اشتراک‌کنندگان خواستند قصه‌یی را تهیه کرده برایشان ارایه نمایند. مرحله انتخاب میان ۴۰ تن بود که به ۱۵ و ۵ تن رسید. بعد از آن از سه نفر ویدیو گرفته شده به داوران ایران برای گزینش فرستادند. در اخیر این پروسه من انتخاب شدم و برای گفتن قصه‌ام به اصفهان دعوت شدم. جشنواره قصه‌گویی همیشه در ولایت‌های مختلف ایران هر سال برگزار می‌شود، اما اختطامیه جشنواره در مشهد همه‌ساله برگزار می‌گردد. زمانی که برگشتم، قصه‌گویی را برای کودکان آغاز نمودم. نخست با نهادی به نام نبض زندگی که تعداد از کودکان روی سرک را گرد آورده بودند قصه می‌گفتم. کانتینر فرهنگی اپسو، روضه شریف و برنامه‌های دیگر مکان‌هایی بودند تا من برای کودکان قصه بگویم.

تا کنون کدام قصه‌ها را برای کودکان اجرا کردی؟

قصه‌هایی که تا حال برای کودکان گفته‌ام از مجموعه‌یی به نام (قصه‌های گل قاقا) می‌باشد و برعلاوه آن چند داستان هزارگی هم بوده است. خودم نیز قصه می‌نوشتم و بعد برای کودکان بازگو می‌کردم.

چرا قصه‌گویی برای سحر مهم است؟

قصه‌گویی به صورت طبیعی مزایای به خصوص خود را دارد؛ به‌خاطری که کودکان زیر سقف مشترک خاطره می‌سازند و موارد جدیدی را یاد می‌گیرند و اگر با موجودیت خانواده به قصه گوش فرا دهند صمیمت را میان خانواده‌ها ایجاد می‌کند. من مخالف تکنالوژی نیستم اما ما باید حالت‌های طبیعی زندگی را فراموش نکنیم و همیشه استفاده موثر را در نظر داشته باشیم.

بهترین آرزوی سحر به حیث یک قصه‌گو چیست؟

مرا قصه‌گو نگویید! چون دنیای قصه‌گویی خیلی عالی‌ست و من هنوز گام‌های نخست را گذاشته‌ام. آرزو نه، اما هدف دارم با جمعی گروه قصه‌گویی را برای کودکان و نوجوانان کشورم در داخل برگزار کنیم. باید چنین جشنواره‌هایی در کابل برگزار گردد. در صورت امکان کارگاه آموزش قصه‌گویی راه‌اندازی کنیم تا این روند رشد خود را در کشور ما هم‌چنان ادامه دهد.

سحر به غیر از قصه‌گویی چه کارهای دیگری انجام می‌دهد؟

من قبلن معلم بودم. در دوره دانشگاه‌ام در خانه نور تدرس می‌کردم و یک سال با حمایت از اطفال (save the children ( در زمینه تعلیمی با آنان همکار بودم. همچنان با پروژه‌های تعلیمی نظر به رشته‌ام کار کرده‌ام و فعلن در یکی از دانشگاه‌ها به تحصیل مشغول‌ام. در اصل قرار نیست تا آخر همچنان یک قصه‌گو بمانم. می‌خواهم این ترفندها را به دیگران یاد دهم و خود به‌علایق دیگرم دست یابم. می‌خواهم یک طراح باشم. این علاقه‌ام به این جامعه برمی‌گردد و همیشه می‌خواهم برای کودکان کار کنم.

چه مانعی برای یک قصه‌گو در افغانستان موجود است؟

ناآگاهی! دست‌کم‌گیری خیلی از موارد در جامعه سبب می‌گردد فرهنگ  و هنر قصه‌گویی خیلی رشد نکند. اگر برنامه کنسرت یک موسیقی قرار باشد راه‌اندازی شود، همه موافق خواهند بود و مکان و امور هماهنگی را به عهده می‌گیرند، اما قصه‌گویی جدی گرفته نمی‌شود؛ زیرا از تاثیرهای قصه‌گویی نا آگاه‌اند. نمی‌دانند، اگر در جمع باشیم چقدر شیرین و خوش‌آیند خواهد بود. چون نشنیده‌اند! من مطمینم که یک بار قصه‌گوی به صورت حرفه‌یی قصه بگوید خوش‌آیند تمام خواهد شد.

کدام جلسۀ قصه‌گویی برایت بهترین خاطره را ساخته است؟

 کودکان را به نوعی می‌شود مجذوب قصه‌ها کرد، اما بهترین خاطره من از جشنواره راه ابریشم در بامیان است. زمانی که برنامه تمام شده بود و من از گرداننده درخواست کردم مایک را به من بدهد. زمانی که گفتم می‌خواهید قصه بشنوید، همه با تمسخر خندیدند. فکر کردند شوخی می‌کنم. مخاطبان همه جوان بودند. شنوندگان سن‌شان از ۲۰ سال بلندتر بود. کسانی که قصد رفتن کرده بودند برگشتند و به قصه گوش دادند. تا پایان قصه همه همراهی‌ام کردند. به آنان قصه سوپ سنگ را گفتم. در قسمتی شنوندگان هم سهم داشتند که با گفتن «اوه، واو» هیجان‌شان را با صدای بلند ابراز می‌کردند. این به من فهماند که بر علاوه کودکان، نوجوانان و جوانان ما هنوز می‌خواهند قصه بشنوند. آنان کمبود دارند تا کسی برای‌شان قصه بگوید.

پیام آخر سحر؟

پیام من به خانواده‌هاست. در مورد قصه جستجو کنید و فایده‌های آن را بدانید. چون قصه‌گوی مربوط یک ملت و جامعه نیست. کل بشر نیازمند قصه‌گوهاست. قصه‌گوی صمیمیت ایجاد می‌کند. باور کنید، کودکی که با خلق و خوی خوش است حتمن در کودکی قصه شنیده و در خانواده خوبی پرورش یافته است. از سویی هم کودکان کم‌صبر کمبود این محبت‌ها را دارند. زمانی که برای کودک قصه گفته شود ایجاد رابطه عاطفی صورت می‌گیرد. کودک میان قهرمانان قصه خود را جستجو می‌کند. قصه، کودک را با مسوولیت می‌سازد. شخصیت‌ها را شناسایی می‌کند تا در برخورد با اطرافیان و وارد شدن در جامعه مشکلی نداشته باشد. در اخیر می‌خواهم بگویم که لطفن قصه‌گویی را جدی بگیرد.

منبع: روزنامه راه‌ مدنیت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا