تهیه‌ی مواد خوراکی؛ مبارزه‌ی یک زن در برابر ممنوعیت‌های کاری

حدیث حبیب‌یار و زحل شمس

با دست‌های پر از آبله تلاش کرده تا اشعه‌ی نور را بر روزگار تاریک دختران‌اش که طالبان برای آنان رقم زده‌اند، بتاباند. زنی در شمال افغانستان به‌هدف دور کردن دختران‌اش از خانه‌نشینی و افسرده‌گی، کارخانه‌ی تولید بسته‌های خوراکی را برای کودکان مکتب ایجاد کرده است.

حمیرا – [نام مستعار]، مسوول این کارخانه در صحبت با خبرگزاری بانوان افغانستان می‌گوید که این کارخانه را با هزینه‌ی شخصی خود ایجاد کرده است. او می‌افزاید که از این طریق تلاش دارد، دختران‌اش که با ممنوعیت آموزش مواجه اند را سرگرم نگه دارد.

وی که به سرعت درحال بسته‌بندی مواد خوراکی‌ست می‌افزاید که طالبان با وضع ممنوعیت‌ها، امید و انگیزه‌ی کار را از آنان گرفته‌اند: “دیگر توانی برای ما نمانده‌است. با آمدن گروه طالبان، امید‌های من و دخترانم به خاک یک‌سان شد. آرزو داشتم که آنان مانند من مزدور مردم نباشند. آموزش ببینند؛ اما این گروه آنان را خانه‌نشین ساخت”.

زمانی‌که دخترانش از آموزش محروم می‌شود؛ حمیرا این کارخانه را راه‌اندازی می‌کند. او سرپرست خانواده‌ی چهار نفری است. اکنون افزون بر مصروفیتی برای دخترانش، منبع درآمدی نیز دارد.

حمیرا می‌گوید: “من شوهر خود را در یک حادثه از دست دادم. هر روز از صبح تا شام مصروف تولید این بسته‌های خوراکی هستم تا مصرف‌های زندگی خود و فرزندانم را فراهم سازم”.

وی که در بین انبوهی از بسته‌های خوراکی غرق است، چسب بر دست می‌گیرد و از قوانین محدودکننده‌ی طالبان به‌ویژه ممنوعیت آموزشی دختران انتقاد می‌کند. او گفت: “برای یک مادر سخت است که هر روز نابودی دختر‌اش را ببیند. دلم به حال دختران‌ام می‌سوزد. آنان آرزو داشتند که با آموزش و کار، آینده‌ی روشنی برای خود رقم بزنند. افسوس که شرایط طور دیگری شد و اکنون حتا از ابتدایی‌ترین حقوق‌شان محروم استند”.

او با ابراز نگرانی بیان می‌کند که طالبان انگیزه‌ی کار و آموزش را از زنان و دختران گرفته‌اند. وی افزود: “بدبختانه طالبان، علاقه‌ی زنان و دختران را نسبت به همه چیز کم‌تر ساخته‌اند. حالا از میان صد دختر شاید یکی هم دیگر حاضر به فراگیری علم و دانش تحت حاکمیت این گروه نباشد. دختران خودم نسبت به گذشته روزبه‌روز انگیزه‌ی خود را از دست می‌دهند”.

مسوول این کارخانه می‌گوید که دو دختر‌اش زمانی‌که دروازه‌‌های مکتب‌ مسدود شد، یکی صنف دوازدهم و دیگری صنف نهم بودند.

عکس: زحل شمس

زحل – [نام مستعار]، دختر کلان حمیرا است و مسوولیت مرتب کردن بسته‌های خوراکی را در این کارخانه به دوش دارد. وی می‌گوید که با کار کردن در این‌ کارخانه توانسته که اندوه آرزو‌های ناتمام‌اش را کم‌تر سازد.

او با ابراز قدردانی از تلاش‌های مادرش افزوده که همراه با خواهرش از طریق این کار امرار معاش می‌کنند تا در برابر وضعیت دشوار اقتصادی ایستادگی نمایند. زحل گفت: “نمی‌دانم اگر مادرم زمینه‌ی کار را برای ما فراهم نمی‌کرد، اکنون چه‌ها می‌کشیدم. در این کارخانه که مصروف کار شدم، توانستم از خانه‌نشینی دور شوم. هم‌چنان اکنون می‌توانم که مصارف زندگی خود را تأمین کنم”.

وی صنف دوازدهم مکتب بوده که توسط طالبان از رفتن به مکتب منع شده‌است. او از ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم شکایت دارد و می‌گوید: “هدف من این بود که امتحان کانکور بدهم و به رشته‌ی مورد علاقه‌ی خود که همانا حقوق است، راه پیدا کنم. متأسفانه این گروه جاهل طالب نگذاشت به‌دنبال آرزو‌هایم بروم. فکر این‌که آینده‌ی من و خواهرم چه می‌شود؟ هر روز وضعیت روانی من را بدتر می‌کند”.

هم‌چنان زحل گفته که افغانستان کشوری‌ست که در آن زنان و دختران با تبعيض‌ جنسیتی و آینده‌ی تاریک مواجه استند. وی گفت: “من در کشوری زندگی میکنم که هر روز سوال‌هایی چون مرد چه برتری‌‌ دارد؟ چرا تبعیض جنسیتی؟ گناه ما چیست که خداوند ما را زن خلق کرده‌ است؟ ذهن من را می‌خورد. مطمئن هستم که خیلی از دختران از جمله خودم آرزو داریم که مرد می‌بودیم تا در برابر این گروه نادان مبارزه می‌کردیم”.

وی از سکوت جامعه‌ی جهانی در برابر سیاست‌های “زن‌ستیزانه‌ی” طالبان نیز انتقاد کرده است. زحل بیان کرده است: “من از جامعه‌ی جهانی می‌بپرسم که چرا در مقابل چنین استبدادی سکوت را اختیار کرده و تنها با نشر و پخش اعلامیه اکتفا کرده است؟ چرا دست به‌کار نمی‌شود؟ هر روز زنان و دختران افغانستانی قربانی سیاست‌های زن‌ستیزانه‌ی طالب است‌. هر روز دختران و زنان تحت حاکمیت این گروه مرگ تدریجی را تجربه می‌کنند”.

خواهر زحل نیز که در این کارخانه مصروف کار است از زندگی تحت حاکمیت طالبان به ستوه آمده و می‌گوید که “دردناک‌ترین” خبر زندگی‌اش، خبر مسدودشدن دروازه‌های مکتب بوده که هنوز روح‌اش را می‌آزارد.

عکس: زحل شمس

نیلوفر – [نام مستعار]، دانش‌آموز صنف نهم مکتب است. او با ابراز نگرانی از دوام ممنوعیت آموزش دختران می‌گوید که از زمانی‌که از رفتن به مکتب محروم شده، روز و شب‌اش یک‌سان است و در تاریکی مطلق به‌ سر می‌برد. نیلوفر افزود: “بسیار سخت است که ۹ سال مکتب بروی؛ اما به یک‌باره‌گی یک گروه مستبد قدرت را در دست گیرد و دختران را از مکتب رفتن و آموختن علم منع کند. بیش‌از سه سال است که احساس می‌کنم‌ در تاریکی مطلق قرار گرفتم و نجات یافتن از آن ممکن نیست”.

او در مورد خاطره‌ی تلخ خود که طالبان برای‌ آن اجازه‌ی ورد به مکتب را ندادند، چنین گفته است: “من زمانی‌که پشت دروازه‌ مکتب رفتم، با هم‌صنفی‌هایم اجازه‌ی داخل شدن برای ما داده نشد. همان‌جا نمی‌دانم با شنیدن این خبر احساس عجیبی برایم دست داد. احساس کردم همه جا برایم مانند زندان تنگ و تاریک شده است. گلویم را بغض گرفته بود. اشک از چشمانم ناخودآگاه سرازیر شد. طالبان زندگی ما را تیره و تار ساخته‌اند”.

نیلوفر نیز خرسند است که با تلاش‌های بی‌وقفه‌ی مادر‌ش توانسته سرگرمی برای خود شغلی پیدا کند. او گفت: “من هم همرای مادر و خواهرم کار می‌کنم تا برای مادرم کمک شود. حداقل بتوانیم مصارف خود را فراهم کنیم”.

حمیرا و دختران‌اش از جامعه‌ی جهانی و سازمان‌های بین‌المللی می‌خواهند که هرچه زودتر برای پایان دادن به ممنوعیت کاری و آموزشی زنان در افغانستان، بر طالبان فشار وارد کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا