عرف‌های اجتماعی و ایجاد محدودیت برای زنان

آلیشانی یکی از عرف‌های است که از دیر زمان در میان مردم وجود دارد و  شمار زیادی از زنان این عرف را عامل بدبختی شان می‌دانند، در این گزارش به سراغ زنی رفتیم که در چهارده سالگی با برادرش آلیشانی شده است.

شفیقه که روزی به نام دختر ارباب یاد می‌شد و با دو خواهر دیگراش دور از دغدغه‌های زندگی و جفای روزگار در خانه‌ی مجلل بزرگ شد، اما ادامه‌ی زندگی طبق میل او پیش نرفته است، پس از ازدواج با پسری که خانواده نداشت زندگی او رنگ دیگری به خود گرفت.

شفیقه می‌گوید پدرش هم‌چون او دو دختر دیگراش را نیز در کودکی بدون ملاحظه، عروس کرده است اما شانس با آن‌ها یار بوده و زندگی خوبی دارند.

در این میان اما شفیقه از سرنوشت‌اش چنین می‌گوید:

« پدرم مرا با آلیشانی کرد و شوهرم یک بچه یتیم بود، برای من نه میراث داد نه هم جهیز، گاهی که یادم می‌آید جگرم تکه تکه می‌شود ».

پدر شفیقه او را در چهارده سالگی با برادراش «آلیشانی» کرد و چون به حق میراث زن باوری نداشت، هرسه دختراش را از ارث محروم کرده و همه‌ی زمین‌هایش را برای سه پسرش گذاشت.

او می‌افزاید که شوهرش یک سال پیش بر اثر ماین در شیندند به شدت زخمی شد و دوماه پیش با سه‌چرخ تصادف کرده، او را تنها گذاشت.

شفیقه برای این که بی‌مهری پدرش را جبران و به وضعیت اقتصادی‌اش سرو سامانی دهد، مدت زیادی  گل‌دوزی و مهره‌دوزی کرده وپنج دختر و یک پسراش را گذاشت تا درس بخوانند.

اما حالا گریه‌های او در سوگ شوهرش، نور چشم او را گرفته و اکنون قادر نیست این کار را بکند.

شفیقه می‌گوید:

«پسرم امسال دوازده ساله است و نمی‌تواند کار کند، دخترانم هم به جای من مهره‌دوزی می‌کنند اما این برای زندگی مان کافی نیست ».

گزارشگر: سیمین صدف

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا