اسما رزما: موافق به محیطهای جداگانهِ برای زنان و مردان نیستم
خبرنگاری رشته خطرناکی که سالانه در افغانستان جز محدود شغلهای است که از طرف نهادهای حقوق بشری و رسانهای تاکید بر خطرناک بودن آن میشود. با آن هم جوانانی هنوز هم هستند که علاقهمند ادامه این مسلک مقدس اند.
اسما رزما ژورنالیست جوانی که 25 سال دارد و در شهر مزار شریف زندگی میکند. او با وجود محدودیتهای فرا روی خبرنگاران، فعالیت نمود و کارش را در حوزه های مختلف این مسلک ادامه داد. اسما رزما هیچگاه بخاطر مشکلات از کارش خسته نشد و از آن دست نکشید.
برای آشنایی بیشتر با این استاد جوان گفتگویی را با آن انجام دادم خواننده باشید.
پرسش: اسما میخواهم در مورد خودت به ما بگویی؟ اسما کیست و تحصیلات را از کجا شروع کرد و تا کجا رساند؟
رزما: سلام و عرض تشکر از شما، در شهر کابل به دنیا آمدم، صنف اول مکتب بودم رفتیم ایران، چندسالی با خانواده در مشهد، ایران زندگی کردیم، اوایل نوجوانی بود به مزار برگشتیم، بعد تا امروز در مزار هسیتم، بعد از دیپلوم مکتب در سال 1388 وارد دانشگاه بلخ شدم، در رشته ژورنالیزم درس خواندم و در سال 1391 از دوره کارشناسی فارغ التحصیل شدم، و تا هنوز زمینه مساعد نشده که بتوانم ماستری بخوانم، در جریان درس و پس از فارغ شدن از درس در تلویزیون میترا کار کردم، و پس از آن در دفتر نی در بخش آموزش برای خبرنگاران و دانشجویان دانشکدهی ژورنالیزم مشغول آموزش بودم، و فعلا تقریبا دو سال میشود که در دانشکده ژورنالیزم تدریس میکنم.
پرسش: در مورد رشته ِ ژورنالیزم برای ما بگو چی شد که این رشته را انتخاب کردی؟
رزما: در اول ژورنالیزم را زیاد دوست نداشتم، چون دوست داشتم طب بخوانم، داکتر شوم، طبابت کنم، در کل مشکل اصلی این است که اکثر دانشجویان دوست دارند رشتههای را انتخاب کنند که درآمد بیشتر داشته باشد. یا هم سلیقهی برخورد میکنند، من هم همین نگاه را داشتم ولی بعد از مدتِ که سر صنف رفتم، ادامه دادم در این حوزه کار کردم، وقتی زمینه کار برایم مساعد شد، دیگر بیشتر با شوق ادامه دادم و امروز در همین رشته خودم را پیدا کردم.
پرسش: کار رسانهی کردی؟ و اگر کردی بیشتر در کدام بخشها فعالیت داشتی و یا داری؟
رزما: کاری رسانهی کردم، اولین تجریباتم را در هفته نامه تراوش و روزنامه عصر نو داشتم، بعد در تلویزیون میترا در بلخ در بخش آموزش بودم چون اکثریت اعضای رسانه از سایر دانشکدهها بود، درس می دادم و همکاری میکردم بعد از یک سال در بخش تولید و خبر کار کردم، بیشتر روی گزارشهای تولیدی و تحقیقی کار میکردم، پس از 3 سال استعفا کردم، با دفتر نی هماهنگ کننده رسانههای آزاد در افغانستان کار را به صفت میدیا ترینر یا مربی رسانه آغاز کردم در کنار آن در نوشتن و کارهای تحقیقی با حقوق بشر و دیده بان شفافیت افغانستان همکاری داشتم، پس از دو سال کار در نی مدت چند ماه به عنوان سرپرست دفتر نی بودم، از دفتر نی استعفا کردم، و وارد مسوولیت جدید شدم، در دانشکدهی که درس خواندم، فعلا تدریس میکنم.
پرسش: اسما در مورد این بگو که چیشد که رفتی و استادی در دانشگاه را انتخاب کردی؟
رزما: یادم میآید، وقتهای که دانشگاه میرفتم، استادان خوبی داشتیم، و یا در این مدت در برنامههای آموزشی که اشتراک کرده بودم، با استادن آشنا شدم، با تمام وجودم دلم میخواست چنین استادی باشم، از آن دست استادان که هیچ وقت از یاد نمیروند، ازبس که در ماندنی شدن استادن… از وقت که مشغول تدریس شدم، نمیتوانم بگویم استاد شدم، چون هنوز راه درازی پیش رو است و باید طی شود، شاید تغییرات زیاد آمده، من مجبورم، برای درس آمادگی بگیرم، کتاب بخوانم، تکلیفهای خانگی دانشجویانم را بررسی کنم، و مهم تر از همه رابطهی خوبی با دانشجویان داشته باشم تا در یاد دانشجو بمانم همانطوری که ما شاگردانی داشتیم که امسال فارغ شدن ولی برای من دانشجوی بود ماندنی شاید هم، در همه جا به عنوان دانشجویی نمونه ازش یاد کنم، مثل که حالا یاد میکنم مهدی رجب زاده یکی از دانشجویانی ماندنی دانشکده ما است و من هم سعی دارم دلیلی که باعث شد وارد تدریس شوم را حفظ کنم.
پرسش: خودت یک زن هستی وضعیت زنان را در ولایت بلخ چگونه بررسی میکنی؟
رزما: درست من زن هستم، ولی همیشه روی مشکلات زنان فکر نکردم، در بلخ زنان موفق هم داریم، که در کنار مردان کار میکند، ولی زنان دقیقن در جامعهی ما مشکلهای دارند، شاید دلیل زیاد از سوی خود زنان باشد، مثل اینکه زنان دوست دارند در محیط زنانه کار کنند و خواستار محیطهای جدا گانه باشد، مثلا رستورانت زنانه میسازند، تمام زنان عاید ندارند و فرهنگ رستورانت رفتن را ندارند، ولی رستورانت زنانه مطمینن که عاید زیاد ندارد و از همین رو به مشکل بر میخورند و ورشکست میشوند.
پرسش: در مورد اهدافات در آینده کمی بگو چی برنامه داری و برای پنج سال آینده میخواهی چه جایگاهی را در بخش کار و فعالیتت به دست بیاوری؟
رزما: دقیقن در زندگی اهداف زیاد است، اما دست یافتنش سخت، شاید نتوانم در پنج سال آینده به چیزهای که میخواهم برسم، شاید هم زودتر از پنج سال برسم، ماستری خواندن جز هدفهایم است که تلاش دارم به زود ترین فرصت شروع کنم، آماده کردن مواد درسی برای دانشجویانم در قالب کتاب است، که کتاب گویندگی و فن بیان را در صنفهای چهارم درس میگویم و یک مقدار کارهایش پیش رفته و همسرم ویرایشش را به عهده گرفته که ان شا الله در کمترین زمان تهیه خواهد شد. و شاید هم یک سلسله برنامههای که گفتن و یاد کردنش را لازم نمیبینم.
پرسش: من در فیسبوک خودت را دنبال میکنم به تازگی شما ازدواج کردید از زندگی مشترک ات راضی هستی . آیا مسوولیتهای جدید مانع کار ات در بیرون نشده؟
رزما: باید اول بگویم راضی هستم، یک از خوبیهای ازدواج این است که در زندگی خود آدم استقلالیت پیدا میکند، منظورم از استقلالیت این است، حالا من برای زندگیام برنامه ریزی میکنم، خوب و بدش برای من میرسد در خانه چه داشته باشم و نداشته باشم این را من پس از ازدواج می کنم، قبل از ازدواج من وابسته بودم به فامیل، درست مسوولیتهایم زیاد شده ولی مانع کارم نشده، محسن در اول زندگی برای من گفته بود که ما در زندگی ما قید و شرط نداریم، و خود ما را محدود نمیسازیم، ما در مرحلهی که هستیم نباید افت داشته باشیم، باید رشد کنیم و شاهد موفقیتهای هم باشیم، یکی از خوبیهای محسن این است که مره همی قسم که هستم قبول دارد او از من نخواست تغییر کنم، حالا خانهی دو نفره ما پر از عشق و محبت است، همدیگر را دوست داریم، عشق میورزیم و دست به دست هم زندگی میکنیم و برنامه ریزی میکنیم.
پرسش: کارهای زنان در عرصه روزنامه نگاری در بلخ چیاست و آیا مشکلاتی وجود دارد که مانع کارکردشان شود؟
رزما: زنان در رسانهها فعالیت میکنند، اما متاسفانه در بلخ چند نشریه چاپی محدود است که هر کدام تشکیلات کوچک و با هزینههای کم فعالیت میکنند که هنوز هم جای خوشی است که بخاطر نداشتن بودجه فعالیت شان متوقف نشده، اما در رادیو و تلویزیون هستند، بله مشکلات زیاد است، زنان فعال رسانهها به تنهایی بخاطر تهیه گزارش نمیتوانند به هرجا بروند، شاید احساس امنیت نمیکنند و یا خانوادهها هم به دختران شان اجازه نمیدهند و برای شان محدودیت قایل میشوند.
پرسش: به حیث یک استاد در دانشگاه از تجربههای خودت بگو، شوق و شور کار روزنامه نگاری چطور است؟
رزما: از تجربه یاد کردید، وقتی کار را در رسانه تجربه میکردم، درآمد یک ماهام به اندازهی بود که شور و اشتیاق کار را از من گرفته بود، با در آمد رسانه زندگی خوب نمیچرخد، دانشجویان ما دوست دارند کار در رسانه را تجربه کنند بخاطر پخته شدن در کار، اما دوست ندارند دوام دار کار کنند، شور و شوق زیاد است وقتی بخاطر کار پاداش خوب نمیگیرند، همیشه شکایت دارند، دوستانم هستند که در رسانهها کار میکنند ولی از درآمد شان راضی نیستند.
پرسش: جای چه چیزی را در روزنامه نگاری در بلخ و در کل در افغانستان خالی میبینی؟ یعنی اگر یک خلاء موجود در روزنامه نگاری در افغانستان باشد، به نظر خودت چی است؟
رزما: متاسفانه در رسانههای افغانستان برخورد تخصصی صورت نمیگیرد، این را در کل نمیتوانم بگویم ولی در اکثریت رسانهها چنین است، در واقع روزنامه تربیون تبلیغاتی یک فرد است، که پول میدهد و صاحب امتیاز است، و از همین رو کسانی که دوست دارند تخصصی کار کنند زیر بار نمیروند و در چنین رسانه کار نمیکنند.
مصاحبه کننده: نسیمه همدرد