زنی که از راه هنر آشپزی زندگیاش را میچرخاند
درمیان صدها زن که روزانه برای زندگی بهتر دست و پا میزنند و کارهای شاقه را با کمترین درآمد انجام میدهند، یکی هم جمیله است که برای پیشبرد زندگی خود و شش فرزند اش از صبح تا شام آشپزی میکند. زمانیکه برای صحبت با جمیله به یکی از رستورانتهای زنانهی هرات رفتم، او را در یک آشپزخانهی کوچک با کمترین امکانات در حال آشپزی دیدم.
جمیله با این که مشکلات زیادی را تحمل کرده اما خنده از لبهایش گم نمیشود.
او حالا سفارشهای مشتریها را آماده کرده است و فرصتی یافته تا با من حرف بزند، در اولین سخناناش چنین میگوید:«شوهرم گارگر است من هم دوسال میشود که در این رستورانت کار میکنم، شش طفل داریم و پنجتایش متعلم است و همهی اینها خرج دارد باید سخت کار کنم ».
جمیله میگوید از صبح تا ساعت چهار در رستورانت کار میکند، و اگر سفارشها زیاد باشد تا ساعت هشت شب نیز کار میکند و در بدل آن در ماه پنجهزار معاش میگیرد.
جمیله برعلاوهی مصارف کودکاناش کرایهی خانه نیز میپردازد و میگوید که با معاش خود و پول کارگری شوهرش به سختی روزگار میگذراند.
جمیله قبل از این که اینجا کارکند خامکدوزی میکرده ولی میگوید دیگر برایش حوصلهی کلنجار رفتن با سوزن و نخ نمانده بود که به این کار روی آورد.
او برعلاوه اینهمه یک پسر بیکار نیز دارد که مجبور است خرج زن و بچهی او را نیز بپردازد.
جمیله میگوید پسراش بخاطر نبود امکانات کافی برای رفتن به مکتب در کودکی، عقدهیی شده و دست به کاری نمیزند، او عقدههایش را سر پدر و مادرش خالی کرده و آنها را مسؤل مشکلات خود میداند.
به باور جمیله بیسوادی او نیز در چند برابر شدن مشکلات او نقش دارد: «زمان خلقیها ما را به زور به مکتب کردند، چند صنفی را که خواندیم، مجاهدین آمدند مکاتب را آتش زدند ما هم دیگر نرفتیم اما پدرم ملا بود و برای ما خواندن و نوشتن را یاد داد ولی چنان درسی نخواندم که حالا بتوانم کار کنم ».
خانهی کرایهیی جمیله در شیدایی است و او هر شام از جادهی مهتاب تا چوک گلها را پیاده رفته تا خودش را به موترهای خطی(لینی) شیدایی برساند و میگوید که اینهمه را به خاطر فرزنداناش طی میکند.
وقتی از آرزوی او برای فرزنداناش پرسیدم چنین گفت: «دوست دارم از میان فرزندانم یکی قاضی شود، یکی داکتر تا آنها مشکلات اقتصادی نداشته و زندگی مرفهی داشته باشند ».
گزارشگر: سیمین صدف