هست و نیستهای مجموعه نیرنج!
یکی از شاخصههای برجسته شعر زنان درون مرزی افغانستان در 15 سال اخیر، به تصویر کشیدن چهرهای ستمدیده و منفعل از زن بوده است. به باور برخی از بانوان شاعر، این اشعار بازتاب اعتراضی به وضعیت نا بهنجار زن میباشد سرایندگان این اشعار به صورت غیر مستقیم وگاه مستقیم میخواهند تلاشی در بهبود وضعیت زنان کرده باشند. تصویر کلی در این اشعار زن شاکی و نالانیست در وضعیتی که بر وفق مراد نیست و معترف بر اینکه تقدیر او را ضعیف و جنس دوم ساخته است و این حقیقت تلخ را باید بپزیرد. این مضمون جان مایه اصلی بسیاری از سرودههای زنان شاعر میباشد. شاید هنوز زود است که در مورد اثرگذاری این اشعار قضاوت کنیم اما مساله جدیتر، تکراری و کلیشه شدن نوع نگاه است. در بعضی از شعرا تعهد به زنانه نویسی آن هم از نوع هدفمند، مثل بندی بر پای شعر شان شده است که اجازه پرواز و کشف افقهای تازهتر را به آنها نمیدهد. اما آیا شعر میتواند ابزاری برای تحول وضعیت محسوب شود؟ وقتی هنر در خدمت انعکاس ایدیولوژی قرار میگیرد باید چگونه عمل کند؟ اینها مسایل قابل تاملی است اما سخن ما در این مجال بررسی این پرسشها نیست. گاه بد نیست که تغییر زاویه دید داد و از چشم انداز و منظری دیگر به زن و زنانه نویسی پرداخت. خوب است گاه تلاش کنیم جای تقابلهای دوگانه را عوض کنیم، در متن به جای به تصویر کشیدن زنی احساساتی، منفعل علیل و ذلیل و نالنده، زنی منطقی فعال ، جسور و بالنده در مرکز اثر قرار دهیم و با این راهکار شاید به نتیجه دیگری برسیم. به قول یکی از نویسندگان:( زن این انسان والا باید بالنده باشد نه نالنده )1.
و اما نیرنج
در نیرنج اشعاری در قالبهای مختلف گرد آمده اند تا مخاطب را به ضیافتی از جنس واژها ببرند این مجموعه محصول نگاه و تأملات عاطفی و اندیشگی مژگان فرامنش است. فرامنش از فعال ترین بانوان شاعر این سرزمین است؛ این گفته را چاپ سه مجموعه شعری در طول شش سال تایید میکند این سه مجموعه علاوه بر آنکه نشان دهنده پر نویسی و تلاش مداوم اوست بیانگر روند پوست اندازی شعرش نیز میباشد چاپ نیرنج این نوید را میدهد که اگر دغدغههای زندگی و سنگ اندازیهای زمانه مانع نشود و شاعر این مجموعه با همین انرژی فعلی و وسواس بیشتر بر روی محتوای اشعارش کار کند بدون شک فرداهایی روشنتر در فرا راه شعر فرامنش قرار خواهد داشت.
اشعار نیرنج نسبت به مجموعه قبلی شاعر (گره گور) تراش خوردهتر و از نظر زبانی کم نقصتر گشته است. در نیرنج شاعر شدیدا طبیعت گراست واغلب عناصر صور خیال را از طبیعت وام گرفته است. او به عشق در سایه مضامین اجتماعی پرداخته است، کاری که از شاخصههای برجسته شعر معاصر میباشد به جز تعداد محدودی از اشعار عاشقانه این مجموعه مابقی روایتگر یأس، اندوه، سرخوردگی، تنهایی و حدیث نفس شاعر میباشد. فرامنش ذهنیت عصیانگری نسبت به مفاهیم وخط قرمزها ندارد و سعی میکند وقار شعر را محکم حفظ کند.
شعر فرامنش از صمیمیت و بار عاطفی زیادی برخوردار است اما، مظاهر زندگی معاصر در آن کمرنگ است شاعر بیشتر درگیر طبیعت و عناصر آن میباشد و از طریق چنین شعری نمیتوانی وضعیت حقیقی زندگی مردم را درک کنی و به این پیببری که انسان شهر نشین عصر زندگی فرامنش، انسانی آپارتمان نشین است که به یاد گلهای حقیقی گلمصنوعی بر روی میزش میگزارد ، بیش از فضای حقیقی در فضای مجازی تنفس و زندگی میکندو… اگر عناصر زندگی امروز با عاطفه و احساس شاعر پیوند بیابند در نوتر شدن فضای شعر نقش بارزی خواهند داشت و جهان شاعر در شعر عینیت بیشتری مییابد همچنان استفاده از عناصر زندگی امروز حاکی از درگیری شاعر با ابعاد مختلف فضای زندگی و گستردگی نگاه او به هستی میباشد چنانکه فروغ فرخزاد کلمههای تازه زیادی را وارد شعر نمود و با قدرت احساس اندیشه و عاطفهاش به آن کارکردی شاعرانه و هنری داد. و به این ترتیب فضای شعرش را برای مخاطب عینیت بیشتری بخشید.
امروزه عدهای در سرودن شعر موزون از تکنیکهای مختلف مثل فاصله گذاری ، ایجاد لحن، تکنیکهای سینمایی و… استفاده میکنند، و اینگونه فضای شعر شان را حال هوایی تازهتری میبخشند که متفاوت از تصویری است که از شعر موزون در ذهن داریم. اگر شاعر فعال و با استعدادی مثل خانم فرامنش گاه اجازه دهد که این تکنیکها وارد شعرش شوند و محافظه کارییاش را نسبت به وفاداری به نحو زبان کنار بگذارد، در مواردی اقدام به شکستن هنجارها کند ضرری ندارد چون شعر جوان و پیشرو محل تجربههای تازه و خطر کردنهاست. وقتی از منظر جریانهای معاصر به نیرنج نگاه میکنیم، احساس میشود مولفههای آن قرابت زیادی با شعر نو کلاسیک دارد.
غزل صفحه شصت کتاب، شعریست مفهوم گرا، تک خطی و سر راست. شاعر پافشاری در انتقال پیامی دارد که از پیش اندیشیده، چیدمان کلمات در این شعر به گونهای است که روح شاعرانه و خصلت هنری شعر حفظ گشته است. فرامنش در این شعر با مصادیقی روان وحی و حاضر با مخاطب سخن میگوید ( از آن جاییکه شعر مفهومگرا همواره دغدغه فهم مخاطب را دارد و بیشتر خوش دارد که خواننده شعر هر چه زودتر پیام شاعر را دریافت کند، به شکستن هنجارهای زبانی روی خوش نشان نمیدهد .)2 چنانکه در این شعر دغدغه شکستن هنجارها پر رنگ نیست. شاعر در این غزل با رویکرد انتقادی به مسایل اجتماعی مینگرد . او از وضعیت نا بسامان و بیمخاطب شعر و هنر گلایه دارد، همچنان از غم نان، دختران افسرده، فضای آغشته به وحشت و از زندگی های خالی از عشق می گوید:
دردها را چگونه بنویسم، مثل این شعر بیزبان شده اند
خستگی، اشک، دایما در رنج… همه قانون این جهان شده اند
شانههایی که بار سنگین زندگی را به دوش بر می داشت
دیگر از پای مانده و خسته است، شانهها سخت ناتوان شده اند
شعر ها را کسی نمی خواند، زیستن در هنر چی بی معناست
عشق از زندگی برون رفته ست همه درگیر آب و نان شده اند
در فضا بوی درد می پیچد، در فضا بوی وحشت و باروت
ظلم تبعید خودکشی، کشتار، باعث اشک مادران شده اند
در حوالی ما فضا تنگ است، همه دخترانش افسرده
کار دنیا همیشه برعکس است، همهی پیرها جوان شده اند
همه از زندگی گریزان و معنی خنده را نمی فهمند
روزها سخت و تلخ می گذرد، همه بی نام و بی نشان شده اند
(ص 60)
نگاه و رویکرد زنانه فرامنش
در شعر فرامنش رویکرد زنانه به ژرف ساخت اثر کمتر راه یافته و چنانکه باید درونی نشده است نگاه او در اشعاری که زنانه نویسی آن برجستهتر میباشد بسیار کلی است یا به آوردن الفاظی مثل دامن و روسری و غیره منحصر گشته یا هم راوی غمگین شعر با آوردن گزارههای من زنم ” من دخترم ” زنانگی را آشکار ساخته است چنانچه در 24 شعر کتاب عبارات ” زنم” ” دخترم” تکرار گشته است.
مثال:
دختری ام که درد سهم من و زندگیام دو شعر غمگین است
مادر من همیشه میگوید کس ندید اشکهای مژگان را
(ص 16)
باید چنین باشم بخندم با دل غمگین
چون یک زنم باید قوی باشم که مجبورم (4ص )
دختر بد روزگار سرزمین وحشتم
زندگی را در درون این قفس جان داده ام (ص 8)
شاید اگر منتقدین امروز مردانه سرایی محجوبه هروی را مورد انتقاد قرار میدهند آینده گان نیز بر مانور دادن بیش از حد شعر امروز زنان بر لفظ زنم و دخترم در یک اثر هنری و ادبی انتقاد کنند.
یکی از المانهای برجسته زبان و ادبیات فمنیستی توصیف جزییات است. فضاهایی که زنان در آن به سر میبرند و تجربههایی که مختص به دنیای زنانه میباشد ابعاد نهفته و نگفته فراوانی دارد که شاعر باید با نگاهی جزیی نگرانه و شهود زنانه سکانسی از آن را برگزیند و با احساس و عاطفه مختص به خود آن را بارور و جاندار ساخته و در شعر نمایش دهد. همین ریز بینیها و جزیی نگریها و بیان تجربیات ذهنی و عینی است که توسط آن شاعر تصویر کامل تری از زن بودنش ارائه میکند و شناخت ژرفتری از زن به دیگران میدهد. که متاسفانه این نوع نگاه در این مجموعه مصداق خیلی روشنی ندارد
لحظات مژگان فرامنش شاعرانه تر باد و تاملات شاعرانه اش عمیق تر بادا
پانوشت ها
1_تاجبخش، غزل. شمسای غزل، فصل نامه شعر چوک، سال دوم، شماره هفتم،زمستان 1394، ص13
2_ حسن لی، کاووس. گونه های نوآوری در شعر معاصر، ثالث: 1383، ص 103
3_فرامنش ،مژگان ، نی رنج 1396، بلخ :برگ
نویسنده: افسانه واحدیار شاعر و نویسنده