خشونت روانی؛ نیمۀ پنهان زندگی زوج‌ها

ضرب و شتم زنان، از پدیده‌های ضد ارزشی در جامعه است. یعنی  شایع ترین شکل خشونت است که به طور مداوم و همیشگی، امنیت و سلامت زنان را در خانواده مورد تهدید جدی قرار می‌دهد. و به صورت یک پدیده‌ای جهانی در آمده است که تنها تفاوت آن، در شدت و شکل آن است. در  این نوع خشونت آنچه قابل رؤیت نیست بعد روانی آن است که تاثیرات خود را نسبت به جسم بیشتر بر روان زنان بر جای می‌گذارد.

 در محدوده خانواده، همواره خشونت از جانب فرد قدرتمند (یعنی فردی که از از نظر بدنی، اقتصادی و اجتماعی قدرتمند‎تر باشد) بر فرد زیر دست اعمال می‌شود و به همین دلیل، وی را در موقعیت وابستگی به فرد  قدرتمند قرار می‌دهد و او به دلیل عدم آگاهی از حقوق خود، قادر به پایان دادن این وضعیت نیست.

ضرب و شتم، از انواع خشونت‌های جسمانی است که در نهایت ممکن است مرگ زن را در بر داشته باشد. این نوع خشونت تنها شامل خشونت‌های جسمی نمی‌شود و ضارب از خشونت جسمانی و روانی به صورت یکجا در جهت غلبه کردن و کنترول مضروب استفاده می‌کند. بد رفتاری روانی همراه با ضرب و شتم جسمی که از طرف شریک زندگی زن در خانواده که هرگونه خشونتی با مفهوم آن همخوانی ندارد صورت می‌پذیرد، عموما سبب اجبار، محدودیت و محرومیت زنان شده  و ترس و عدم امنیت را در  زندگی آنان به وجود می‌آورد.

بد رفتاری روانی، منزوی کردن اجباری، تحقیر، آسیب رساند و تهدید به خشونت از مواردی است که در تعریف خشونت روانی آمده است. این نوع خشونت بر خلاف خشونت فیزیکی، از نظر جسمانی قابل دید نیست به همین دلیل به باور آگاهان امور زنان بررسی آن مشکل تر است.

شمار زیادی از زنان به این باور اند که بدترین جنبه خشونت ضرب و شتم نیست بلکه عذاب روانی و ترسی است که از آن ناشی می‌شود. این زنان می‌گویند، توهین‌های پیوسته و دوامدار بد ترین نوع سوء استفاده‌ی عاطفی است که امنیت و اعتماد به نفس آنان را به شدت کاهش می‌دهد.

به صورت کل گفته می‌شود که تاثیرات روانی خشونت بیشتر موجب تضعیف زنان می‌شود تا تاثیرات جسمانی آن. ترس، اضطراب، استرس و اختلال‌های خواب و تغذیه از پیامدهای بلند مدت در برابر این نوع خشونت است.

به باور آگاهان، افرادی که خشونت بر روان شان تاثیر می‌گذارد ممکن است به افرادی وابسته شوند و تحت نفوذ دیگران در آیند و یا ممکن است تصمیم گیری به تنهای برای شان دشوار باشد. چیزی که عواقب روانی را تشدید می‌کند ارتباط زنان با شخص آزار دهنده است. پیوندهای عاطفی قربانیان خشونت زناشویی به فرد گناهکار، احساس صدمه پذیری، شکست، خیانت و ناامیدی را در آنها افزایش می‌دهد. زنان آزار دیده که تلاش در پنهان کردن رویداد دارند بیشتر به افرادی منزوی تبدیل می‌شوند.

سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا زنان خشونت دیده ترک مردان خشن را دشوار می‌یابند. عوامل اقتصادی، اجتماعی وقانونی دست به دست هم می‌دهند و در نتیجه دست زنان را از تلاش‌های برای ترک مرد خشن کوتاه می‌سازند. در کنار این عوامل، وابستگی‌های اقتصادی به شوهر، نداشتن سرپناه، وجود فرزندان، ترس از آبروریزی، عدم پشتوانه‌ی اقتصادی و نا آگاهی از حقوق خویش نیز می‌تواند از دلایل عدم جدایی زنان از مردان خشن باشد.

به طور کلی، زنان در هر جای دنیا که زندگی کنند و در هر سن و سالی که باشند، قربانیان این گونه خشونت‌ها هستند که تعداد نیز روز به روز در حال افزایش است.

سودابه احراری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا