رقیه: معلولان را ناتوان نپندارید!

«می‌خواهد به معلولان احترام بگذارند و ناتوانی جسمانی را دلیل ضعف نپندارند» . رقیه حیدری، دختر ویلچرنشینی که در آسایشگاه پیر هرات زندگی می‌کند.

حدود سه سال قبل با رقیه آشنا شدم، وقتی که برای تهیه یک گالری عکس به بنیاد خیریه پیر هرات رفتم. بعد از نگهبان دم در رقیه نخستین نفری بود که در آنجا به استقبال مان آمد.

یک شال به رنگ آبی آسمانی سرش بود و با خوش‌رویی تمام از ما پذیرایی کرد. رقیه با ویلچر راه می‌رفت. حدود شانزده سال است که با این وضعیت زندگی می‌کند. می‌خندید اما ته خنده‌هایش تلخ بود. در هفت ساله‌گی برای دیدن پرنده‌ای که روی درخت لانه زده بود تلاش کرد. پایش که لقزید به گفته خودش لحظه‌ای اکسیژن کم شد هوا تاریک شد و این تاریکی در زندگی‌اش‌ خود را ابدی کرد.

رقیه نیاز داشت فردی برای تامین هزینه درمان کمکش کند، به گفته او فقر چراغ سلامتی‌اش را برای ابد خاموش کرد.

او گفت: «بعد از آن حادثه به کمک عصای چوبی‌ام راه می‌رفتم. داکتران به خانواده‌ام خبر بهبودی‌ام را می‌دادند اما…».

رقیه با سکوت تلخی حرفش را قطع کرد.

بعد از دقایقی اینگونه ادامه داد: «قشنگ‌ترین و بزرگترین آرزوی من این بود که درس بخوانم، با سواد شوم. دوست داشتم دانشگاه بروم ».

رقیه با این وجود نگذاشت این ضعف او مانع دست‌یابی آرزوهایش شود. او که دوره تحصیلات ابتدایی‌اش را در نزد صاحب خانه شان در ایران فرا گرفت، بعد بازگشت به افغانستان با دانش اندکش در یکی از مکاتب روستای شان برای هم سن و سالان خود آموزش داد. اما از این شغلش دیری نگذشت که اوضاع روستای شان بهتر شده و در آن مدرسه‌ای که او آموزگار بود فقط افرادی با دانش دوازده سال را برای معلمی می‌پذیرفتند و دیگری به افرادی همچو رقیه با دانش ابتدایی نیاز نداشتند.

رقیه می‌گوید: «با پولی که به عنوان معاش می‌گرفتم ذره‌ای از مشکلات اقتصادی خود و فامیلم را حل می‌کرد که او هم دیگر بند شد ».

رقیه می‌گوید بعد از آن برای مدتی حالش بسیار بد شد و اصلا نمی‌توانست حرکت کند. «خودم را برای خانواده باری می‌دانستم. وضعیت اقتصادی ما اصلا خوب نبود و می‌دانستم که به من رسیدگی کرده نمی‌توانستند. همین که بهتر شد خواستم به این آسایشگاه بیایم. اینجا در مکتبی نزدیک کوه خود را ثبت نام کرده‌ام. اوایل نیاز داشتم کسی مرا در رفتن و آمدن یاری کند اما از روزی که ویلچر برقی دارم تا حدودی مشکلاتم حل شده است ».

رقیه گفت روزهایش شادمانه نمی‌گذرد اما خوشحال است که معلولیت جسمی روحیه‌اش را برای پیشرفت معلول نکرده است.

او مدتی آموزگار بود، اینجا در بنیاد خیریه پیر هرات مدتی هم آموزش خیاطی داده است. مهره‌ دوزی، بافندگی و نقاشی هم می‌کند.

فقط دید عده‌ای از افراد نسبت به معلولان او را گاهی می‌رنجاند.

و دیدن این همه انگیزه و خوش‌رویی او برای من تحسین برانگیز است. رقیه می‌تواند الگوی خوبی برای نه تنها معلولان بلکه برای همه باشد.

گزارشگر: زینب محسنی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا