زنان افغانستان در تاریخ؛ قرن بیستم
در اوایل قرن بیستم افغانستان دستخوش فرایند مدرن سازی با انبوهی از تغییرات اجتماعی گردید؛ مانند گسترش آموزش و تغییرات پیشروانه در مورد وضعیت زنان. مانند بسیاری از کشورهای دیگر جهان، از مدتها پیش تبعیض بر علیه زنان در افغانستان وجود داشته است. چالشهایی که زنان با آن مواجه میشدند به مرور زمان تغییر میکرده است، و همیشه تفاوتهای چشم گیری بین وضعیت زنان روستایی و شهری وجود داشت؛ تفاوتهایی که بستگی به قوم، مذهب، تحصیلات و ویژگیهای دیگر آنها دارد. با این حال افغانستان گذشتهای به مراتب لیبرال تر نسبت به آنچه که تا حال شناخته شده، داشته است. زنان افغان از گذشتههای دور برای [ احقاق] حقوق بیشتر بسیج شده بودند. جمعیت رنگارنگ افغانستان ، خانه ای برای هر دو گروه مسلمان شیعه و سنی و بخش کوچکی از شیوخ بود و سنتهای رنگارنگ آن منجر به خلق تفسیرهای تغییر کننده و رقابت کننده از اسلام در مورد حقوق زنان بوده است. این چیز اغلبا نگرش و رفتار متفاوتی را بر مردان در مورد موضوعات جنسیتی منجر شده است.
موضوع غرب نیست که میخواهد افغانستان غربی شود، بلکه موضوع این است که افغانها میخواهند مدرن شوند. (نسرین گروس؛ بنیانگذار مرکز مطالعات و حقوق رقیه، کابل).
سازمانهای زنان افغانستان کار میکنند تا حقوق بزرگتری را که اغلبا در بین تفسیرهای انبوهی از قوانین اسلامی دگرگون شده است را به ارمغان آورند؛ و اصول کلی که بتواند حقوق زنان را برای برابری، عدالت، آموزش و پرورش و جستجوی دانش و خدمات اجتماعی پشتیبانی کند.
و كسانى كه كارهاى شايسته كنند چه مرد باشند يا آن در حالى كه مؤمن باشند آنان داخل بهشت مىشوند و به قدر گودى پشت هسته خرمايى مورد ستم قرار نمىگيرندآیه(سوره چهار آیه ۱۲۴).
جستجوی علم برای هر مسلمان فرض است. (حدیث)
در بین سالهای ۱۸۸۰-۱۹۰۱ عبدالرحمان خان حاکم افغانستان تغییرات فزایندهای را به منظور پیشرفت حقوق زنان انجام داد. زن او «بوبو جان» بدون چادر لباس میپوشید و از شوهر خویش در حل و مصالحه منازعات نمایندهگی میکرد. افغانستان شناس معروف نانسی هچ دوپری «بوبو جان» را زنی سوار بر اسپ و آموزگار خدمههایش برای تمرینات نظامی توصیف میکند. او علاقه مندی وافری به سیاست داشت و در ماموریتهای زیادی به منظور مباحثه سیاسی بین طرفین مخالف اشتراک ورزید.
در دهه ۱۹۲۰، به تعقیب به رسمیت شناختن استقلال افغانستان توسط روسیه و انگلیس، امیر امان الله دوره حکمرانی خود را وقف مدرنیزه کردن کشورش کرد. او تغییرات سیاسی و اجتماعی که شامل افزایش دادن آزادیهای شخصی و حقوق مساوی به همه افغانها بود را به وجود آورد. در بین اصلاحات اجتماعی او نوع خاصی از لباس نیز وجود داشت که زنان را در کابل اجازه میداد تا بدون چادر بیرون بروند و به مقامات رسمی این حق را میداد تا با لباس غربی ملبس باشند. پرده نشینی برای زنان مانند پوشیدن چادر و برقه مورد بیاهمیتی قرار گرفت. امان الله خان میگفت: «دین از زنان نمیخواهد تا دستها، پاها و صورت خویش را بپوشند و یا امر به نوع خاصی از حجاب کرده باشد». ملکه ثریا از زنان خواست تا چادرهای خویش را دور کنند و خود وی نیز این کار را در منظر عام کرد.
فکر نکنید که ملت ما فقط به مردان نیاز دارد تا به آن خدمت کنند. زنان نیز با سهم بگیرند، چنانچه زنان در صدر اسلام این کار را کرده اند. خدمات ارزشمندی را که زنان عرضه کرده اند در طول تاریخ مورد توجه و بازگویی قرار گرفته است. ما از این مثالها میتوانیم الگو بگیریم و همه باید برای پیشرفت ملت خویش همکاری کنیم و این شدنی نیست تا وقتی که به سلاح دانش آراسته نباشیم. بنا ما باید تلاش کنیم تا جایی که ممکن به حصول دانش بپردازیم تا خدماتی را به جامعه خویش عرضه کنیم، آنچنان که زنان صدر اسلام کرده اند. ( ملکه ثریا، ۱۹۲۶).
در دهه ۱۹۲۰ آزادی زنان در سراسر جهان در حال گسترش بود و افغانستان نیز در آن روند دخیل شده بود. اولین مکتب دخترانه به نام مستورات که به معنی «پوشیدگان» است در سال ۱۹۲۱ افتتاح شد. در بین فارغین ممتاز آن وزیران آینده حکومت، اعضای شورای تصمیم گیری و پروفسورهای دانشگاه قرار داشتند. در سال ۱۹۲۳ زنان به طور قانونی آزادی انتخاب در ازدواج را بدست آوردند. پیش از آن زنان باید پس از اولین دوره قاعدگی ماهانه خود ازدواج میکردند. عملی بنیادگرایانه که طالبان آن را در زمان حکمرانی خود دوباره معرفی و انجام دادند. خواهر امان الله سراج البنات نیز در اوایل حرکت حقوق زنان در افغانستان سودمند بود.
دانش فقط در قبضه مردان نیست، زنان نیز باید با دانش باشند. ما باید در مورد زنان مشهور جهان بخوانیم، تا بدانیم که زنان نیز دقیقا همان چیزی را که مردان میتوانند بدست آورند، بدست می آورند. (سراج البنات، ۱۹۲۳).
در سال ۱۹۲۸ اولین گروه دختران افغان به منظور ادامه تحصیل کشور را به مقصد ترکیه ترک کردند. یکی از آنها «آدینه نیازی» مادر بنیانگذار سازمان زنان افغان واقع در تورنتو است. آدینه میگوید مادرم بسیار خوشبخت بود که من به حیث یکی از اولین زنان افغانستان هستم که بیرون از کشور تحصیل میکردم.
در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ شاهد استاد شدن، پرستار شدن و دکتر شدن زنان بودیم. بین سالهای ۱۹۵۹-۱۹۶۵ زنان شامل دانشگاه شده و پس از آن در شمار انبوهی وارد نیروی کاری خدمات ملکی شدند. زنان تا سالهای ۱۹۶۳ شروع به فارغ شدن از دانشکدههای طبی و حقوق از دانشگاه کابل کردند و شمار زیادی نیز وارد ورزش شدند. در دهه ۱۹۶۰ زنان با چادر و بدون چادر آزادانه در خیابانهای فضای شهری گشت و گذار میکردند و پیشرفتهایی را به منظور احراز کردن پستهای ارشد دولتی دنبال میکردند. شمار زنانی که به دانشگاه کابل هر سال میپویستند افزایش میافت همچنانکه تعدادی نیز به بیرون از کشور تحصیل میکردند. اولین دو سناتور زن در سال ۱۹۶۵ تعیین شدند. و بین سالهای ۱۹۶۶-۱۹۷۱ چهارده زن در پستهای قاضی محکمه اسلامی تعیین شدند. آمارهای دهه ۶۰ نشان میدهد که در حدود ۸٪ درصد از نفوس زنان درآمد داشتند. اکثر این زنان در مراکز شهری زندگی میکردند و بیشترشان افراد مسلکی، فنی و اداری بودند که توسط دولت استخدام شده بودند. بسیاری هم در حوزه صحی و تعلیم و تربیه کار میکردند. دیگران نیز در پولیس، ارتش، خطوط هوایی و منسوجات دولتی، سرامیک سازی، بسته بندی غذا و و کارخانههای وسایل پیش ساخته کار میکردند. تعداد اندکی از زنان هم در صنایع خصوصی و اندکی هم کار آزاد میکردند.
در سال ۱۹۷۳ یکی از شاهزادگان و پسر کاکای شاه، محمد داوود خان نظام شاهی را سرنگون و قدرت کشور را به دست گرفت. داوود خان بین سالهای ۱۹۵۳-۱۹۶۳ صدر اعظم کشور بود و کارهایی را برای معرفی اصلاحاتی در مورد آزادی زنان انجام داده بود. این اصلاحات تا دهه ۷۰ همراه با دو پلان پنج ساله مدرن سازی داوود خان ادامه پیدا کرد. اگر چه در این دوره بنیادگرایان کارهایی را بر علیه اصلاحات داوود خان انجام دادند. شوروی در سال ۱۹۷۹ به کشور حمله کرد و دولتی کمونیستی را بنیان گذاشت. کمونیست ا در مقابل مخالفین سیاسی سرکوب کننده بودند اما حقوق زنان را در زمانی که قدرت را در دههی ۸۰ به دست داشتند افزایش دادند.
هنگامی که دولت کمونیستی افغانستان در سال ۱۹۹۲ سرنگون شد، در بین زد و خوردهای دستههای مجاهدین در افغانستان جنگ داخلی شدت گرفت و این حقوق زنان بود که اولین قربانی جنگها شد. جنبشهای آزاد زنانه در جریان جنگ کاهش پیدا کرد و زنان تحصیل کرده افغان همراه با خانوادههای خود به کمپهای مهاجرین کشورهای همسایه فرار کردند و تعدادی هم به کشورهای غربی مهاجر گشتند. سکتور آموزشی تلفات سنگینی را متقبل شد و جریان رو بترقی حقوق زنان حرکت نزولی خود را آغاز کرد. فقر با قطع درآمد به وخامت گرایید، تاسیسات از بین رفت و کشور به طرز وسیعی بیثبات گشت. طبق گزارشات خشونت جنسی توسط نیروهای مسلح به طور وسیعی وجود داشت و حاکمیت قانون به فرسایش رفته بود. با به وجود آمدن فضای خلا حکومتی زمینه برای جنگ سالاری در کشور مساعد گردید.
پیش از ظهور طالبان زنان در افغانستان توسط قانون مورد حفاظت قرار گرفته و حقوق شان در داخل جامعه افغانستان افزایش یافت. زنان حق رای را در دهه ۲۰ بدست آوردند؛ و در اوایل دهه ۶۰ قانون اساسی برابری را برای زنان به ارمغان آورد. رویکردی مداراگرایانه و باز وجود داشت، چنانچه کشور رو به سوی دموکراسی در حرکت بود. زنان همکاریهای مهمی را در عرصه توسعه ملی به وجود آوردند.( کمیته دموکراسی، حقوق بشر و کارگر امریکا، ۲۰۰۱).
در ۱۹۹۴ طالبان در قندهار ظهور کردند و سپس در سال ۱۹۹۶ قدرت را در کابل به دست گرفتند. آنها بلافاصله قوانین بدنام «آپارتاید جنسیتی» خویش را بر روی زنان و دختران تحمیل کردند؛ بسته کردن مکاتب دخترانه و تقاضای ترک وظیفه و خانه نشین شدن. زنان از حقوق خویش محروم شدند، نه تنها حق نداشتند که خانههای خویش را بدون همراهی یک عوض مرد خانواده ترک کنند، بلکه باید به صورت کامل در داخل برقه پیچیده میبودند. زنان بخاطر جرایم اخلاقی مانند روسپیگری و خیانت به همسر زندانی، شکنجه و اعدام میشدند و از منظر عام در خیابانها بخاطر معلوم شدن بند دست یا پاشنه پای شان توسط پولیسهای طالبان پاک میشدند. کمیته امر به معروف و نهی از منکر طالبان که تمام قدرت را در دست داشت، متهم به فشار ظالمانه بر زنان و دختران است. اگرچه برای زنان ترک کشور نامشروع بود اما بسیاری از زنان با خانوادههای خویش از افغانستان و وحشیگری طالبان گریختند.
زنان افغان: سال ۲۰۰۰ و پس از آن
حرکت مدرن زنان افغانستان میراثدار کشوری با تاریخی از رنج و شمار زیادی از چالشها برای اعاده و محافظت از حقوق زنان است. با این وجود این حرکت توانسته است پیشرفتهای چشم گیری را بدست آورد و در استراتژیها و تلاشهای خود برای دادخواهی خبره است. تخمین زده شده است که شاید چیزی در حدود ۸۰۰ سازمان زنانه در کشور وجود دارد. حداقل دو شبکه برای متحد سازی تعدادی از این گروهها وجود دارد، به شمول کمیته مشارکت سیاسی زنان و کمپاین ۵۰ درصد آنان و شبکه زنان افغان. بسیاری از سازمانهای زنان که در بیرون از کشور فعالیت میکردند به افغانستان بازگشته و خدماتی را برای کمک به زنان به راه انداخته اند؛ خدماتی مانند سواد آموزی، صحی، معیشتی، و آموزش مهارتها. زنان در پارلمان نماینده هستند و از سهمیه ۲۵٪ برای شورای ملی توانستند بیشتر بدست آوردند. یک کاندیدا زن به نام مسعوده جلال برای ریاست جمهوری وجود داشت و یک والی زن در ولایت بامیان. تلاشهای اصلاحی مهمی نیز در راه است، مانند قانونی جدید برای خانواده و قانون تعریف جرم انگاری خشونت علیه زنان. مکاتب دخترانه بازگشایی شد؛ اگرچه با کمبود وحشتناک معلم زن و بهبود امکانات ضروری زیادی در سکتور آموزشی مواجه بود. زنان هدف خشونتهای طالبان و عرفهای ماندگار پدرسالارانه باقی ماندند. زنان خبرنگار، سیاست مدار، معلم، پولیس و کارگران انتخابات به قتل رسیدند. همچنان نگرانی فزایندهای در مورد مذاکرات با طالبان شورشی وجود دارد. و یا هر گونه معاملهای برای تقسیم قدرت که با طالبان صورت میگیرد، و معنایی که میتواند برای مبارزات سخت حق خواهی زنان داشته باشد. تا هنوز فعالین زن شجاعانه برای حقوق بزرگتر زنان مبارزان خویش را در قرن بیست و یکم ادامه میدهند و بنیادهای خود را بر پیشینیان خویش استوار میسازند.
خواسته مردم افغانستان حرکت به سوی مدرنیته است، حتا اگر زندگی آنها را به خطر اندازد. دخترانی که در قندهار توسط اسید به آنها حمله شد را در نظر بگیرید، آنها به مکتب رفتن ادامه دادند و توسط مدیر خود تشویق شدند.مکاتب دخترانه آتش میگرفت و دوباره ساخته میشد . زنان جنوبی که قربانی ترورهای طالبان اند به نظر نمیرسند که با طالبان وارد گفتگو شوند. آنها میدانند که اگر این کار را بکنند چه اتفاقی برای حقوق آنها خواهد افتاد. (پاتریشیا لالوند؛ ۲۳ مارچ ۲۰۰۹)
بازسازی یک افغانستان صلح آمیز، تعهد برای حفظ حقوق بشری تمام شهروندان افغانستان به شمول زنان را میطلبد( دیدبان حقوق بشر، ۲۰۰۲).
من برای آینده دخترم مبارزه میکنم، برای دختران دیگر کشور خود و برای آینده آنها. من واقعا میخواهم دخترم را مانند یک زن قوی ببینم. من خندهام میگیرد وقتی کسی ازو میپرسد که میخواهی در آینده چه کاره شوی و او میگوید رئیس جمهور. (شینکی کروخیل، عضو پارلمان افغانستان، ۲۰۰۶).
نوشته شده در سازمان زنان کانادایی برای زنان افغانستان.
مترجم: عرفان ارزاز